گپ و گفتی خودمانی با عمو صمصامی رستگاران
عباس اميري بازيگر سينما و تلويزيون كه اين روزها با نقش صمصامي در سريال رستگاران به شبكه 3 سيما آمده، از بازيگراني است كه حتي اگر نقش منفي هم بازي كند باز هم براي مخاطبان جذابيت دارد.
اين بازيگر ميداند چگونه بايد از چهره، بيان و حتي فيزيك ظاهري خود استفاده كند تا بتواند يك نقش را باورپذير و دوست داشتني اجرا كند. شايد همه اينها به اين دليل است كه اميري بازيگري را روي صحنه تئاتر آموخته است آن هم صحنه تئاتر شهرستان كه فقط عشق به نمايش ميتواند يك بازيگر را روي صحنه بياورد.
اميري بازيگري را از اداره نمايش شهر رشت آغاز كرد و براي اولين بار براي بازي در يك نقش فرعي در سريال ميرزاكوچك خان به كارگرداني بهروز افخمي مقابل دوربين رفت، حضوري كه او را مقابل دوربين ماندگار كرد.
بازي در فيلم عروس، توانايي اميري را در بازيگري به نمايش گذاشت و بعد از اين فيلم بود كه اميري به بازيگري توانمند در سينما و تلويزيون تبديل شد. با اين بازيگر به گفتگو نشستيم تا از چگونگي حضور او در دنياي بازيگري و نقشش در سريال رستگاران بيشتر بدانيم.
كار حرفهايتان را با «آتش در زمستان» شروع كرديد يا پيشتر از آن؟
زماني كه در آتش در زمستان به كارگرداني حسن هدايت به ايفاي نقش پرداختم هنوز كار حرفهايام را شروع نكرده بودم. معمولا اين طور است كه وقتي گروههاي فيلمبرداري به شهرستان ميآيند تعدادي از بازيگران همان شهرستان را به پروژه ميآورند. در آن زمان هم كه آتش در زمستان ساخته ميشد ما جزو نيروهاي فعال تئاتر شهرستان رشت بوديم كه در اين كار با حسن هدايت همكاري كرديم.
پس ميتوان همكاري با حسن هدايت را آغاز كار حرفهايتان به حساب آورد!
شروع فعاليت حرفهاي من باز هم به زماني جلوتر از اين برميگردد. در فاصله بين ايفاي نقش در آتش در زمستان تا بازي در نقش حاج احمد كسمايي در سريال كوچك جنگلي همچنان به فعاليتهاي تئاتري ميپرداختم ولي ورود من به دنياي حرفهاي بازيگري سينما و تلويزيون با كوچك جنگلي به كارگرداني بهروز افخمي آغاز شد. بعد از اين سريال در 2 فيلم عروس و روز شيطان با همين كارگردان همكاري كردم و از آنجا به بعد بود كه پيشنهادهاي مختلف از جمله بازي در نقش ابوموسي اشعري در سريال امام علي (ع) و سريالهاي تنهاترين سردار و يوسف پيامبر (ع) به من داده شد.
صداي شما يكي از ويژگيهاي خاصتان است. چقدر در بهتر ايفا كردن نقشهايتان از آن بهره ميگيريد؟
اگر صداي يك بازيگر مناسب تيپ و حركات او باشد، خيلي به بازيگر براي ايفاي بهتر نقش كمك ميكند. من فكر ميكنم صداي من به لحاظ همخواني با تيپ و حركاتم خيلي به من كمك ميكند و خوشحالم به خاطر داشتن صدايي كه همواره در طول كار به ياري من ميآيد.
به اين واسطه هيچ وقت دوست نداشتيد كار دوبله را تجربه كنيد؟
البته دوبله را تجربه كردهام. در بعضي از سريالها مانند تنهاترين سردار يا خيلي سريالهاي ديگر كه صدا سرصحنه ضبط نميشد، من به جاي شخصيت خودم در فيلم يا سريال صحبت كردهام البته به طور خاص هم پيشنهاد براي دوبله داشتهام كه نپذيرفتم زيرا به اين كار علاقهاي ندارم.
