تنها ميان جاده نمناك مي روم
مثل شبي دراز
مثل شبي كه گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوي ميش ها
تا سنگلاخ مشرق بي باك مي روم
Printable View
تنها ميان جاده نمناك مي روم
مثل شبي دراز
مثل شبي كه گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوي ميش ها
تا سنگلاخ مشرق بي باك مي روم
تنها ميان جاده نمناك مي روم
مثل شبي دراز
مثل شبي كه گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوي ميش ها
تا سنگلاخ مشرق بي باك مي روم
مير ما سير ست ازين گفت و ملول
در كشان اندر حديث ديگرش
كشته ي عشقم نترسم از امير
هر كي شد كشته چه خوف از خنجرش
شايد دوباره پر شدم از جنس درد ها
کوه تمام خاطره ها مثل مرد ها
بعد از تو تا تمام زمين راه مي روم
شايد تصادفيست غم دورگرد ها
در لا بلاي ثانيه هاي پريده رنگ
گم مي شوم ميان شما بين زرد ها
ماکه براي مسئله هامان نوشته ايم
ضرب تمام حادثه ها زوج و فرد ها
روياي خوب من تو از آغاز آمدي
مثل حضور آبي دريا نورد ها
اين آخرين ترانهء افسرده من است
شعرم شناسنامه آغاز درد ها
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به آخر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
تنها يک لبخند
چاره بود
بر زخم حشمهايمان
تيزي نشتري
بيرون کشيدن٫ حرکابه ي تاولي را.
خنديديم ؟
تنها يک بوسه چاره بود
يخ زار بيگانگي را
چون هرم عشقي
تفسيدن.
بوسيديم؟
يک نعره اما باعث بود
انديشه ي بکري را
آلودن
و نقش کاردي
بر درخت دلي کندن.
آه٫
چه فريادها کشيديم.
من باهاتام..خاك پاتم تو صداتم..مثل ماتم تو نگاتم.
من رفيق گريه هاتم....
اي شكسته...تو شكستي...شكوه كردي...مويه كردي...غصه خوردي....
......
چه شعر آشنايي ...!!!
يا حق.... ;)
يار فروشد به جان گلشن فردوس را
بي خردان را بگو ذوق خريدن كجاست
ناله ي جانسو هست خلوت دلخواه نيست
لرزش اشك مرا جاي چكيدن كجاست
پير شدي شوق وصل از دل ساكن گريخت
اي دل بي انتظار حال تپيدن كجاست
تنها اگر مي توانستي مرا ببيني
اينجا هستم
و با لبخند،،بيگانه
سعي دارم بر اشکهايم چيره شوم
تنها کسي نيستم که به تو خنديدم
در آن ديروز
هنگاميکه که خبر دادي از عشقت دست بر مدار
مي داني قلبت مي شکند
اگر مي توانستي صدايم را بشنوي
اگر يکبار صدايم را مي شنيدي
اميدوارم عشق، تو را باز گرداند
...
تكراري بود ! :whistle: :king:نقل قول:
نوشته شده توسط Monica