تنهایی ؟؟؟؟؟؟
معجزه عشق و محبت را امتحان کن
:n12::n12::n12::n12::n12::n12:
Printable View
تنهایی ؟؟؟؟؟؟
معجزه عشق و محبت را امتحان کن
:n12::n12::n12::n12::n12::n12:
می نویسم،همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریم خلوت عشق ،تو تنها برسی
می نویسم ،می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد
می نویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری
شهیار قنبری
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ،
نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی ،
نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،
نیست روزی که از تو نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم ،
نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم
سکوت آب میتواند خشکی باشد
و فریاد عطش!
سکوت گندم میتواند
گرسنگی باشد و غریو پیروزمند قحط!
همچنانکه سکوت آفتاب، ظلمات است.
اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست...
غریو را تصویر کن!
"تَنــــــهایـــــــــی" یعنی اینکه ...
"مـَــــــن" یه موبایل دارم که صدای زنگش
"یــــــــــــادَم" نمیاد....
مــگر نه ڪه با هـــم بودטּ
همــین عـ♥ــلاقه ے ســاده سُــرودن فـاصــ ـلـﮧ اَســت ؟
اگـر به حجله ی آشنایی
در حــوالی خیابان خــ ــاطره برخوردی
و عده ای به تــو گفتند
کبــوترت در حســرت پر کشـیدن پرپر زد
تو حــرفشان را باور نــکن
تمام این سالها کنــار من بودی
کنار دلتنــگـ ـی دفاترم
در گــلداטּ چینـی اتاقم
در دِلـم ..
تو با من نــبودی و من با تــو بودم
مگر نه که با هــم بودن
همیــن علاقه ی سـاده سرودن فـاصــ ـلـﮧ اَست؟
من هم هــر شب
شعرهای نو سروده بــاران و بـوسه را
برای تـو خواندم
هر شب، شب بخــیری به تو گفتم
و جواب تو را
از آنــ ـسوی ســـــکوت خوابهایم شنیدم
تازه همین عـکس طــاقچه نشین تـو
هم صحبت تمام دقایق تنهــایی من بود
فــرقی نداشت که فـاصله دســتهامان
چند فــانوس ستاره باشد
پس دلواپس انــزوای این روزهای من نـــشو
اگر به حجله ای خیــس
در حوالی خیــابان خــاطره برخوردی
با تشکر مهران...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتند ســتاره را نمي توان چيد !
آنان که باور کردند، براي چيدن ستاره حتي دستي دراز نکردند
اما باور کن... که من به سوي زيباترين و دورترين ستاره دست دراز کردم
هر چند دستانم تهي ماند، اما چشمانم لبريز ستاره شد...
با تشکر مهران...
سکوت همه فریاد من است
تا سر حد انفجار
همه ی حرفیست که آسوده میزنم
بی آنکه دلم بلرزد ....
ساده نیست
جای سکوت
خودم را میشکنم
تا
باقی بمانم
نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیر گریه چشات تر بشه
بذار چشمات و خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یکم
یه امشب غرور و بذارش کنار
اگه ابری هستی با لذت ببار
هنوزم اگه عاشقش هستی که
نریز غصه ها تو تو قلبت دیگه
غرورت نذار دیگه خستت کنه
اگه نیست باید دل شکستت کنه
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی
هنوز عاشقی و دوسش داری تو
نشونش بده اشکای جاری تو
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی
نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیر گریه چشات تر بشه
بذار چشمات و خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یکم
یه امشب غرور و بذارش کنار
اگه ابری هستی با لذت ببار
هنوزم اگه عاشقش هستی که
نریز غصه ها تو تو قلبت دیگه
غرورت نذار دیگه خستت کنه
اگه نیست باید دل شکستت کنه
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی
هنوز عاشقی و دوسش داری تو
نشونش بده اشکای جاری تو
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی
رفتن ات بغضی ست
در گلوی شعر ...
که با اشک هیچ شاعری باز نمی شود