دمت گرم خیلی باحال بود. با خط اول هم خیلی موافقم.نقل قول:
شما دخترا هم یه موقعهایی بد فرم مغزتون هنگ میکنه هان!!!نقل قول:
Printable View
دمت گرم خیلی باحال بود. با خط اول هم خیلی موافقم.نقل قول:
شما دخترا هم یه موقعهایی بد فرم مغزتون هنگ میکنه هان!!!نقل قول:
آقا ما هم يه سوتي بگيم از فاميلمون
2،3 سال پيش داشتيم با 3 تا ماشين ميرفتيم مسافرت و رفتيم و توي راه برگشت چون وقت ناهار شد گفتيم بريم يه جايي ناهار بخوريم تا برسيم تهران
خلاصه شما فرض كنيد يدونه از اون دختر سوسول هاي 22،23 ساله كه فاميل خودمون هم بود و از اونايي كه كلي سوسول هستن و به قولي فوت فوت به همراه نامزد گراميش اونجا بود
اين نامزد گرامي كه اسمش رازميك بود سرما خورده بود
يعني از اول سرما خورده بود و ربطي به مسافرت ما نداشت كه سرما خورد اما نامزدش (كه فاميل ما بود و با هم زياد شوخي داشتيم و اذيتش مي كرديم) هم توي شمال سرما خورد
سر ميز ناهار بوديم حالا همه ي فك و فاميل يه چيزي حدود 15 نفر همه هم از اين تيريپايي كه با هم حال ميكنن و اصولاَ اكيپ باحالي بود
خلاصه ما ديديم اين هاسميك خانوم داره اساسي سرفه ميزنه و بيني و صداش هم گرفته
يكي از همين آشناها پرسيد : هاسميك خانوم شما ديگه چرا سرما خوردي؟؟
هاسميك خانوم هم در نهايت جديت پاسخ فرومدند : آخه ميدونيد خاله (به همه ميگفت خاله) من از آب رازميك خوردم اينجوري شدم
در همين موقع مني كه داشتم آب ميخوردم هر چي خود رو نگه داشتم كه خندم نگيره و كسي نفهمه اين بيچاره سوتي داده نتونستم جلوي خودم رو بگيرم و ليوان آب رو گذاشتم رو ميز و شروع كرد شونه هام تكون خوردن آخر طاقت نياوردم و با تمام وجود خنديدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد پرسيدم هاسميك از آب رازميك خوردي؟؟ بهو اين فهميد چه سوتي داده تا اومد جمع و جورش كنه كل ملت فهميده بودن و خودش و نامزد گرامي هم ديگه جلو خودشون رو نتونستن بگيرن و قاه قاه خنده به هوا بلند شد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اينم از سوتي فاميل ما
این اسمش مهساست...هه هه هه :دی چه باحال !!!نقل قول:
مواتو یعنی موهاتو یا نه موا یه قسمتی از بدنه که ما نمیدونیم. آخه من تازه تنظیم خانواده پاس کردم اسم همه جاهارو یاد گرفتم همشو بلدم :دینقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
:16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::1 6::16::16::16:
:16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::1 6::16::16::16:
دم دختره گرم...سه ساعت مارو خندوند...