براي هر بازيگري چه حرفهاي و چه آماتور ممكن است اين اتفاق رخ دهد كه نقشهايي را عليرغم ميل باطنياش ايفا كند و به عبارتي در آن نقش فقط حضور داشته باشد. اين اتفاق براي شما هم رخ داده است؟
گاهي اوقات بازيگران نقشهايي را ميپذيرند كه به لحاظ شخصيتي و فيزيكي خيلي با خودشان فاصله دارد هر چند بعضي مشكلات و مسائل، بازيگر را مجبور ميكند تا دست به چنين انتخابهايي بزند اما به طور كلي معتقدم يك بازيگر براي انتخاب نقشهايي كه به او پيشنهاد ميشود، بايد نهايت دقت و وسواس را به خرج دهد و به اين نكته توجه كند اين نقشي را كه قبول ميكند با او سنخيت دارد يا خير تا بتواند از عهده نقش برآيد. به شخصه براي انتخاب نقشهايم به نزديكي نقش به خودم بسيار توجه ميكنم چون هر چه اين نزديكي بيشتر باشد درصد موفقيت در ايفاي آن بالاتر ميرود و در كنار يك انتخاب خوب، مطالعه پيرامون آن نقش و دقت در به كارگيري فنون بازيگري براي اجراي بهتر نيز كمك بسيار زيادي به بازيگر ميكند.
يعني براي پذيرش تمام نقشهايتان به اين مساله توجه ميكنيد و تا به حال در انتخاب نقشهايتان اشتباه نكردهايد؟
بله. البته افرادي مثل من كه تيپ خاصي داريم، معمولا در معرض پيشنهادهايي قرار ميگيريم كه بررسي تناسب نقش با بازيگر در آن اتفاق افتاده. واضحتر بگويم وقتي كارگردان يا بازيگردان به هنرپيشههايي مثل من پيشنهاد نقشي را ميدهد به دليل تيپ خاصي كه داريم تا قبل از پيشنهاد نقش اين مساله را در نظر گرفته كه نقش تا چه اندازه با من سنخيت دارد و بعد از تطابق تيپ من با آن نقش، آن را به من پيشنهاد ميدهد با اين حال گاهي وقتها هم پيش ميآيد كه همه چيز از لحاظ ظاهري بسيار تطابق دارد، اما وقتي نقش را به من پيشنهاد ميدهند، بعد از مطالعه آن ميفهمم با خصوصيات شخصيتي اين نقش بيگانه هستم، ولي دركل تا به حال از تمام نقشهايي كه ايفا كردهام چه در سريالهاي تاريخي و چه در سريالهاي خانوادگي، همه را دوست داشتهام و از آنها راضيام.
حالت عكس اين ماجرا هم وجود دارد! يعني گاهي وقتها نقش كاملا در حد و اندازه بازيگر است و ايفاي آن بسيار ماندگار ميشود. تا به حال از اين دست نقشها ايفا كردهايد؟
من با نقش زندگي ميكنم. وقتي حتي خلاصه داستاني به من گفته ميشود كه در آن نقشي را ايفا كنم، از همان ابتدا نقش را جستجو ميكنم ولي همان طور كه گفتيد، بعضي از نقشها بيشتر از بقيه ماندگار ميشوند و آدم نسبت به آنها يك حس متفاوت دارد. يكي از اين نقشها كه شروع كار من نيز با اين نقش بود همان حاج احمد كسمايي در سريال كوچك جنگلي است. اين نقش نه به گفته من كه از واكنشهايي كه بعد از آن از مردم و همكاران ديدم يكي از ماندگارترين نقشهايي بود كه ايفا كردم. طوري كه هنوز برخي از دوستان، من را به اسم كسمايي صدا ميزنند.
اين اتفاق راجع به نقش ابوموسي اشعري هم افتاد. هنوز خيلي از مردم شما را به اين اسم ميشناسند!
بله. آن هم يكي ديگر از نقشهاي ماندگاري بود كه ايفا كردم. اين نقش از پيچيدگيهاي زيادي برخوردار بود كه برجذابيت آن ميافزود و خوشحالم كه به نحوي از پس اجراي آن برآمدم كه هنوز در خاطرها هست.
