*نقدي بر سريال «مرد دوهزارچهره»*
يك منتقد گفت: در سريال «مرد دوهزار چهره» سردرگمي وجود داشت و انسجام كلي در متنها ديده نميشد.
كيوان كثيريان در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران، افزود: گويي نويسندگان مجموعه «مرد دوهزار چهره» جداگانه متنهايي را نوشته بودند. آناني كه درباره ي موضوع متن خود آگاهي كافي داشتند، اثر خوبي را نوشته بودند و حاصل كار برخي ديگر از آنان برعكس بود.
او با بيان اينكه من نتوانستم بين موقعيتهاي «مرد دو هزار چهره» ارتباط برقرار كنم، گفت: مديري قصد داشت، كاستيهاي مرسوم جامعه در صنفهاي مختلف را نشان دهد و با محور قراردادن صنوف، نقد اجتماعي كند.در اين جهت بخش فوتبال، قابل قبول بود، ولي بخشهاي ديگر چنين نبود. به عنوان مثال چرا خلباني انتخاب شد و راننده اتوبوس در نظر گرفته نشد؟
اين منتقد اضافه كرد: در بخش فوتبال بسياري از روابط ناسالم و فسادي كه گاهي در حاشيه فوتبال ما وجود دارد، خيلي روشن به تصوير كشيده شد و به علت جزيي نگري و ايجاد لحظات خندهآور بهتر از ساير موقعيتها بود اين در حاليست كه به بخش خلباني موشكافانه پرداخته نشده بود. اما بخش بازيگري قابل قبولتر بود.
كثيريان ادامه داد: مديري در بخشي نيز با خود شوخي كرده بود كه به هرحال جذابيتهايي داشت. اما بخش فالگيري اصلا موضوعيت نداشت، چون عدهاي كه با اين موضوع درگير هستند كم نيستند، ولي خيلي هم زياد نيستند. در اين بخش به فالگيري نقد جدي نشد و فقط مجموعهاي از موقعيتها را به تصوير كشيد كه به علت فانتزي بالاي محمدرضا هدايتي از بين رفت.در واقع اين بخش جذابيتهاي كمدي هم نداشت.
او در ادامه با بيان اينكه پيش از ساخت «مرد دو هزار چهره» يكي از شاخصههاي مديري، اجتناب از دنبالهسازي بود، اظهار كرد: او سوژه را «قرقره» نميكرد اما متأسفانه اين بار او چنين كرد. البته علت اينكه آفريننده يك اثر بار ديگر به آن ميپردازد يا از استنباط او نسبت به پرمخاطب شدن دوبارهي يك اثر ناشي ميشود يا او فكر جديدي ندارد. از منظر هريك از اين دو مورد، مديري فردي نبود كه در اين ورطه بيفتد. البته شايد او احساس كرد كه در «مرد دو هزار چهره» حرف جديدي براي گفتن وجود دارد. به هرحال شيوه اين مجموعه تكراري بود اما نكات جذابي هم داشت.
اين منتقد دربارهي بازي مديري در نقش اصلي سريالهاي خود گفت: با بازي نكردن او موافق نيستم چون محوريت سريالهاي او بر پايهي شخصيتي است كه مديري خلق ميكند نه نويسندگان. درواقع ساختههاي اين كارگردان به طور مشخص با حضور او معني پيدا ميكند چون بسياري از موقعيتها با توجه به فيزيك و استعدادهاي او نوشته و باعث جذب مخاطب ميشود.
او افزود: مديري تكيه كلامها ،حالتهاي چهره و بازي ويژهيي را انتخاب ميكند. اگر او را از كارهايش حذف كنيم هيچچيزي باقي نماند. مديري مانند كمدينهايي مانند چاپلين كه خودشان محور هستند، شخصيت اصلي است. در واقع محور بودن كمدينها، الگوي سينماي كمدي كلاسيك است.
كثيريان در پايان درباره بازيگران ديگر «مرددوهزار چهره» گفت: اغلب بازيگران عملكرد خوبي داشتند. برخي از آنان بازيگران مورد علاقهي مديري هستند كه در كارهاي مختلف او جا ميگيرند. به عنوان نمونه از قابليت محمدرضا هدايتي به خوبي استفاده نشد. بازيگراني نيز مانند علي كاظمي و سحر جعفري جوزاني« بودند كه فقط باشند» اما يوسف صيادي و برزو ارجمند بازي خوبي ارايه كردند.