اینم یه سوتی دیگه
3 4 سال پیش اواخر تابستون بود. عروسی داداشم بود البته یه هفته قبلش بود. من عادت دارم شبهای تابستون موقع خواب 3 4 بار جامو عوض کنم. مثلا ساعت 3 پا میشم میرم تو هال میخوابم 5 پا میشم میرم تو آشپزخونه و کلا تا صبح چند باری جام عوض میشه. یه ملحفه نازک دستمه با یه بالش. در ضمن لباس هم نمیپوشم ( only شرت ) اون شب مهمونها راه افتاده بودن و نصفه شب میرسیدن منتها من خبر نداشتم. ساعت 2:30 پا شدم یه آبی خوردم رفتم وسط پذیرایی دراز کشیدم. تو خواب سنگین بودم که یهو زنگ در خورد منم خوابم سنگین بود از جام پا نشدم مادرم درو باز کرد یهو دیدم صدای سلام و احوالپرسی یه جمع بزرگی از زن و مرد و دختر و پسر داره میاد. تا اومدم بجنبم دیدم دیر شده ملحفه رو کشیدم روم و خودمو زدم به خواب. پذیرایی ما خیلی بزرگه جمع اینقدر شلوغ بود دورهادور پذیرایی پر شد آدم. همه فامیلها بودن از دختر عموها و دختر عمه ها بگیر تا پدر بزرگ و مادر بزرگ و ... حالا صحنه رو تصور کنید این همه آدم دورهادور نشستن و من وسط پذیرایی دراز کشیدم و ملجفه دور خودم جمع کردم و خودمو زدم به خواب. خدا خدا میکردم اینا زودتر برن بخوابن تا من یه خاکی تو سرم کنم. مادرم چایی آورد و گفت محمد پاشو... همه یه نیشخندی زدن. دوباره صدام کرد پاشو منم با صدای خواب آلود مثلا گفتم خوابم میاد... خنده یه مقداری شدیدتر شد. یهو مادرم قاطی کرد اومد ملحفه رو از روم کشید. چشمتون روز بد نبینه من به یه شرت ضایع که تازه پاره هم بود لخت لخت وسط پذیرایی... کل جمع زدن زیر خنده و من مثل فشنگ از جام پریدم و رفتم تو اتاقم. تا آخر عروسی سوژه خنده بودم اونهایی که بودن واسه اونهایی نبودن تعریف کردن و ...
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
...................................
......................
بچه های سوتی بازار من اومدم با کلی سوتی ،ها!!! فکر نکنید من همش سوتی میدما بیشترش واسه دوستامه.
ولی امروز یه سوتیه باحال دادم بعد از این میزارم
این سوتی هم دوستم برام ایمیل زده بود:
دیشب اس ام اسی رسید با این مضمون:
Salam ,man bimarestanam. Tasadof kardam. Be kasi nagi doktor mige shunam shekaste. Mintuni fori baram ye bores bekhari?منم بلافاصله اینو واسه سه نفر فوروارد کردم. یکی که اصلا تحویل نگرفت. یکی دیگه با یه اس ام اس دیگه جواب داد اما نفر سوم که خواهر بنده باشن گویا در وقت دریافت خواب تشریف داشتن. بعدا هم که میخونن انگار با همون حالت خواب آلوده بوده! ساعت ۱۲ شب زنگ زدن و با صدایی لرزون و ترسون که: "سلام. چی شده؟ الان کجایی؟ حالت چطوره؟ و ...." منم که خبر نداشتم قضیه چیه بعد از اینکه مدتی گیج زدم تازه گوشی دستم اومد که بعله! گند زدم شیرین. حالا من براش توضیح دادم و میبینم صدا مخلوط شده با اصواتی که تشخیص گریه و خنده اش برام مشکله. بالاخره فهمیدم داره گریه میکنه. اما بعدش با شیرین زبونی و این حرکتا جمعش کردم. از اون ور هم برداشته زنگ زده بود داداشم رو از خواب بیدار کرده بود و اونم هی زنگ میزد. ماجرا رو سریع برای اونم توضیح دادم که بنده خدا از هول و ولا دربیاد و اونم کلی خندید به عقول خوشحال ما. بعدش هم مجبور شدم برای اولین بار چندتا اس ام اس پرخرج بزنم که از دلش دربیارم. ولی خدا میدونه هنوز هم وجدانم درد میکنه. اصلا برای اولین بار مثل بچه آدم و نادمانه معذرت خواهی کردم.
