یکی قطره باران ز ابــــــــری چکید
خجل شد چو پهنای دریــــــــا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیـــستم
(جسارتاً می خواستم عرض کنم چه نیکوست که از اشعار پر محتواتر در اینجا استفاده بشه)
Printable View
یکی قطره باران ز ابــــــــری چکید
خجل شد چو پهنای دریــــــــا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیـــستم
(جسارتاً می خواستم عرض کنم چه نیکوست که از اشعار پر محتواتر در اینجا استفاده بشه)
مقیم بر سر راهشنشسته ام چو گرد
بدان هوس که بدین رهگذر باز اید
با سلام
یار ما چون گیرد اغاز سماع قدسیان در عرش دست افشان کنند
دیگر نمیگریمنقل قول:
باور کن!
این بار به رفتنت خواهم خندید
به تو دل نخواهم بست
این بار بعد رفتنت
تا انتهای دنیا
نخواهم به دنبالت دوید
این بار......
نه!
باد چشمهایم را سوزاند....
دلا چو پیر شدی حسن ونازکی مفروش
که این معامله در عالم شباب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود ور صد انتخاب رود
دلم صحرای دلتنگی
شبم تاریک
سرم از قصه تو خالی
ولی از عشق پربارم
ببین انقدر پربارم
که در اوج نگاه تو
هنوزبال و پر دارم
ولی افسوس
شبم بی تو
شبی مرموز و غمگین است
شبی بی ماه
شبی خاموش
دلی صحرای دلتنگی
زمینی از بلا مفروش
در این تاریکی مطلق
چه بی مهتاب خواهم مرد !!!
کنار وحشت دریا
میان هاله ای از ترس
اگر بودی به دریا می زدی شاید !!!
ولی بی تو
چنان بی جرات و سستم
که بی دریا کنار ساحلی خاموش
خواهم مرد !!!
عجب حرفیست حرف عشق
چرا پایان نمی گیرد !
چرا مجنون تنهایش
شبی سامان نمی گیرد.
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درای و به ره عیب مپوی
یاد باد آن کـه نـهانـت نـظری با ما بود
رقـم مـهر تو بر چـهره ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
مـعـجز عیسویت در لـب شـکرخا بود
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انـس
جز مـن و یار نـبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب میافروخـت
وین دل سوخـتـه پروانـه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگـه خـلـق و ادب
آن کـه او خنده مستانه زدی صـهـبا بود
یاد باد آن کـه چو یاقوت قدح خـنده زدی
در میان مـن و لـعـل تو حـکایتها بود
یاد باد آن که نگارم چو کـمر بربـسـتی
در رکابـش مـه نو پیک جـهان پیما بود
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مسـت
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
یاد باد آن که به اصلاح شما میشد راست
نـظـم هر گوهر ناسفته که حافـظ را بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیشبم مثل همیشه شب دلشکستگی بود
همدم دل شکسته خاطرات بچکگی بود
یادمه رو پشت بوما بادبادک هوا می کردیم
اگه ابرا می رسیدن خورشید رو صدا می کردیم
نخای بادبادکامون تو هوا گره می خورن
ما رو از رو پشت بوما تا کنار هم می بردن
دلامون چه مهربون بود ، زیر پامون آسمون بود
قلک سفال خالی ، گنج پک قصه مون بود
من هنوزم یادمه ، اما تو یادت نمیاد
روزی که بادبادکا گم می شدن تو دست باد
من رو بادبادک نوشتم که همیشه با توام
تو نوشتی که دلم همیشه پرواز رو می خواد
دیدی سرنوشت بددل لبامون رو بی صدا کرد
دست بی ترحم باد ، بادبادک ها رو جدا کرد
روزا مثل باد گذشتن ، بادبادک ها برنگشتن
دنبال هم توی ابرا گشتن و گشتن و گشتن
اما افسوس و صد افسوس ، آسمون تموم نمی شه
بادبادک ها جا می مونم اونور ابرا همیشه
من هنوزم یادمه ، اما تو یادت نمیاد
روزث که بادبادکا گم می شدن تو دست باد
من رو بادبادک نوشتم که همیشه با توام
تو نوشتی که دلم همیشه پرواز رو می خواد
دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد