-
رنگ شناختم
رنگ باختم
سفید شدم
خوابیدم
بیدارشدم
مادرم را صدا کردم
تو را صدا کردم
جواب دادم
خواب رفتم
عینک زدم
سفر رفتم
غم داشتم
ماندم
آمدم
در اینه نگاه کردم
سفر رفتم
گلدان را آب دادم
ماهی را نان دادم
می دانستم صورت من
صورت توست
سه دقیقه مانده به ساعت چهار
اینه کدر شد
هراس ندارم
آهسته در باز شد
زنی در آستانه ی در نشست
اینه کدورت داشت
به صورتم نگاه کرد
می خواست خودش را
در اینه ببیند
مرا باور کرد
مرا صدا کرد
...
-
دل و دين و عقل و هوشم..
همه را به باد دادي..
ز كدام باده ساقي..
به من خراب دادي...؟؟؟
يا حق...... ;)
-
يك ضربه و تلنگر و يك التهاب سرد!
روح مرا به ساحت تقدير مي كشد
جنگ و جدل نداشته ام من، غمت ولي
هردم مرا به ورطه تحقير مي كشد
باشد! بمان براي خودت اي اميد دل!
امّا دلم براي دلت ، تير مي كشد!!!
...
-
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این کلبه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که نهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
-
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه درباني ميخانه فراوان كردم
اين كه پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت
اجر صبريست كه در كلبه ي احزان كردم
ميم بيا جانم ...
-
دلا خو كن به تنهايي كه از تنها بلا خيزد
سعادت ان كسي دارد كه از تنها بپرهيزد
-
دل تنگ و قدم لنگ و ره باديه پر سنگ
در راه طلب كس به گرانجاني ما نيست
-
ترانه ام را
به خاطر بسپار
كه ايهام خوشي است
از ايهام زمزمه هاي پاييزي
تا بعد از من
بخواني آن را
در راههايي كه
با هم از آنها عبور نخواهيم كرد
-
در ذهن کودک، اما
سرخي شعله هاي آتش
معناي زندگي و رهايي بود
وقتي که نفرين عشق
خداي را
شهيد کرد.
خالي مادرست، کنون
تهي مکرر بي پدري
وقتي که شادي يک کودکي
در شعله هاي ناگزير يک گريز
بر باد شد.
---------------
فرانک همین الان تو و مژگان تو تاییون با هم اون اس ام اس اداره برق رو واسم فرستادین :دی چه تفاهمی دارین شما دو تا :دی
-
دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم