شعر هایم بی نام
بیت هایم همه بی قافیه
زندگیم کلافی سردرگم
سئوالهایم بی جواب
آرزوهایم سوار بر امواج
سرگرمیهایم کسالت بار
قامتم خمیده
جسمم رنجیده
رنگم پریده
ازنفسی که تنها
بافشردن کپسولی درقفس است !؟
دلخوشیهایم ...
شعر هایم بی نام
بیت هایم همه بی قافیه
زندگیم کلافی سردرگم
سئوالهایم بی جواب
آرزوهایم سوار بر امواج
سرگرمیهایم کسالت بار
قامتم خمیده
جسمم رنجیده
رنگم پریده
ازنفسی که تنها
بافشردن کپسولی درقفس است !؟
دلخوشیهایم ...
تو باور نداري اين حرف ها را،
وگرنه ... من سال ها است براي آنکه در فال تو باشم،
در قهوه ي تو غرق شده ام!
اینجا ستاره ها همه خاموشند
اینجا فرشته ها همه گریانند
اینجا شکوفه های گل مریم
بی قدر تر زخار بیابانند
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب می گذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
حال و احــــوال این روزهایـَــم ..
قاصِـدکی را می مانـَــد
کـــِ دلَــش حــتی
نــــَ بــِ بــاد
و نــــَ حتــی بــِ نَـسیم
کــــــِ
بـــِ یکــــ فوت خـــــوش استـــــــ ـــ ـ ..
بگذارید برود ..
مُدامَم مست می دارد، نسيمِ جعدِ گيسويت
خرابم می كند هر دم، فريـــبِ چشمِ جادويت
...
تو نیستی اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند دوست داری گریه کن
و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من...
و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی من با تو زندگی می کنم ...
الفاظ عاشقانه
_کبوتران سپید خبر رسان_
تا مرزهای سنگی قلبم پرواز می کنند
من افیونی روزمرگی هایم
قلبم ساعتی ست
که عمری اسیر خواب
از تیک تاک تازه
پر از ترس و اضطراب ......:40:
مي خوام يه جوري عاشقم بشي انگار كه من تنها پسر روي كره ي زمينم
مي خوام اونجور كه دوست داري عاشقم بشي
مي خوام جوري عاشقم بشي كه انگار فقط من قلب تو رو ميشناسم !!
پ.ن: اين شعر برگردان شعري انگليسي هست ... همونطور كه ميبينيد نه وزن عروضي داره ... نه آهنگ و نه قافيه ... اين شعر حتي سفيد هم نيست !! بي رنگ بي رنگ !
پ.ن 2: همينجوري الكي هم نوشتمش ... خبري نيست !
دوســـــــ ــــــــــتت دارم
شــــــــ ـــــــــاهدی ندارم
جز
کوچه پس کوچـــــــ ـــــــــه های خلوتِ
دل!
کمی زود بود، ولی...
دعایت گرفت مادر بزرگ ! پیر شدم...
چه آرام رفتى
در بهت و ناباورى من
و در سكوت یك بعد از ظهر تلخ
و چه آرام پا كشیدى
از وجود یخ زده و سردم
در اوج تنهایى
رفتى و با رفتنت اشك و آه را
برایم تحفه گذاشتى
و دلى را كه چه صادقانه
به تو سپرده بودم
در خزان یاد و خاطرت
پرپر كردى
از دور
شكستن قلب نیم گرمم را
به نظاره نشستى
و سكوت كردى
تا در ثانیه هاى بى خبرى
راحت تر ویران شوم
رفتى
آرام و بى صدا
با گامهایى بلند
و من
باز هم تنها ماندم
و در رفتن لحظه لحظه های عمرم
وجودت را آرزو كردم..
شايد من ، من باشم !
شايد
شايد من شاعر باشم ، شايد !!
شايد
شايد من آدم باشم ، شايد کمی !!!
شايد
شايد من دوستت داشته باشم ، شايد کمی فقط !!!!
شايد
شايد
شايد من عاشقت ... !!!!!
نه
نه
نه این یکی را نیستم
شايد به قول شاعری :
چیزی ست ، حس مبهمی شبیه احساس نیاز
شبیه ترس از نبودن در حال [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
از اشک تمام کوچه را تر کردم
وقتی که سکوت خانه دلتنگم کرد
وابستگی ام را به تو باور کردم
آسمون آبي و قامت مناره ها / گنبد و گلدسته ها كه داره اشاره ها
كلاغ ها دم غروب شور و غوغايي دارن /رو درخت هاي چنار هر كدوم جايي دارن
هواي امامزاده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هميشه مقدسه / اونجا دلتنگي تو بسته ي يك نفسه
زنا با چادر سياه با روبند هاي توري/ ميان از راه ميرسن با يه عهد و منظوري
اگه 100 تا راز دل همه بنهفته باشي/ در اين لحظه ميتوني همه رو گفته باشي
تو صحن امامزاده چلچراغ و سايه ها / تنت رو ميلرزونه شنيدن آيه ها [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
دکتر علی شریعتی
کاشـــ کمے ؛
دیـــر شدنــ ها همـ خستــــه مےشدنــدـ ...
تا آنقدر زود دیــر نشـ ـ ـــودـ !
انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
...تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد
جادوگر
تمامی درهای حیات را به رویم بست
در انجماد سربی شک رهایم کرد
و در امتداد خط نفس
مرا به ارتکاب قتل دلم واداشت...
قلبم را سربریده بودم...
خون قلبم روان شد...
و پیش از آنکه جادوگر را توان گریختن باشد...
با عشقی که درخون روشن قلبم...
فوران کرده بود...
طلسم شد....
