شرمنده اینجا دارم پست میدم اما خیلی منتظر شدم Ar@am بیاد یه شعر بگه اما نیومد میشه یه نفر بگه چرا دیگه شعر نمیگه به خودشم پیغام دادم اما نیست!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه دلمون واسه شعراش تنگ شده
Printable View
شرمنده اینجا دارم پست میدم اما خیلی منتظر شدم Ar@am بیاد یه شعر بگه اما نیومد میشه یه نفر بگه چرا دیگه شعر نمیگه به خودشم پیغام دادم اما نیست!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه دلمون واسه شعراش تنگ شده
نقل قول:
سلام
من میدونم کجاست اما اجازه ندارم بگم شاید راضی نباشه... به هر حال هرکس گرفتاریهای خودشو داره... بهش خبر میدم شاید اومد...
آره... شعراش زیبا و احساسی هست...
جاده ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش هایت آغاز نمی شد
و دستی که پشت سرت آب می ریخت
جاده ها را به زمین کوک نمی زد...
بخند حرفی نیست
به التماس نجیبم بخند حرفی نیست
شکسته پای شکیبم بخند حرفی نیست
در امتداد جنونم بیا و رو در رو
به خنده های عجیبم بخند حرفی نیست
از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند
به این غروب غریبم بخند حرفی نیست
طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند
تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست
من از عبور نگاهی شکسته ام ، آری
شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست
به حال من پری دل گرفته هم خندید
تو هم بخند حبیبم ، بخند ، حرفی نیست
از «دوستت دارم»هات، خستهاَم دیگر
از آن لبها
کمی فحش بده لامَسَّب!
سالهاستحجم غریب دلتنگی امجا ماندهدرهزارمین خواب تووامروزنخستین بوسهگریستدر نبود تو!
در دل چگونه ياد تو ميميرد
ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست
كورا هزار جلوه رنگين است........
باز می کنم
دســــــــت هایم را
از مثبـــت بی نهایتـــــــــــ
تا منفی بی نهایتـــــــــــ
تا آغوش بگیـــــرم تو را,
از سر انگشتانت
بوســـــــــه بچینم
و بهـــــــــــــــار
از دســتان تـــــــو آغاز شود
"مهناز چالاکی"
مـــــــن
از میان واژه های زلال
دوســـــتی را برگزیده ام
آنجــا که برف های تنهایی آب می شوند
در صــــدای تابستانی ِ یــک دوست
"ناهید عباسی"
فكرش رو هم نميكردم بيام اينجا هي روزگار اينم اولين پست :11:
یه قاصد خبرم داد که آفتاب لب بومه
نوشتم رو تن شب که خوشبختی تمومه
نه من مونده نه ماهی نه حرفی نه صدایی
هزار دفعه شکستم عجب حادثه هایی