یوسف عزیزمرفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب دیدم حال پیر کنعانی
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را
جنس خانگی باشد هچو لعل رمانی
Printable View
یوسف عزیزمرفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب دیدم حال پیر کنعانی
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را
جنس خانگی باشد هچو لعل رمانی
یک ستاره زخمی
پشتِ گیسوی خوشهِ پروین
آخرین قطعه نفسها را
در همایونِ نور
می خواند.
باز امشب ستاره مغرور
در پی سکرِ عطرِ دخترِ مرگ
سر به پای نسیم می ساید.
باز بانوی موطلایی مرگ
بی خبر از ستارهِ زخمی
در وزشهای ناله یک جغد
روی بالِ نسیم می رقصد.
گوش کن-
از فضای گورستان
نغمه تار و عود
می اید.
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می اش به مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از سر نیاز به دارلسلام رفت
تا سحر سوختني چون من داشت
شب تاريك مرا روشن داشت
همه شب سوخت و آواز نكرد
به شكايت دهني باز نكرد
شمع از سوختنش پروا نيست
كه درين سوختن او تنها نيست
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگان راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم
شباهنگام در آن دم که بر جاده ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم.
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست اب انگوری
روی زرد است و اه درد الود
عاشقان را گواه رنجوری
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
وز کوزه شکسته ای دمی آب سرد
نقل قول:
دوست عزيز سلام :
جسارتا اين طبع زيباي شما با ان عكس كه انتخاب نموده ايد اصلا همخواني ندارد . و به نوعي ادم را ازار مي دهد
در صورت امكان عوض كنيد . ممنون
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاشنقل قول:
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشاره کرد
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد