در نظربازی ما بیخبران حيرانند
من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در اين دايره سرگردانند
Printable View
در نظربازی ما بیخبران حيرانند
من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در اين دايره سرگردانند
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری می اشفت
تمام روز
از پشت در صداي تكه تكه شدن مي آيد
و منفجر شدن
همسايه هاي ما همه در خاك باغچه هاشان بجاي گل
خمپاره و مسلسل مي كارند
همسايه هاي ما همه بر روي حوض هاي كاشيشان
سرپوش مي گذارند
و حوض هاي كاشي
بي آنكه خود بخواهند
انبارهاي مخفي باروتند
دیده نادیده به اقبال تو ایمان اورد
مرحبا ای به چنین اطف خدا ارزانی
ماه اگر بی تو براید به دو نیمش بزنند
دولت احمدی و معجزه سبحانی
يه ترانه هس تو قلبم كه هنوز نخونده مونده
فكر خوندن يه حرفش همه عمرم رو سوزونده
تا حالا هر چي كه داشتم ، سر خوندنش گذاشتم
صد دفه شكستم اما رو ترانه پا نذاشتم
اگه اون ترانه باشه ، هيچ دلي تيره نمي شه
ديگه هيچ نگاه خيسي به افق خيره نمي شه
وقتي اون شعر رو بخونم پرده ها رو مي سوزونم
دستا رو به سيب سرخ باغ قصه مي رسونم
میرم و می میرم آسوده می شم از عشق
می رم و می میرم
جشن تولد مریم رو برای تو
زیر آب می گیرم
ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست
امشب ستاره ها پی دلداری آمدند
اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
باز به داد دلم رسی........ای کاش
امشب دوباره دلم بی صدا شکست
هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
ازدوست بپرسید چرا میشکند:sad:
دیشب تو کجا بودی
من تو خواب تو را دیدم
بین همه گلها
از شاخه تو را چیدم
من از پاییز می گویم
اگر ماهم ، اگر خورشید
اگر هم بغض باران
همه عشقم همه بخشش
از اینجا تا بهاران