دوستان سلام
اینم از سوتی دوست ما
وقتی که سال اول دبیرستان بودم. روز اول مدرسه بود و مدرسه هم دو شیفته بود. اون روز از بچه های کلاس یه نفر رو به عنوان مبصر موقت تعیین کردن . زنگ اول بیکار بودیم . زنگ دوم که شد یکی اومد داخل کلاس که قیافه ایشون به بچه های پیش می خورد مبصر هم که گردن کلفت بود گفت آقا برو بیرون شیفت شما الان نیست و هرچی پسره اعتراض می کرد و میگفت من معلمم مبصر توجه نمی کرد ما هم همه فکر می کردیم ایشون از بچه های پیش هست آخر سر مبصر با زور ایشون رو از کلاس بیرون کرد
کلاس رفته بود رو هوا بعد یه ربع دیدیم معاون شیفت با پسره اومد داخل کلاس معاون گفت ایشون معلم شیمی شما هستن ما بودیم که منفجر شدیم از خنده و بصر بنده خدا هم مثل لبو سرخ شده بود
هیچی مبصر رو اون روز بیرون از کلاس کردن
البته معلم نمی خواست معاون بیرونش کرد
معلم هم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و با مبصر هم گرم شده بود تا آخر سال
:27::31::31::27::31:نقل قول:
ایول خیلی باحال بیدنقل قول:
بابا دمت گرمنقل قول:
خیلی خیلی خیلی باحال بود:27::27::27:
یه سوتی دیگه که دو ماه پیش اتفاق افتاد...
تو دانشگاه سر کلاس نشسته بودیم. همه بچه ها بودن. دخترها و پسرها همه مشغول حرف زدن بودیم. یکی از پسرهای کلاس که خیلی تیریپ شخصیتی میاد و پالتو میپوشه و کیف سامسونت دست میگیره و کلا خیلی کلاسش بالاست مثلا رو صندلی نشسته بود و داشت مطالعه میکرد از جلو ردیف دوم نشسته بود. اکیپ بچه های ما هم دور شوفاژ جمع شده بودیم و داشتیم در مورد دخترای کلاس بحث میکردیم و می خندیدیم. یهو یکی از بچه ها گفت سینا رو نگاه کنید چه با شخصیت نشسته داره کتاب میخونه. آقا همینو که گفت یهو یه صدای وحشتناکی اومد و صندلی سینا با خاک یکسان شد. کلا صندلی صاف شد با سطح زمین و گرد و خاک بلند شد و همه دخترها زدن زیر خنده و سینا هم که با باسن خورده بود زمین و وضعیت بدی داشت با عصبانیت از کلاس زد بیرون. ما هم جمع شدیم دور صندلی شکسته و داشتیم مهندسی میکردیم که چه اتفاقی افتاد که این صندلی به این وضع در اومد. حالا این صندلی ها هم تازه و نو بودن. آقا ما هم بعد کلاس یه تظاهرات تو دانشگاه راه انداختیم در اعتراض به نامرغوب بودن صندلی ها و جالب اینکه این آقا سینای با شخصیت جلوی تظاهرات شال گردنش رو دور سرش میچرخوند و بالا پایین میپرید و سروصدا میکرد. بیچاره جدی گرفته بود در حالیکه هدف فقط خنده و شلوغ کاری بود.
چرا پستات رو ویرایشیدی Metallica ؟ تو پستای بعد نقل شده که...
