ميام از شهر عشقو كوله بار من غزل
پر از تكرار اسم خوب و دلچسب عسل
Printable View
ميام از شهر عشقو كوله بار من غزل
پر از تكرار اسم خوب و دلچسب عسل
توی پست ها نوشته آخرین نفر asalbanoo ، اما وقتی وارد میشیم صفحه ی بعدی دیده نمی شه . بارها این مشکل رو توی فروم دیدم ، در انتقال به صفحه ی بعد ، پست ها دیده نمیشه ....
می خواستم بیام شعر بگم ولی.....
بگذریم شاید یه نشونه بود برای سکوتم .
تا بعد...
لعل من چيست؟ عقده هاي دلم
عقد6 خونين به هيچ مخزن نيست
اشك من گوهر بنا گوشم
اگرم گوهري به گردن نيست
--------------
مژگان جونم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تودشنه ملال غم به قلب این دقیقه ها
تمام لحظه ها دروغ به لطف تو برای ما
تو ازدرجفا بیا یا ز در وفا برو
نخواستم بگویمت: که از در وفا بیا یا ز در جفا برو
برای من هم این مشکل چندین بار پیش امده !نقل قول:
توی پست ها نوشته آخرین نفر asalbanoo ، اما وقتی وارد میشیم صفحه ی بعدی دیده نمی شه . بارها این مشکل رو توی فروم دیدم ، در انتقال به صفحه ی بعد ، پست ها دیده نمیشه ....
می خواستم بیام شعر بگم ولی.....
بگذریم شاید یه نشونه بود برای سکوتم .
تا بعد...
.................
واژه ها بی صفانقل قول:
تودشنه ملال غم به قلب این دقیقه ها
تمام لحظه ها دروغ به لطف تو برای ما
تو ازدرجفا بیا یا ز در وفا برو
نخواستم بگویمت: که از در وفا بیا یا ز در جفا برو
واژه ها بی دوا
دل غریب
دل نحیف
نبض ها بی صدا
قلب ها بی صدا
زندگی بی صدا...
...
اگر چه حسن تو از عشق غير مستغني ست
من آن نيم كه از اين عشقبازي آيم باز
چه گويمت كه ز سوز درون چه مي بينم
ز اشك پرس حكايت كه من نيم غماز
زن پريشان شد و ناليد كه واي
واي اين حلقه كه در چهره او
باز هم تابش و رخشندگي است
حلقه بردگي و بندگي است
تمام بالهایش غرق دراندوه غربت شد،
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود،
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو،
تمام هستی ام از دست خواهد رفت،
کسی حس کرد من بی تو،
هزاران باردر هر لحظه خواهم مرد
،و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد،
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد،
و من با آن که می دانم تو هرگز یاد من را،
با عبورخود نخواهی برد،
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام....برگرد!!...
دل گرفته را با چه می توان گشود
با کدام کلید؟
به کوچه بروم
و از کلید ساز سرکوچه
کلیدی بگیرم
تا همه درهای بسته
و دور از نور را
به میهمانی نور
و جذبه دست مهرت
دعوت کنم؟
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل برنكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم
...