بگذار در فاصله ی پوست تو و غربت من
یکبار کلاغ به خانه اش برسد
پیش از آن که قصه به سر شود
Printable View
بگذار در فاصله ی پوست تو و غربت من
یکبار کلاغ به خانه اش برسد
پیش از آن که قصه به سر شود
از کله ی صبح تا بوق ِ سگ
دوید
برای گرفتن
حق ِ خود و بقیه ی مونثگان ..../!
دوید
تا ثابت کند
زنان عقده ی نرینگی ندارند
دوید
تا بگوید
زن=مرد است و چه بسا چند برج بالاتر
....
همه احسنتش گفتند
....
شب
چنان احساس ِ مادام دوبوار بودن میکرد
که در اتوبان
پا را روی گاز گذاشت
و بر نداشت
....
کسی فریاد زد :
ای والله
دست فرمونش مانند ِ مردهاست
و
او
قند ته دلش آب شد ....
پ.ن : امان از دویدن پی چیزی که بدان ایمان نداریم ..../
هوایـــــــــــــــــــــ ــــت را کرده ام
کمی "هــــــــــــــا" کن
خودم
اینبــــــار که به دنیا آمدیــــــ
وارونه زندگیــــــ کن
هرچهـــــــ فکر می کنمـــــ
روزهای کودکیــــــ
برای پایانی خوش
ساختهـــــ شده بودند. . .
تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من ،بجز تو یاد همه چیز را رها کرده ست !
ف ی ل ت ر
کرده است
دل را
درد !
ببین
بــــــــــاز نمی شود
در تو صدای تبـــــر می آید
در من
صدای سقـــوط ...
پروردگارا ..
کجای عارفانگیم میلنگید !..
که اینچنین به دنیا مشغولم داشتهای !!
نقل قول:
”هــــــــا“ كردن چه سود
كه در لايهاي از غبار فراموشي
فرو رفتهايم!
آري بگونقل قول:
دنيــــــايي كه مرا به آن فرستادي
براي نزديك شدن به تو بـــــــود؟!
کسی دوش آب را باز می کند
کسی لباسهایش را می پوشد
کسی کفش هایش را برق می اندازد و می رود
من، امروز را هم در رختخواب خواهم ماند...
کپی نشه جایی ممنون