نقش آنخماهو در يوسف پيامبر(ع) هم نقش متفاوتي بود، اين طور نيست؟
اين نقش با تمام كارهايي كه سابق بر آن انجام دادم متفاوت بود و به شخصه خيلي به اين نقش علاقه داشتم و براي درك صحيح و شناخت اين شخصيت خيلي تلاش كردم و خدا را شكر طبق اذعان اطرافيان چه مخاطبان و چه دوستان و همكاران اين نقش فقط براي من بود و خوب هم از آب درآمد. يادم ميآيد در مراسمي كه با مهندس ضرغامي داشتيم كتايون رياحي جملهاي گفت كه در ذهن من تا هميشه باقي ميماند. او در آن جلسه گفت: «شما بزرگترين آنخماهوي جهان هستيد»!
چگونه براي ايفاي يك نقش و حضورتان در يك سريال يا فيلم سينمايي به خودتان تضمين موفقيت ميدهيد و اين تضمين چقدر در انتخاب نقشهايتان موثر است؟
خيلي پيشنهاد بازي در تله فيلم به من داده ميشود ولي وقتي جوانب كار را ميسنجي ميبيني اين پيشنهاد فاقد معيارهاي لازم براي رسيدن به موفقيت است
فرض كنيد به من پيشنهاد بازي در سريال امامعلي(ع) داده شده است.
خب من نگاه ميكنم و ميبينم كه نويسنده آقاي ميرباقري است. داوود ميرباقري كارگردان است و مدير فيلمبرداري هم مازيار پرتو. اين گروه به همراه بازيگراني كه حضور دارند يك اكيپ شاخص هستند و اين مسلما خبر از موفقيت كار ميدهد. دقيقا برعكس اين ماجرا هم وجود دارد. در حال حاضر خيلي پيشنهاد بازي در تله فيلم به من داده ميشود ولي وقتي جوانب كار را ميسنجي ميبيني اين پيشنهاد فاقد معيارهاي لازم براي رسيدن به موفقيت است. خب به طور قطع انتخاب چنين نقشهايي نميتواند در روند پيشروي شما به سوي موفقيت تاثيرگذار باشد.
اگر اشتباه نكنم اولين همكاري شما با سيروس مقدم فيلم «گرگهاي گرسنه» بوده، درست است؟
بله ولي سابقه آشنايي من با سيروس مقدم به سريال كوچك جنگلي برميگردد. در سريال ريحانه با هم همكاري داشتيم و در سريالهاي بعدي هم با وجود پيشنهاد همكاري، به دليل درگيري من در پروژههاي ديگر، نتوانستم حضور داشته باشم و در حال حاضر هم با سريال رستگاران در خدمت سيروس مقدم هستم.
طي اين سالها، همكاري با سيروس مقدم چطور بوده است؟
آشنايي قديمي ما خيلي جاها به ما كمك ميكند. تسلط كاري و اخلاق خيلي خوب سيروس مقدم چيزي است كه در طول اين سالها هميشه وجود داشته است. وقتي با مقدم كار ميكني خسته نميشود چون هم فضاي كاري را خيلي خوب نگه ميدارد و هم اينكه ميداند از بازيگر چه ميخواهد. برخورد خوب و لبخند هميشگياش آدم را دلگرم ميكند و باعث ميشود با علاقه و عشق بيشتر به كار بپردازي و در ضمن خستگي را هم حس نكني.
از كارهاي سيروس مقدم چنين استنباط ميشود كه او به طولاني كردن قصه علاقهمند است، با اين نظر موافق هستيد؟
نظرها مختلف است، ولي من اين را حس نميكنم. اگر به همين سريال رستگاران توجه كنيد ميبينيد كه چيز اضافهاي ندارد. كاملا به داستان پرداخته و از مطرح كردن حواشي خودداري كرده است. مثلا برخي از داستانها را ميبينيم كه آنقدر كش داده ميشوند و آنقدر صحنهها و حركات اضافي دارند كه حوصله مخاطب را سر ميبرد. هرچندگاهي وقتها اين كش دادنها لازم است، ولي در اين سريال اصلا چنين چيزي ديده نميشود و خيلي جمع و جور و خوب به داستان پرداخته شده است.