ايول با حال بودنقل قول:
تو دانشگاه سر کلاس نشسته بودیم. همه بچه ها بودن. دخترها و پسرها همه مشغول حرف زدن بودیم. یکی از پسرهای کلاس که خیلی تیریپ شخصیتی میاد و پالتو میپوشه و کیف سامسونت دست میگیره و کلا خیلی کلاسش بالاست مثلا رو صندلی نشسته بود و داشت مطالعه میکرد از جلو ردیف دوم نشسته بود. اکیپ بچه های ما هم دور شوفاژ جمع شده بودیم و داشتیم در مورد دخترای کلاس بحث میکردیم و می خندیدیم. یهو یکی از بچه ها گفت سینا رو نگاه کنید چه با شخصیت نشسته داره کتاب میخونه. آقا همینو که گفت یهو یه صدای وحشتناکی اومد و صندلی سینا با خاک یکسان شد. کلا صندلی صاف شد با سطح زمین و گرد و خاک بلند شد و همه دخترها زدن زیر خنده و سینا هم که با باسن خورده بود زمین و وضعیت بدی داشت با عصبانیت از کلاس زد بیرون. ما هم جمع شدیم دور صندلی شکسته و داشتیم مهندسی میکردیم که چه اتفاقی افتاد که این صندلی به این وضع در اومد. حالا این صندلی ها هم تازه و نو بودن. آقا ما هم بعد کلاس یه تظاهرات تو دانشگاه راه انداختیم در اعتراض به نامرغوب بودن صندلی ها و جالب اینکه این آقا سینای با شخصیت جلوی تظاهرات شال گردنش رو دور سرش میچرخوند و بالا پایین میپرید و سروصدا میکرد. بیچاره جدی گرفته بود در حالیکه هدف فقط خنده و شلوغ کاری بود.
خب حالا چرا انقدر ناراحت میشی .نقل قول:
از این جور اشتباهات پیش میاد مهسا خانم ، شما باید ببخشید .
یه خاطره از خودم در میکنم که یکم شاد شی :
یه بار بچه ها می خواستن برن پاچه خواری استاد ، چون پاش آسیب دیده بود و یکی از قدمهاشو بلند تر برمی داشت.
منم چون از این کارا خوشم نمیاد عقب تر وایسادم تا کارشون تموم شه .
یکی از بچه ها اومد شروع کنه و مثلا می خواست احوال پرسی کنه گفت:
"خدا بد نده استاد ، چرا گشاد گشاد راه میرید "
آقا من نتونستم خودمو کنترل کنم ، پریدم بیرون کلاس زدم زیر خنده .
آخر ترمم ، استاد با نمره 10 قبولش کرد .
امروز يكي اومده بود مغازه امون مي گفت رفته بودم يه جا
كه شماره خونه مو مي خواستن خيلي واجب بوده اين بدبختم هر چي فكر مي كنه ميبينه شماره خونه اش يادش نمياد حسابي عصبي شده بوده زنگ ميزنه خونش به زنش ميگه شماره خونمون چنده زنش بهش ميگه قرصهاتو خوردي تو الان شماره خونه رو گرفتي
امروز ساعت 3 امتحان داشتم سریع داشتم سوالای مهمو میخوندم که دیدم نیم ساعت مونده به 3 من هنوز نرفتم .زود لباس پوشیدمو رفتم دانشگاه 5 دقیقه مونده بود امتحان شروع بشه رسیدم اونجا رو در ورودی اسم و شماره صندلیو نوشته بودن منم رفتم که ببینم شمارم چنده. کل اسمارو گشتم اسممو پیدا نکردم. دیدم2،3 نفر دیگه هم مثه من اونجا اواره ان تا اسمشونو پیدا کنم امتحان شروع شد و ما هنوز شمارمونو پیدا نکرده بودیم.
