گرید و سوزد و افروزد و نابود شود
هرکه چون شمع بخندد به شب تار کسی
بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند
هر که یک بوسه ستاند ز لب یار کسی
Printable View
گرید و سوزد و افروزد و نابود شود
هرکه چون شمع بخندد به شب تار کسی
بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند
هر که یک بوسه ستاند ز لب یار کسی
شكستــن ؛
خــرد كــردن ؛
سوزانــدن ؛
خاكستــر كــردن ؛
بــه بــاد دادن ؛
از هــر انگشـتــت يــك هنــر مي بــارد ../.
میان احساس مـــــن
تا حضور تـــــو
حُبـــــابی است از جنس هیـــچ
از دستان مــــن
تا لمس نگاه تـــــو
آسمانی است به بلندای عشق
صداي زنگ ساعت
خيال حلقه بازوانت را برهم ميزند . . .
چشم در تنهايي باز ميکنم
و چشمهايم را در حسرت ديدنت
چندباره برهم ميفشارم
عطرت در اتاق من پيچيده
نفسهاي بريدهام اما . . .
جز تکرار نبودنت چيزي نصيبم نميکنند
با انگشتهاي خيس در هوا مينويسم
د/ل/ت/ن/گ/م... د/ل/ت/ن/گ/م...
ازشهرگمنام صحراامدم
كه ستاره ها انقدر پايين اند
كه خورشيدرانمي توان ديد
ومن خميده شده ام ازجمع شدن
شترهاي سخت پابه درازي گردنشان مي نازند
ومارها حاكمان دايمي شن هاي پوسته برداشته شده اند
ومن پابرهنه دردرياي خشك
درگرداب روان ديوانه وارميرقصم
من سكوت عقربهاي خفته رابه هم ريخته ام
وغرش من
مارهاي بيحال راازداغي بي حوصله گي بدراورده
من ماركهنسال تنهاييم
كه ازدهاي صبرشده ام
ارسالی از دوست بسیار خوبم یه تنها
منتظرتم یه تنها
میــ ـایـــے ...
اما با سکوتــــــ ـ !!!
اگــ ـر میخواهـ ـے صرفهــ جویی کنے ...
حداقل حسابـــــ ـ این را بکـ ـن:
درستـــــ ـ استــــــــ ـ سکوتــــ ـ را نشکستے امّا...
مرا ... !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی سرفه ام می گیرد
همه با لیوانی آب به سراغم می آیند
اما وقتی دلم می گیرد ....
میلاد تهرانی
آنـــــقــدر نبودنـــت را از خـــودم وام گـــرفتـــم
کــــﮧ ورشکــســت شــد دلـــم
حـــالا " مـــن " کـــﮧ همیـــشــﮧ بـــود تـــو شـــده
و " تــــو " کــــﮧ نبــودـے مـــن
"راحیـــل"
به چی فکر باید کنم بعد از این؟؟
برای من اون لحظه ها بس نبود ... !
تو زیباترین قسمتِ زندگی،
خداحافظی کارِ هر کس نبود!!
برای نیــامدنــت / ..
دلیل محکــم دســت و پــا کن
آنــقدر محکــم
کــه وقتی چوب لای چــرخ زبانــت می گــذارم،
و
ا
ژ
ه
هایـــت
لَنــگ نزننــد .. / .