تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
...
(فروغ فرخ زاد)
Printable View
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
...
(فروغ فرخ زاد)
از يارانم، من خواستم
تا به خانه من بيايند
تا خاطراتشان
در زيرسيگاري و چوب ها جاودان شود.
گفتم
خانه با خاطرشان در سکوت آواز می خواند
من آوازم را در ضيافت شامی
برايشان خواندم.
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست
تو مقام حیرتی با هفت وادی فاصله
من جنون یونسم با هفت دریا اشتیاق
تو هرات فطرتی من میبد شوریدگی
می نویسم شرح آیات تو را با اشتیاق
قدح پر كن كه من در دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پيرم
قراري بستهام با ميفروشان
كه روز غم به جز ساغر نگيرم
می در طلبش ساغی بودیم ...
ما خسته دلان یاغی بودیم ...
از کار جهان دولت عشق آمد و رفت ....
از بهر جهان ما .... دل تاکی بودیم ....
باز شروع خواهد و بر باز شود عشق
ور ز پیمانه ی ما ، جاریست این عشق
" nightmare "
تا بعد....
قسم به تو که عشق یه عشق بی زبونه
به پایه تو چه اتیشه یه چشمه جنونه
چو عشقه ما بهم رسد طلوع یک ستاره است
تو زندگی برای ما تولدی دوباره است
تو رفتي و در اين خرابچال زندگي
به بي کسي
جدا ز تو
جدا ز مهر هر شبت
و آن زلال خندگان چون مهت
همين کنار کلبه غمت
نشسته ام
سرم کنار ناز بالشت
دلم رها
به ناز آن
نگاه خامشت
غمم جدا
زهر شب سياه زندگي
و من
به بي کسي
کجا نرفته و نمانده ام
کجايي اي هماي من
نه شهرهای ویران نه باغهای سبز
دنیای پیش رومان برهوتیست
تا آنسوی نهایت... تاهیچ
دیگر در ما
شور گلایه هم نیست
شور گلایه از بد دشنام با بدی
دیگر در ما شور مردن هم نیست
رود شقاوت ما جاریست
تا چشمه سار خشک شکایت... تا هیچ
ما گله را سپردیم
به دره های پر گرگ
از «منوچهر آتشی»
گر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی
امتحان کـــــــــن که نه کمتر ز می انگورم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]