یه دفه گفتم بزار کارت ورود به جلسرو نگاه کنم. همون جا من خشک شدم:blink: نوشته بود محل امتحان مجتمع شماره 2(این تعطیلی بین امتحانا باعث شده بود که من یادم بره دو تا حوزه هست) از اونجا تا اونیکی دانشگاه 5 دقیقه راه بود.زود سوار ماشین شدیم که بریم امتحان بدیم 5 دقیقه هم از شروع امتحان گذشته بود.اونیکی یه تابلو داشت 2 متر طولش 1/5 عرضش بود با کلی زحمت اسممو پیدا کردم طبقه سوم افتاده بودم رفتم بالا دیدم شماره 522 پره یکی دیگه نشسته مراقب گفت شمارت چنده گفتم 522 گفت یه نفر دیگه نشسته اونجا گفتم نه اون اشتبا نشسته من 522 هستم از اون پرسید گفت شمارت چنده اونم گفت 522 اقا دیگه داشت از سرم بخار در میومد گفت 3باره برو پایین ببین شمارت چنده بازم رفتم پایین نوشته 523 خیلی ریز نوشته بود. بازم باید 3 طبقرو برم بالا تا امتحان بدم تو راه هر مراقبی که منو میدید 100 تا گیر میداد اقا 4باره رفتم نشستم بالاخره امتحانمو دادم 20دقیقه از امتحان گذشته بود. یکی از بچه ها یه موبایل گذاشته بود تو استینش بعد با اون کلی تقلب کردو بهم رسوند مراقب هم که اسگل بود حمید یه بار دستش خورد به ایفون صدای اون یارو رو همه ی اونایی که تو کلاس بودن شنیدن. همه خودشونو نگه داشته بودن اما زیر زیزرکی میخندیدن واقعا دوستم شانس اورد چون مراقب رفته بود بیرون.
آخه یه 4 5 6 تایی شده بود. ولی خوب پست اصلی سرجاش هست به این آدرس ( صفحه 212 )نقل قول:
کد:http://www.forum.p30world.com/showpost.php?p=2034031&postcount=2120
اقا خدا نصيب گرگ بيابون نكنه
ما توي اردو همراه بچه ها (توي مشهد) رفته بوديم بازار رضا دم يكي از مغازه ها ديديم يه جون با قيافه اي بسيار مضحك اون گوش واستاده :18:ما هم كه به قولي بد جور كلك بوديم :21:گفتيم اقا ببخشيد روم به ديوار دست شويي كجاست
يارو مثلا اومد كار خير بكنه 3 ساعت با حركات دست داشت به ما و بر و بچز ادرس مي داد بعد اون 3 ساعت ما گفتيم
حال چرا اين همه راه بريم شما تو مغازتون دست شويي ندارين يارو مثل لبو قرمز شد گفت شما ادماي ديوونه اي هستيد ما هم گفتيم نه باباجون ما ادم ديوونه نيستيم ادم ديوونه كنيم:5:
بعدشم تا خود هتل دنبالمون كرد:31:
2 هفته پيش با يكي از بچه ها كه دختر بود رفته بوديم بيرون بعد سر يه موضويعي گفتم اين داره از سوي من استفاده ميكنه ......دختره خيلي جدي برگشت به دوستش گفت : سو به تركي يعني آب .... يعني من دارم از آب طلبكار استفاده مي كنم .....
كلي خنديديم و خودش هم فهميد چه سوتي داده
چه قدر سوتي درباره اب جلو من ميدن!!
ایییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییولنقل قول:
من اگه جاي تو بودم از بس كه اظطراب داشتم از همون طبقه ي 3 خودمو پرت ميكردم پايين:31::2::27:نقل قول:
سوتی که همین 4 ماه پیش اتفاق افتاد
اول ترم بود ما هم سیستم عامل داشتیم تو سایت بعد استاد اومد گفت اونایی که از کامپیوتر ترفندایی بلدن که مهمه و خیلیا نمیدونن بگن
یکی گفت من به رجیستری واردم یکی هم گفت من میتونم با 4 تا کلمه از تکست داکیومنت ویندوزو ریستارت کنم .اقا یه دفه (سعیدیکی از دوستامه خیلیم بچه مثبته تو کلاس کنکور همکلاس بودیم) سعید بلند گفت استاد منم میتونم شکل ایکونارو عوض کنم. منو میگی من که غش کردم از خنده کل کلاسم رفت تو هوا استادم که کلی خندیدو تا اخر کلاس سوژه شده بود بیچاره تا اخر درس قرمز شده بودو همه بهش میخندیدن و هنوزم تیکه کلاممون اینه.