میازار موری که دانه کش است - قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
وقتي كه دل تنگه فايدش چيه آزادي
زندگي زندونه وقتي نباشه شادي
آدم كه غمگينه دنيا براش زندونه
ما بين صد ميليون باز هم تنها مي مونه
آدمي كه شادي نداره
به خدا آزادي نداره
مي كنه زندگيشو زندون
آدمي كه شادي نداره
بدی هات خوبی هاتو از یادم برد
چه شبهایی که از دوری تو سخت خوابم برد
کارهای زشتت عابرومو جلو عالم برد
چه ضربه هایی از تو این دل سادم خورد
صورت عكس تو آلبوم خيسه ...
دوباره خاطرت رو بوسيدم
اين سوال بي جواب رو از خودم پرسيدم :
جزيره بودن تا به كي؟! بي تو بودن تا به كي؟
كي توان ديد تو را دوباره؟! كي توانم بوسيد دستت را؟!
پلك هاي پنجره رو باز ميكنم
تو كوچه زمزمه ي مهتابه
من تشنه مثل خورشيد !! من تنها مثل مرد تنهاي شب !!
روزی از شهر تو من خواهم رفت
غرق در غنچه ی اشک
و پس از آن شاید
جویباران نجیب نگه ما
هیچ گه میل تلاقی نکنند
روزی از شهر تو من خواهم رفت
گریه ام میگیرد
این روزهــآ بـه تکــرآر "پوچ" بـآزے مے کنمــــ ـــ ـ
مـادآمـے کـ ِ تـو " گل " ـَم نیستـے !
هله ای فدای تو جان ما...
به سرای خسته دلان درا...
ازلم تویی
ابدم تویی
تویی از ازل به من اشنا...
لتراب مقدمک الفداه.....
نازنین بدون تو دنیا رو باور ندارم
با تو از رمز طلسم قصه سر در میارم
لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزه اس
شب میترسه از خودش وقتی میگم
دوستت دارم:40:
. . .
ای سراپا همه اُنس،
باز اين دلداده،
با قلم های خلوص،
در تنش های دلش،
می نويسد كه تويی،
ای سراپا همه اُنس،
مرهمِ اين همه زخم؛
...
خـــــنده بر لبـــ مےزنمـ تا کســـ نداندـ راز مــــن
ورنــــه اینـ دنیــا کــه ما دیدیمـ خنـــدیدن نداشتـــ !
من به امار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از ادمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست
هر خاطره زخمیست که من یاد تو باشم
هر یاد تو دردیست که بیمار تو باشم
نم نمک بوی تو را حس می کنم...
بعد از عمری دوری و در به دری
با کور بوی برگشتنت، مست گشته ام..
و ای کاش اینها به حقیقت بپیوندد....
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
دیشب که باران آمد...
میخواستم سراغت را بگیرم!
اما..
خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ,
باز زیر چتر دیگرانی!!!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
شنيــده بودم كه خاك ســرد است ...
اين روزهــا اما انگــار آنقــدر هـوا ســرد است ،
كـه زنــده زنــده فرامــوش مي كنيــم يكديگـــر را ...
تقصیــر جبــر روزگــار بگذاریــم یا بی وفـایی آدم هــا ؟
.
بر درت می آمدم هر شب مرا وا میزدی . . .
گفتمت نامهربانی دم ز حاشا میزدی . . .
دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر . . .
کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی . . .
وقتی می آمدی حیاط پر می شد از عطر ترنج حالا تو رفته ای…
و فقط رنج مانده است
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی
اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی می نویسم تكلیف
می سپارم به شما
تا به یك نمره ناقابل بیست
كه در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی میدانم
گپ زدن بیهوده است
خوب میدانم دانشم بیهوده است
استاد از من پرسید
چقدر نمره ز من می خواهی
من از او پرسیدم دل خوش سیری چند
اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها میگیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می خوانم
كه خروس می كشد خمیازه
مرغ و ماهی خواب است
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی كرنش می خواندیم
نمره بی خواهش می آوردیم
تا معلم پارازیت می انداخت
همه غش می كردیم
كلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل یك بازی بود
كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محیط خشن آموزش
و به دانشكده علوم سرایت كردم
رفتم از پله كامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یك نمره قبولی می خواست
من كسی را دیدم
از دیدن یك نمره ده
دم دانشگاه پشتك می زد
شاعری دیدم
هنگام خطابه
به خرچنگ می گفت ستاره
و اسید نیتریك را جای می می نوشید
همه جا پیدا بود
همه جا را دیدم
بارش اشك از نمره تك
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یك درس به فرماندهی كامپیوتر
فتح یك ترم به دست ترمیم
قتل یك لبخند در آخر ترم
همه را من دیدم
من در این دانشگاه در به در و ویرانم
من به یك نمره نا قابل ده خشنودم
من به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد
من در این دانشگاه
در سراشیب كسالت هستم
خوب می دانم استاد
كی كوئیز می گیرد
برگه حذف كجاست
سایت و رایانه آن مال من است
تریا،نقلیه و دانشكده از آن من است
ما بدانیم اگر سلف نباشد
همگی می میریم
و اگر حذف نباشد
همگی مشروطیم
نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود
كار ما نیست شناسایی مسئول غذا
كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ
پی اصلاح خطا ها برویم
یــِ نَــفَـس ِعَمیــ ق
بـُـوی ِ زنــــدِگـ ی میـــآد ..
بــِ دُنیآ آمَـدَمـ تـآ زیبــــــآ زنـدِگـ ی کُنـمـ
آمـَــــ ـــ ـده امـ
تآ بآ زنـدِگـ ي کَــــردَن ..
قـِيمَت پـيدآ کـُنمـ نــ ه بــ ه هَـر
قِـيمَتـ ي زنـدِگـ ي کُنمــ ..