درویش را نباشد برگ سرای سلطان
مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
وه كه به حسرت عمر گرامي سر شد
همچو شراره از دل آذر بر شد و خاكستر شد
گاه گاهی
شبیه شوقی بزرگ شوقی که پنهان نمی شودش کرد
بر در می کوبی و میخ کوب تماشات
مات می شوم
خلاصه کنم
این خانه کوچک است
و سقف کوتاه آرامش
آوار دم به دمی ست
"رویا زرین"
لال شوم كر شوم كور شوم ليك محال است كه من خر شوم
با تو خوشبخت میشوم یک روز
این تجسم برای من کافیست
اینکه شاید تو هم دچار منی
این توهم برای من کافیست
پشت این اشک ها صبورم من
مثل دیوانه های زنجیری
امتحان کن چگونه میمیرم
یک تبسم برای من کافیست
به تو دلخوش بودم كه تو هم خواهي مرد
و قسم خواهي خورد كه دگر باز نگردي هرگز
تو برو ليك بگو كه اگر رفتن تو
بهر آسودن اين دل بود ست ، بهر آزارش چه!!!!
با خودت هيچ نگفتي كه دلم مي ميرد
به تو دلخوش بودم كه تو هم خواهي مرد
و دلم خواهي برد! و دگر باز نگردي هرگز
تو برو ليك بگو: بي تو تنها چه كنم
به كدامين شانه بعد از اين تكيه كنم
مي روي آخر تو
و دلم خواهي برد
و ز دنياي خودت مي كني محو مرا
چه دلم مي گيرد.
____ !!
زُلالـــ کـ ـ ـه باشیـــــ ــــ ــ ...
سَنگـهـــای کـفـــِـ رودخـانـه اتـــ را مـیـــ بـیـنَنـــد ...
بـر مـیـ دارَنـــد ،
و نِشانـهـــــ ـــ ــ میرَونـــــد ؛
درســت به ســ ـوی خودَتـــــــ ــــ ــ ...
به ته سیگارهایتان احترام بگذارید ، نیندازیدشان زیر پا
چرا آدم ها عادت دارند ، هر که به پایشان می سوزد را ... می اندازند زیر پا...
ای ساربان آهسته رو کارام جــــــانم میرود
و آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیـــچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود...
احساس هستی میکنم.....
چون حق پرستی میکنم....
گر لایق دیدن شوم...
بی باده مستی میکنم.......
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش
زیستند
مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
"شفیعی کد کنی"
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم تو پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو بار دیگر تو
تاریکم ای یلدا مهتاب می خواهم
لب تشنه ام ای اشک ، سیلاب می خواهم
در حسرت موجم ، باران کفافم نیست
درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست
پس تشنه می مانم غرق پریشانی
تا آسمانها را بر من بگریانی
چشم من از وقتی با عشق تو تر شد
آیین من این بار آیینه ای تر شد
پیدا شو ای مرحم بر زخم پنهانم
تا صبح ِ دیدارت بیدار می مانم
پس تشنه می مانم غرق پریشانی
تا آسمانها را بر من بگریانی
دکتر افشین یداللهی
گاهی دلـَــــم ازهرچه آدَم استـــــ میگیرد..
گاهی دلــَم دوکلمه حَــرفــــ مِهربانانــه میخواهـَد..
نــَ بهــ شکل دوستتــــ دارَم..
ساده شایَد ، مِثل دِلتَــنگـــــ نَباش ..
فـَـردا روز دیگری ستـــــ ـــ ــ .. !
ما سفره ی دل گشوده کردیم ولی
دل محرم آن محرم اسرار نشد
نفسم گرفت از اين شهر / در اين حصار بشكن
به ياد هنرمند عزيز و به وطن برگشته حبيب محبيان :40:
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺑﺴﺘﻨﯿﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﻪ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﻪ
ﭘﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ!.ﭼﻪ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ
ﺷﺪ...ﯾﻢ!.ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ
ﺧﻨﺪﯾﻢ !!!!
منم که یافته ام ذوق صحبت غم را
به صبح عید دهم وعده ی شام ماتم را
ز لاف صبر بسی نادمیم، طعنه مزن
مروت که ملامت بلاست ملزم را
نقاشی می کشمــ ـ
دنیای وارونـ ه امـــ ـ را ،
از ایـ ن جا تــا بـ ی انتهایـ ی ِ تـــو..
و منــ ـ
مرا چـ ه به تنهایی و سکوتــ ـ ؟
زندگـ ی بایـ ـــــــــــد ..
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی ...
گفتی چشمها را باید شست!
شستم ولی....
گفتی جور دیگر باید دید.دیدم ولی.....
گفتی زیر باران باید رفت.رفتم ولی.....
او نه چشم های خیس و شسته ام را
نه نگاه دیگرم را هیچکدام راندید
فقط در زیر باران با طعنه ای خندیدو گفت:
دیوانه ای باران زده!
دوام عيش و تنعم نه شيوه ي عشق است
اگر معاشر مايي بنوش نيش غمي
به يادگار نوشتم خطی به دلتنگی
به روزگار نديدم رفيـــــــقِ يكرنگی
...