نقل قول:
من متوجه نشدم کجاش خنده داشت که شما تا آخر سوژه اش کردین
بریبچس ...سوتی هاتون باحاله ...!!!!! ادامه بدین
طرف گفته: ای کون ها !!!! به جای آیکون ها!!! تلفظ دقیق: /i:ku:n haa/ :27::27:نقل قول:
حالا این خنده نداشت؟:31:
شما که خودت یه پا سوتی هستی!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
طرف گفته: ای کون ها !!!! به جای آیکون ها!!! تلفظ دقیق: /i:ku:n haa/ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا این خنده نداشت؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابا منظورش این بود که عوض کردن آیکن ها کار خیلی خاصیه؟؟؟؟؟؟
مثل اینه که بگی من بلدم نشسته غذا بخورم. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
__________________________________________________-
بابام اینا داشتن میرفتن بیرون. شب هم بود. خواستم یهو اذیتشون کنم از بالا یه پارچ آب ریختم رو ماشین.
یهو شیشه جلو یخ زد بابام هرچی از دهنش در اومد بهم گفت.
طفلک تو این هوا یه ربع همون جلو واستاده بود تا شیشه باز بشه.
اگه انقد زود یخ میزنه چرا تو راه یخ نزد؟؟؟یعنی چرا تا پایین اومدن و رسیدن به شیشه اون سوتیه قبلی هم که آره تازه گرفتم:31:نقل قول:
بچه ها از این به بعد هر کی سوتی تعریف میکنه باید یه جور توضیح بده که منطق من قثبول کنه اگه منطقی نیست یکم توضیح بدین
یه سوتی هم من دیشب دادم اومدم cd رایت کنم همه چیز رو آماده کردم نصفشم رایت شد اومدم دیدم اصلا cd نزاشتم تو سی دی رم
نخ هیرم! همینی که من گفتم منظورش بود!! اونی که گفتی که اصلا" خنده نداشت!! تازه ندیدی مگه ایشون تو پستش واسه آیکون ~ نگذاشته بود!!!!نقل قول:
شوخی کردم...حالا تو گیر نده دیگه...بذار ملت بخندن!!:8:
همون برداشت من خنده دار تره!:27:
چجوری بدون اینکه سی دی بزاری نصفش رایت شد ؟!!!! :تعجبنقل قول:
یه سوتی هم من دیشب دادم اومدم cd رایت کنم همه چیز رو آماده کردم نصفشم رایت شد اومدم دیدم اصلا cd نزاشتم تو سی دی رم
سلام عزيزان٬من عضو جديد اين فروم هستم٬بچه ها دمتون گرم ٬عجب تايپكي ساختين ;)
منم يه چند تا سوتي دادم كه يكي يكي براتون مي گم.
يه شب دوستم قرار بود بياد دنبالم بريم بيرون٬منم كلي منتظرش بودم كه اين بچه زودي بياد٬از تو پنجره خونمون كه طبقه دوم هست و به سمت پاركينگ ديد داره داشتم نگاه مي كردم ببينم رسيده يا نه؟ ... خلاصه همين كه كه ماشين شبيه ماشين دوستم ديدم اومد تو پاركينگ واستاد ٬منم كفشمو پوشيدم رفتم پايين٬ دوستم هم زنگ زد ٬منم فكر كردم مي خواد خبرم كنه كه رسيده واسه همين reject كردم .يعني كه ميدونم اينحايي دارم ميام پايين(كاري كه هميشه مي كنيم)
بعد بدو بدو رفتم سوار اون ماشينه شدم و ديدم هيچ صدا حركتي نمياد٬اخه منم داشتم با كيفم ور مي رفتم . همينكه سرمو بلند كردم ديدم يه پسر كلاه به سر چشماش شده :18::18: داره زل زل نگام مي كنه٬يه جورايي هم بچه به حالت سكته در اومده بود٬منو بگو داشتم اب مي شدم مي رفتم تو چاه فاضلاب٬ فقط تو نستم بگم sorry sorry :blush::blush::41:
در و باز كردم و بدو بدو رفتم تو ساختمون٬كه ديدم دم در دختر همسايمون يه من ارايش كرده و كلي به خودش رسيده ٬با نازو عشوه مياد بيرون٬و همين كه ديد من از اون ماشي پياده شدم ٬اونم چشاش شبيه چشاي پسره شد٬ و اونم نكرد به روم نياره٬با كمال پر رويي پرسيد تو ماشين نامزدم چي كار مي كردي؟ چر كار داشتي باهاش؟؟!!!!!! :-O :O :-S
منو بگو بيچاره٬بيرون رفتن بهم نيومده٬يه روز كه مي خوام برم بايد اينجوري ابروم پيش دختر همسايه بره!!!!!1 اي خاك بر سرم كه سوار ماشين پسر غريبه شدم٬ ابرو نمي ذارن كه واسه ادم.