درباره نقش صمصامي برايمان بگوييد.
آقاي نعمتالله خيلي خوب داستان را نوشتهاند و در كل داستان سريال جذابيتهاي خاص خودش را دارد. شخصيتي كه بازي ميكنم براي من خيلي جالب است و مثبتترين شخصيت اين كار است و به تمام معني يك دوست است و با وجود اين كه ميبيند شايسته به او دروغ ميگويد و كلك ميزند، ولي كينهاي نيست و به دليل علاقهاي كه به شايسته دارد خيلي به او وفادار است و به او كمك ميكند.
ولي به نظر ميرسد خيلي با شايسته درگير است!
درگيريهايي كه اين شخصت با شايسته دارد به دليل روراست نبودن شايسته با اوست و با مسائلي راجع به شايسته برميخورد كه اصلا نميتواند باور كند و به نوعي خيلي يكه ميخورد ولي در هر حال اين شخصيت، درگير ماجراهاي شايسته است و قصد دارد به او كمك كند.
تجربه حضور در سريالي كه هر شب از تلويزيون پخش ميشود را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
تجربه اين كار را نداشتم و اولين كار هر شبيام بود. خيلي فشرده است. ساعات كار آدم را مجبور ميكند كه زمان بيشتري را صرف كني. از اين كه با مقدم كار ميكنم خيلي خوشحال بودم، ولي دوري از خانواده، اذيتم كرد.
فشردگي و شتاب كار اذيتتان نميكند؟
يكي از خوبيهاي اين سريال با وجود حجم زياد كاري، اين است كه خسته نميشوي. براي مثال گاهي وقتها پيش ميآيد تو در كاري حضور داري كه انرژي زيادي هم صرف كار نميكني و زمان زيادي را از تو نميبرد ولي بسيار خسته ميشوي و برعكس گاهي وقتها هم با وجود روزي 17 16 ساعت كار احساس خستگي نداري، چرا كه احساس ميكني مفيد بودهاي و وقتت را به بطالت نگذراندهاي. در اين سريال درست است كه روزانه زمان زيادي را صرف كار ميكنيم، اما همين مفيدبودن است كه باعث ميشود حتي حجم بالاي كار و شتاب آن را احساس نكنم.
با توجه به نقشهاي شما ميتوان فهميد كه گستره انتخاب نقشهايتان بسيار وسيع است و نقشهايي كه ميپذيريد خيلي از هم فاصله دارند. دليل اين همه تنوع چيست؟
خيلي از بازيگران هستند كه وقتي در نقشي موفق ميشوند، كارهاي بعديشان نيز متاثر از آن نقش موفق ميشود و با به كارگيري حركات و نوع بيان آن نقش، سعي در تكرار دوباره آن موفقيت دارند در حالي كه يك بازيگر بايد اين توانايي را داشته باشد كه بدون تكرار يك نقش به موفقيتهاي پيدرپي برسد و هر بار چيز جديدي را براي عرضه به مخاطب داشته باشد. وقتي يك مخاطب بتواند بازيگر را در نقشهاي متفاوت از كاهن اعظم با شخصيتي منفي و تيپي خاص گرفته تا صمصامي بسيار مثبت ببيند، براي خود بازيگر خوب است و اين امكان را به او ميدهد تا با ايفاي شخصيتهاي متفاوت توانايي خود را به مخاطب اثبات كند.
نقشتان در سريال كلاه پهلوي! كمي راجع به آن توضيح ميدهيد؟
در كلاه پهلوي، كنار محمدرضا شريفينيا نقش شيخ ذبيحالله را بازي ميكنم كه يكي از مذهبيون افراطي با عقايد تند و خشك است و نسبت به همهچيز معترض است. زماني كه كلاه پهلوي مد ميشود و اجبار ميشود، صدايش درميآيد و در نهايت او را مجبور ميكنند علاوه براين كه ريشهايش را بتراشد از كراوات هم استفاده كند. دختر و پسري دارد كه خلاف عقيده پدر اهل هنر و موسيقي هستند و در كل شخصيت جالبي است كه بايد ببينيد.
منبع: جام جم
پوریا پورسرخ: آدم تندی نیستم!