خواستم خودمو گول بزنم ؛
همه ی خاطراتم رو انداختم يه گوشه ای و گفتم : فراموش . . .
يه چيزی ته قلبم خنديد و گفت : يادمه . . . !
به تو پرواز را آموختم
و رهایت کردم تا
ستاره ی دنباله دار باشی !
کاش با تو از عشق می گفتم
تا بیاموزی کمی وفادار باشی !
بادبادک کوچک من !
گفت اگه من مردم چقدر به من وفا داری . . . عشقمو به فراموشی چند روزه تو میسپاری
گفتم که تو میدونی سر خاک تو میمیرم . . . ولی تا لحظه مردن دل از تو بر نمیگیرم
.
.
.
دير گاهيست كه تنها شده ام،
قصه غربت صحرا شده ام،
وسعت درد فقط سهم من است،
بازهم قسمت غم ها شده ام،
دگر آيينه ز من بي خبر است
كه اسير شب يلدا شده ام،
من كه بي تاب شقايق بودم،
همدم سردي يخ ها شده ام،
كاش چشمان مرا خاك كنيد
تا نبينم كه چه تنها شده ام...
بــے هیـــچ مَـــزه ایــ ...
مــے گذـَرانمـ روزهـــا را
یکــمــے از خودَتــــ را کــہ درونمـ حـَل کنے .. ،
شیــریـن مے شــومـ !
از تو حکایت میکنه
درو دیوار این خونه
خونه غریبو خلوته
تو رو میگیره بهونه...
خالی تراز یه بیشه ام
بی تو بی خاکو ریشه ام
بی تو مثل همیشه ام
یه دیوونه که میخونه
چشم انتظارم که بیای
از جاده های بی سوار
بیا که زلفای بهار
بی دست تو پریشونه
اون همه سوگندو قسم
پیچیده تو دالون ما
تموم حرفای تورو
بارون و باد یادشونه...
بمون، دل من فقط به بودنت خوشه...
منو فکر رفتن تو می کشه....
..... محسن یگانه..
چشمانتان را باز کنید، خوب بگردید
شاید در جایی در رابطه عاشقانه شما هم نوشته شده باشد
Made in china
دنبال کسی می گردم ، کسی که تُو قصه ها نیست
یه غریبه ی غریبه که مث غریبه ها نیست
کسی که به اعتمادش بشه پشت کرد به غرور و ...
شونه به شونه ش گذشت از جاده های بی عبور و ...
دنبال کسی می گردم ؛ یکی از خودم خودی تر
آشنای اول خط ، رفیق لحظه ی آخر
یه نفر که همه چیزه ، وَ نمیشه ساده داشتش
کسی اون نیست و نباید، جای کسی گذاشتش
دنبال کسی میگردم، داره دنبالم میگرده
اون منم که دورم از من، و کسی پیدام نکرده...
ایمان جمشیدپور
این روزها عاشقی سرمایه میخواهد!
وقت زیاد و حواس جمع که من ندارم.......!
حوصله ام کم است.
مشغله ام زیاد.
و نمیخواهم سر بر تن هیچ رویایی باشد..............
شال و کلاه کن آسمون خیسه
چترتو وا کن گریه بارونه ...
حال و هوای برگ ریزونه
چشمات و پاییزم نمیدونه...
تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد
زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد
چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد
در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟
شبا یه چیزایی می بینم که خراب میکنه روزمو
روزا یه چیزی می بینم که خراب میکنه روحمو
اینم شده کار هر روزمو به خودم میگم که یه کوهمو
این چیزا که می بینم اثری نداره روم حتی یه سر سوزنو
ولی حقیقت دقیقا چیز دیگس ...
آلبوم: سکوت
خواننده: بهرام
آهنگ: حرفهای من
.
امروز به " آنهایی" می اندیشم که ... روی شانه هایم گریه کردند و نوبت "من" که شد .... دیگر نبودند
.
عُمراً بفهمنـــد داری جان میکــAـنی ..
این روزهـــ ا ..
ساکـEــت کــِ بمانی،
می رود بــِ حسابــِ جواب نَداشتنتــــ ــ
تا اِحترامـEـشان را نگهـــ ـ داری ..
اي گلاله ... اي گلاله ... ديدنت خواب و خياله
گل صحرا... گل لاله ... گل قلب من گلاله :40:
دل تو گرم و صميمي ... مثل خورشيد جنوبه
چشم تو چشمه ي طوفان مثل درياي شماله
ميدوني تو مذهب من ... چي حرومه و چي حلاله !؟!
آب بدون تو حرومه ... جام مي با تو حلاله
تو صدات شور ترانس ... پر زنگ ... چه قشنگه
تو نگاهت جادوي شعره ... پر شوره و پر حاله
گفتگوم تو ... جستجوم تو ... گل باغ آرزوم تو
شب و روز با تو قشنگه ... زندگيم بي تو محاله
پ.ن : گل لاله : عزيزي از دست رفته