ناز نکن که ناز تو دیگه خردار ندار
ایون همه اطوار و ادا گرمیه بازار نداره
Printable View
ناز نکن که ناز تو دیگه خردار ندار
ایون همه اطوار و ادا گرمیه بازار نداره
اینم جوابت داده(ماله زبان خودمونه = خواهر)
هزاران غم بدل اندوته ديرم
هزار آتش بجان افروته ديرم
بيک آه سحر کز دل برآرم
هزاران مدعى را سوته ديرم
ماه در میاد که چی بشه
می خواد عزیزه کی بشه
ماه در میاد چیکار کنه
باز اسمونو تار کنه
با سلام
هنوز از سقف دلم داره بارون می چکه
واسه دریای دردم خیلی قلبم کوچیکه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنوزم یار تنهایم
به دیدار تو می ایم
باز می ایم
اگر که فرصتی باشد
مجال صحبتی باشد
حرف خواهم زد
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشته ام
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشتم
من زني را زاييده ام
به قامت زخمهايم!
نه!
اين جنين ناقص
هرگز لبخند من نبود!
گم شويد!
همسايه هاي مزاحم
گم شويد!
مي خواهم از رگهاي گردنم آويزان بمانم....
سلاممممممممممممممممم
..............
من به دریا رفتم
خاک ساحل ها را بو کردم
سینه ام پر ز غبار آه است
چشم پر سو کردم
من به اندازه ی اشک خندیدم
قدر سر دفتر هر موجودی نالیدم
من به وزن ملکوت آبی را حس کردم
وز شدت خاموشی ریگی که ز خورشید بیابان داغ است،
به شگفت آمدم و صبر و ادراک شکیبایی را حس کردم
وز خمودی، سادگی بگذشتم.
ته حرفم این است:
من به اندازه ی زیبایی قرمز مستم!
ولی از محنت مرغان هوا غمگینم
دل من غم زده و رنجور است
من به دریا رفتم، آب را بشناسم
شن ساحل ها را لمس کنم
به خروش امواج سر تعظیم فرود آرم
به صدف جدول ضرب و هندسه یاد دهم!
خاطرات اسب آبس از زبان خویش را بنویسم
من به دیدار گل نیلوفر،
من به وقت چمن رفتم
من به دریا رفتم
من به دریا رفتم.
...
سلام سایه خانم
ــــــــــــــــــــ
مطمئن باش و برو
ضربه ات كاري بود
دل من سخت شكست
وچه زشت، به من و سادگيم خنديدي
به من و عشقي پاك
كه پر از ياد تو بود
و به يك قلب يتيم كه خيالم مي گفت تا ابد مال توبود
تو برو برو تا راحت تر تكه هاي دل خود را آرام سرهم بندزنم
تکراری !
...........
مرده شور آن چشمانت را ببرد
که از این همه آبی دریا
فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است...
مرده شور آن نگاه هایت را ببرد
که از این همه شوری دریا
تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است
مرده شور خودت را ببرد
با این که می دانی دوستت دارم...
...
من شاید بتوانم باز هم سکوت کنم
اما مطمئنم روزگار و بازیهایش نه
نگرانم
نگرانم برای روزهایی که میایند تا از تو تاوان بگیرند
نگرانم برای پشیمانی ات زمانی که هیچ سودی ندارد
تو مرا فراموش خواهی کرد
من منتظر شکستنت نیستم
نفرین هم نمیکنم
اما میدانم که این برای فرار از سرنوشت کافی نیست
نمیدانم هنوز هم میتوانی مثل قدیم بخندی
اینجا همیشه سرد است
همیشه همیشه حالم خوب نیست
اما هرگز دیگر گرمایی از وجودت طلب نخواهم کرد
بی من بمان تجربه کن یاری دگر را گرمی دستی دیگر را
بخاطر هم نیاور مرا اگر اینگونه راحتی
ــــــــــــــــــ
خیلی اینا دوست دارم
قشنگه