گرچه گلچین نگذارد که گلی باز شود
تو بخوان مرغ چمن بلکه دلی باز شود!
__________________________________
ببخشید که مشاعره ای نمی شه من بیشتر شعر نوشتن رو دوست دارم! :tongue:
موفق باشید. :)
Printable View
گرچه گلچین نگذارد که گلی باز شود
تو بخوان مرغ چمن بلکه دلی باز شود!
__________________________________
ببخشید که مشاعره ای نمی شه من بیشتر شعر نوشتن رو دوست دارم! :tongue:
موفق باشید. :)
ای مرغ آفتاب!
زندانی دیار شب جاودانی ام
یک روز از دریچه ی زندان من بتاب!
می خواستم به دامن این دشت چون درخت
بی وحست از تبر!
در دامن نسیم سحر غنچه وا کنم!
با دست های پر شده تا آسمان پاک
خورشید و خاک و آب و هوا را دعا کنم!
گنجشک ها به شاخه س من نغمه سر دهند
سر سبز و استوار
گل افشان و سر بلند
ای مرغ آفتاب!
زندانی دیار شب جاودانی ام
یک روز از دریچه ی زندان من بتاب!
می خواستم به دامن این دشت چون درخت
بی وحست از تبر!
در دامن نسیم سحر غنچه وا کنم!
با دست های پر شده تا آسمان پاک
خورشید و خاک و آب و هوا را دعا کنم!
گنجشک ها به شاخه س من نغمه سر دهند
سر سبز و استوار
گل افشان و سر بلند
این دشت خشک غمزده را با صفا کنم
ای مرغ آفتاب!
از صد هزار غنچه یکی نیز وا نشد
دست نسیم با تن من آشنا نشد
گنجشک ها دگر نگذشتند از این دیار
آن برگ های رنگین
افسرده در غبار
وین دشت خشک غمگین افسرده بی بهار
گنجشک پر شکسته ی باغ محبتم!
تا کی در این بیابان
سر زیر پر نهم
با خود مرا ببر به چمن زار های دور
شاید به یک درخت رسم
نغمه سر دهم
من بی قرار و تشنه ی پروازم
تا خود
کجا رسم به هم آوازم ...
اما...بگو کجاست
آن جا که زیر بال تتو در عالم وجود
یک دم به کام دل
بالی توان گشود
شعری توان سرود؟ای مرغ آفتاب!
از صد هزار غنچه یکی نیز وا نشد
دست نسیم با تن من آشنا نشد
گنجشک ها دگر نگذشتند از این دیار
آن برگ های رنگین
افسرده در غبار
وین دشت خشک غمگین افسرده بی بهار
گنجشک پر شکسته ی باغ محبتم!
تا کی در این بیابان
سر زیر پر نهم
با خود مرا ببر به چمن زار های دور
شاید به یک درخت رسم
نغمه سر دهم
من بی قرار و تشنه ی پروازم
تا خود
کجا رسم به هم آوازم ...
اما...بگو کجاست
آن جا که زیر بال تتو در عالم وجود
یک دم به کام دل
بالی توان گشود
شعری توان سرود؟! :sad:
دوست عزيز سلام
بهتره رعايت كنيد
واگر هم خواستيد كه شعر كامل بنويسيد
سعي كنيد كه حرف اولش با حرف اخر شعر قبلي بخونه ( مشاعره )
موفق باشيد ...
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــ
دل بی طاقت من دیگه آروم نداره
عاشق رسیدنه باز منو جا می ذاره
می ره تا نگاه تو دل به دریا می زنه
می گه از فاصله ها بغض عشقو می شکنه
می گه دریا هر چی هست بی تو دلگیره برام
کاش می شد هر جا می ری پا به پای تو بیام
میگه دریا هر چی هست بی تو دلگیره برام
کاش می شد هرجا می ری پا به پای تو بیام
دل من می گه هنوز می شه باورم کنی
می تونی مثل غزل منو ازبرم کنی
می گه تنهایی من پره از صدای تو
با یه دنیا دل خوشی زنده ام برای تو
دل بی طاقت من دیگه آروم نداره
عاشق رسیدنه باز منو جا می ذاره
می ره تا نگاه تو دل به دریا می زنه
می گه از فاصله ها بغض عشقو می شکنه
می گه دریا هر چی هست بی تو دلگیره برام
کاش می شد هر جا میری پا به پای تو بیام
می گه دریا هر چی هست بی تو دلگیره برام
کاش می شد هر جا می ری پا به پای تو بیام
دل من می گه هنوز میشه باورم کنی
می تونی مثل غزل منو از برم کنی
می گه تنهایی من پره از صدای تو
با یه دنیا دل خوشی زنده ام برای تو
...
سايه عزيز اگر ممكن چندتا شعر براي من از شعراي خارجي بگذاريد ممنون
سلام
و حدس میزنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نام دیگری مرا خطاب میکنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا زه خجالت اب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
...
هزار بار نوشتی بیا بیا دیر است
هزار بار نوشتم که پای دل گیر است
هزار بار برایت سروده ام اما
غزل برای تو تنگ است دست و پا گیر است
غروب فرصت خوبی برای دیدن بود
دریغ چشم تو از این کرانه ها سیر است
تو با دعای توسل گذشتی از پاییز
به استخاره نشستیم ما دگر دیر است
نه من نه تو نه غزل هیچ کس مقصر نیست
گناه زردی ما روی دوش تقدیر است.
تا می آیم ستاره هایم را آسمان باشم
ناگاه طوفانی تاریک
چشم هایم را با خود می برد
و تابستانی تشته
آوازهایم را
در عطش گام هایش ذوب می کند
و درد
این همه درد...
چیزی نمی گویم
تنها در اندوهم مچاله می شوم
با جهانی از سکوت پرپر شده. :sad:
منظورتون چه جور شعريه ؟؟نقل قول:
نوشته شده توسط hummer
ببينيد اين خوبه ؟
عشق... Love is…
بخشیدن است هنگامی که فراموش کردن سخت می نماید forgiving even though it''shard to forget;
دستگیری است و رها نکردن holding hands and never wanting to let go;
امیدوار که فردا چون امروز پر شکوه خواهد بود hoping that tomorrow will be as wonderful as today;
بازگویی رازها و نجواها sharing secrets and whispers
و لذت بردن از شبهای غرق در ستاره and star-spangled nights.
و از همه مهم تر، and most importantly,
عشق Love is…
آن است که بدانی که دیگرتنها نخواهی ماند. Knowing that you''ll never be lonely again
.......................
اينم براي ادامه مشاعره
همه مهتاب همه بارون‚همه عطرای گلابدون
همه زیبایی دنیا‚کمه پیش ابرواتون
.......
نه تنها بعد از اين شعري نگويند
كسي هم پيش ازين شعري نگفته است
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهندنقل قول:
نوشته شده توسط saye
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد ، صبر کن که دوا می فرستمت