یادم نرود که :
من تنها هستم ..
اما تنها من نیستم !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
یادم نرود که :
من تنها هستم ..
اما تنها من نیستم !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از آدم ها بگذر!
دلت را گنده تر کن .
ناراحت این نباش که چرا جادهء رفاقت با تو همیشه یک طرفه است ...
مهم نیست اگر همیشه یک طرفه ای ...
شاد باش که چیزی کم نگذاشته ای
و بدهکار خودت ، رفاقتت و خدایت نیستی
یک مترسک خریده ام ..
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام ،
درست مثل توست ، فقط این که ..
روزی هزار بار ، از رفتنش مرا نمی ترساند .....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است?
مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید
روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا
روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر
ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا
من مرگ را دیده ام
مرگِ آفتاب
مرگِ پنجرههای رو به باغ
مرگِ شرجیِ سرزمینهای شمال...
مرگِ دوست ... دوستی ... رفاقت
مرگِ یک مرد کنارِ صداقت
مرگِ دعا
مرگِ دستهایِ روی به خدا
مرگِ کودکانِ شجاع
مرگِ نفس
مرگِ غم انگیزِ زندانی در قفس
مرگِ یک شب بی عشق ... بی هوس
مرگِ آواز
مرگِ یک زن پر از نیاز ... پر از نیا ا ا ا ا ز
من مرگِ قلم در دستهایِ خودم
مرگِ واژه در شعرهای خودم
من عکس مرگ را به جای تصویر لبخند دیده ام
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ســــر بــــه هـوا نـیـستــــمـ ..
امـــــا
همیشـــــهـ چشــــمـ بهـ آسـمـانـــ دارمـ
حـالــ عجیبـــی سـتـــــــــــــــ
دیـدنـــ ِ هـمـانـــ آسـمـانـــ کــــــه
... شـــایـــد [♡ تـــو ♡ ] ...
دقـــــــــایـقـــــــــی پـیـش ـ بـه آن نـگـاه کـــردهای . . .
مردمان سخت به آزار دلم مشغولند...
با تو درگیرترم...
تو که از عمق دلم، با منه خسته چنان ميجنگی...
گوئيا با تو غريبانه ترم...
:44:
حالا که دست هایت چتر نمی شوند
حالا که نگاهت ستاره نمی بارد
حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم
از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
و آرامش خیالت ، خیس اشک هایم نشود
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست