گریه می گیرم از بیهده خندیدن گل
که همین خنده شود خود سبب چیدن گل
چه نیازی ست به چیدن که دل انگیز تر است
بر سر ساقه فیروزه نشان دیدن گل
چمن و باغ و درختان همه در وجد ایند
زین به هر سوی گراییدن و رقصیدن گل
انقدر زود شود پرپر و بر باد رود
که نماند به کسی فرصت بوییدن گل
می شکستند که دستی سوی هر گل نرود
می شنیدند اگر نغمه ی نالیدن گل
گل دلیلیست که تا جلوه ی حق را نگیریم
بهر چیدن نبود علت روییدن گل
بس که از نازکی ساعد گل می ترسم
گریه می گیردم از بیهده خندیدن گل
بیژن ترقی