پوریا پورسرخ بازیگر سینما وتلویزیون ایران گفت وگویی با آرامه اعتمادی در نشریه زندگی ایده ال شماره مردادماه کرده و در بخش هایی از این گفت وگو گفته است: فکر می کنید یکی از پارامترهای که در کار کردن با سیروس مقدم لذت بردم چیست؟ من اصولا آدمی هستم که ریتم تندی دارم. همانطور که حرف زدنم تند است. کاملا از حرام شدن وقت در زندگیم بیزارم. من لیسانسم را سه ساله گرفتم و فوق لیسانسم را دوساله. کار کردن با سیروس مقدم همین حس را دارد. حتی اتیلا پسیانی هم همین را می گفت: کار کردن با او یک چیز دیگر است.
وی ادامه داده: سیروس مقدم از اول می داند چه می خواهد و این به دلیل یک تجربه چندین ساله است. من معتقدم سریال رستگاران را شش ماهه نبستیم. ۵۰سال و شش ماه طول کشید. یعنی به پشتوانه یک سابقه طولانی.
پوریا پور سرخ همچنین درباره بازی در فیلم آناهیتا ساخته عزیزالله حمید نژادکار گردان مطرح سینما گفته است: در فیلم آناهیتا یک گریم سوختگی بسیار وحشتناک روی صورتم بود که حداقل چهار ساعت گریم آن طول می کشید.
وی همچنین گفته: قرار بود نقشی را در فیلم دیگری بازی کنم که پیرمرد جاافتاده ای به خواب دختر قصه می آمد اما به خاطر اینکه در چند کشور مختلف باید فیلمبرداری می شد تهیه کننده جازد وکار به پخش نرسید!درسریال شکرانه که آرایش موهایم را طوری کرده بودند که کم پشت و سن بالا به نظر برسد.
او افزوده که :هر چند که یک فرمول نانوشته به من این نشانی را می دهد که بازیگران که -در سن من-با یک چهره ثابت در فیلمهای مختلف ظاهر شده اند بیشتر مورد اقبال قرار گرفته اند .
پورسرخ همچنین گفته: دوسه باشگاه ورزشی درایران است که کار های مشاوره تبلیغاتی اش راانجام می دهم.
-نقش کاملا منفی در سریال روز حسرت داشتم که اصلا هم نقش ام را دراواخر آن سریال دوست نداشتم. یا نقش ضد قهرمانی مثل کاوه در سریال رستگاران یا کاراکتر طنزی که در فیلم شیر و عسل (آرش معیریان) داشتم شباهتی به هم نداشت. من دوست داشتم که نقش های متفاوتی را تجربه کنم و الان که نقدهای بهترو منصفانه تری از خودم می بینم خوشحالم.
-امیر قلعه نوعی را خیلی دوست دارم و یکی از دوستان بسیار خوبم است که بااو رفت وآمد دارم .ناصر حجازی و علی پروین را کسی مگر می تواند دوست نداشته باشد .
به نوشته وبلاگ محمد تاجیک، علی کریمی همیشه فوتبالیست مورد علاقه من بوده وبی نظیر است. خصوصا اینکه عاشق یکی از اخلاق های او هستم. اینکه هیچ وقت حرفی را به خاطر منافع شخصی خودش نمی زد. غرور خوبی دارد که هیچ وقت به دست آوردن چیزی از آن نمی گذرد. دروغ هم نمی گوید وبا خودش صادق است. با جواد کاظمیان، رضا عنایتی آرش برهانی، علیرضا حقیقی، جواد نکونام و مسعود شجاعی دوستم و خیلی آنها را دوست دارم. من اصولا عاشق بازیکنهای یاغی هستم. برای خدادادعزیزی، محمد نوازی و هاشمی نسب هم می میرم. بارسلونا ورئال مادرید را بیش از همه تیمها دوست دارم. شاید این دوتیم مقابل هم هستند به همین خاطر اکثر کسانی که فوتبالی اند می گویند: تو دیگه عجب نوبری هستی!
-چون آدمی باریتم تندی هستم از ورزش های ملایم سر در نمی آورم . مثلا کوهنوردی را نمی فهمم. مثلا حوصله شطرنج را ندارم.