ولي خداييش خيلي حس بدي بود٬شايد اگه يه پسر اين كارو انجام بده معمولي تر بشه ولي واسه يه دختر خيلي افتضاحه :( :'(
خوب واسه اینکه نمیدونم چرا رایت شد خوب اگه خطا میداد همون اول میفهمیدم شایدم چون ورژن nero من بالاست:46:نقل قول:
مگه برای شما ها نمیشه؟؟؟ یعنی فقط واسه من اینجوری میشه؟؟؟؟ وااااااااااای خیلی دوست دارم اینطوری ذوق کردم بروی منو هیچکس نداره به کسی نمیدمش:21:
کجاش افتضاحه خنده داره که بیشتر من اگه بودم کلی به پسره میخندیدم واسه منم یبار اینطوری شد اما نرفتم بشینم خیلی عادی بدون اینکه سرمو بیارم پایین ببینم کیه زدم به شیشه که بکشه پایین اما افسوس که طرف آشنا نبود وقتی هم مرده گفت بفرمایید کاری داشتین هر هر بهش خندیدم هر چند این احتمال رومیدم که اون فکر کرد من دیووونمنقل قول:
داشتی vcd رایت میکردی ؟ احتمالا تو مرحله کانورت بوده و وقتی رسید به رایت error داد.
یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم
نقل قول:
آره ولی نمیخوام مال من همینجوریه دوست دارم دوست دارم دوست دارم :19:
منم دوست دارم دوست دارم دوست دارم سوتی هاتو میگم خیلی باحالن. مخصوصا آخری...
سال سوم دبیرستان بودیم یه دبیر شیمی داشتیم که خیلی هیکلی بود. یه روز آخرای ساعت شیمی بود و معلم هم داشت واسه ما درباره کنکور و دانشگاه سخنرانی میکرد. صندلیشو گذاشته بود رو سکوی جلوی تخته سیاه و پاهاشو انداخته بود رو هم و خیلی جدی داشت حرف میزد. ما هم گوش میدادیم. یهو اومد یه کمی جابه جا شه صندلی یه کم تکون خورد و یکی از پایه ها از رو سکو اینورتر اومد. چشمتون روز بد نبینه تا معلم اومد دوباره بشینه صندلی افتاد و پشت سرش معلم با کله رفت تو در کلاس و یه صدایی داد ما رو میگی فقط منتظر یه چیز مزخرف بودیم کلی بخندیم حالا این اتفاق منحصر به فرد افتاده بود همه زدیم زیر خنده دبیر شیمی هم بلند شد یه کم شلوارشو تکوند سریع از کلاس رفت بیرون ما هم پشت سرش رفتیم تو حیاط و به تمام بچه های مدرسه گفتیم چی شد و دبیر شیمی سوژه شده بود دیگه تو کلاس رو صندلی نمی نشست و از اول تا آخر می ایستاد...