-
موانع خلاقيت در محيط خانواده
1- تأكيد بيش ازحد والدين برهوش و حافظه كودك
بسياري از والدين ، ناآگاهانه كودك خود را فقط با هدف تقويت مهارت هاي حافظه اي و انباشتن ذهن وي از اطلاعات عمومي ، تربيت وهدايت مي كنند و براي حافظه و هوش كودك اهميتي بيش از حد قائل مي شوند. اين گروه از والدين بدون در نظر گرفتن اين اصل تربيتي مهم كه تنها اطلاعات عمومي و داشتن حافظه قوي براي تكامل و رشد فكري و باروري استعدادهاي كودك كافي نيست ، با اصل قراردادن هوش وحافظه كودك، از پرورش ساير تواتمندي هاي ذهني و رواني كودك خود ، كه مهم ترين آنها تفكر خلاق است ، غافل مي مانند.
2- ايجاد رقابت ميان كودكان
رقابت ميان كودكان معمولاً وقتي پديد مي آيد كه :
الف ) نوعي ارزيابي و رتبه بندي توسط والدين وجود داشته باشد.
ب ) پاداش يا جايزه اي در ميان باشد . به طور معمول اگر كودكان احساس كنند كه كار آنها توسط والدين مورد ارزش گذاري قرار خواهد گرفت يا به بهترين كارجايزه يا پاداش داده خواهد شد، بيشتر از آن كه به انجام بهترآن كار بينديشند ، به كسب آن جايزه فكر مي كنند . ضمن اين كه گاهي اين رقابت ها به ستيزه جويي ميان كودكان تبديل مي شود و سبب مي گردد تا آنها نتوانند از توانايي ها و استعدادهاي واقعي خود استفاده كنند.
3- تأكيد افراطي بر جنسيت كودك
تأكيد زياد بر جنسيت كودك و تمايز قائل شدن زياد ميان دختر و پسر يكي از موانع مهم رشد خلاقيت كودكان در برخي از خانواده هاست . در برخي از فرهنگ ها بسياري از دختران و پسراني كه از تفكر خلاق برخوردارند ، به سبب ملزم شدن به رعايت پاره اي مقررات وهنجارهاي از پيش تعيين شده وهمچنين به دليل قرار گرفتن در نقش هاي قالبي كه فرهنگ و محيط بر آنها تحميل كرده ، علايق و تمايلات خلاقانه ي خود را سركوب مي كنند و در نتيجه به تدريج دچار تعارض شده ، خلاقيت آنها از بين مي رود.
4- قرار دادن قوانين خشك و دست و پا گير در منزل
بسياري از والدين براي كودكان خود قوانين و مقررات خشك ومحدود كننده اي نظير مقدار ساعت هاي درس خواندن در روز ، رأس ساعت معين خوابيدن ، استفاده از لوازم خاص و... قرار مي دهند . پديد آوردن چنين شرايطي در منزل و اصرار و پافشاري بر رعايت آنها از جانب كودكان ، سبب مي شود كودك تدريجاً به قالبي و تكراري رفتار كردن عادت كند . بايد توجه داشت كه افكار و رفتارهاي كليشه اي و تكراري نقطه متضاد خلاقيت است .
5- عدم آشنايي والدين با مفهوم واقعي خلاقيت
عدم آگاهي و شناخت برخي والدين از فرايند رشد خلاقيت در كودكان و مطالعه نكردن آنها در اين زمينه ، سبب مي شود هيچ گاه نتوانند براي پرورش و شكوفايي خلاقيت كودك خود برنامه ريزي و اقدام صحيحي نمايند و به اين ترتيب ناخواسته سبب مي شوند استعدادهاي خلاق كودكشان به هدر رود.
6- انتقاد مكرر از رفتارهاي كودك
پيامبر اكرم (ص) در حديثي درباره وظايف والدين نسبت به فرزندان مي فرمايند : " يقبل مَيسوره و يتـَجاوز عـَن مـَعسوره و لا يرهـُقـُه " آنچه را كودك در توان داشته و انجام داده از او بپذيرد ، كار طاقت فرسا و سنگين از او نخواهيد و او را به گناه و طغيان وادار نكنيد .
ارزيابي پي درپي رفتارهاي كودك و زير ذره بين قرار دادن و انتقاد از كارهاي او در خانواده ؛ آزادي ، امنيت خاطر و اعتماد به نفس كودك را مختل مي سازد و ترس از اشتباه را در وي تقويت مي كند . اين ترس چنانچه دركودك حالت مرضي پيدا كند ، جرئت ابراز هرگونه انديشه ي جديد يا انجام كارهايي را كه درعين خلاق بودن ، احتمال وجود اشتباه نيز در آنها وجود دارد، در كودك از بين مي برد و به اين ترتيب خلاقيت كودك كه لازمه اش داشتن آزادي و امنيت خاطر در محيط خانواده و خطر پذيري وعدم ترس از اشتباه است ، با مانع رو به رو مي گردد.
7- بيهوده شمردن تخيلات كودك
تخيل كودك اساس خلاقيت اوست و چنانچه تخيلات و رؤياهاي كودك با بي توجهي ، تمسخر يا بيهوده انگاشتن از جانب والدين رو به رو شود، در واقع سرچشمه خلاقيت اوخشكانده شده است.
محكوم كردن خيال پردازي كودك و وادار نمودن او به واقع بيني درخانواده شيوه اي كاملاً اشتباه است و براي بذر حساس خلاقيت كودك ، آفتي مهلك محسوب مي شود.
8- عدم شناسايي علائق دروني كودك
بسياري از كودكان خصوصاً درسنين پايين ، از علائق و كشش هاي خود نسبت به موضوعات و پديد ه هاي پيرامون اطلاع روشني ندارند يا اين كه نمي توانند آن را به زبان بياورند. اين موضوع از موارد بسيار حساس به شما ر مي رود كه بايد ازهمان دوران كودكي مورد توجه والدين قرار گيرد. خانواده هايي كه نسبت به اين مسئله بي تفاوت اند و سعي نمي كنند انگيزه ها و موضوعات مورد علاقه كودك خود را شناسايي و كشف كنند ، ناخواسته فرصت هاي زيادي را براي رشد خلاقيت كودك از وي سلب مي كنند.
9- عدم وجود حس شوخ طبعي درمحيط منزل
شوخ طبعي از شاخص هاي مهم خلاقيت به شما ر مي رود و وجود حس شوخي و شوخ طبعي در فضاي خانواده بسيار حائز اهميت است ، زيرا مستقيماً به رشد خلاقيت كودك كمك مي كند . اما در خانواده هايي كه فضاي زندگي آنها خشك ، رسمي و جدي است ، زمينه اي براي بروز حس شوخ طبعي كودك به وجود نمي آيد و در نتيجه در چنين محيطي بسياري از كشش هاي خلاقانه كودك پنهان مي ماند.
10- تحميل نقش بزرگسال به كودك
بسياري از والدين علاقه مندند كه كودك آنها سريعاً رشد كند و كودكي خود را پشت سر بگذارد . آنها گاهي براي تسريع اين امر سعي مي كنند با كودك خود همانند بزرگسالان رفتار كنند و به تبع آن از كودك خود توقع ايفاي نقش هايي بزرگ تر از محدوده سني آنها را دارند . تحميل نقش هاي كاذب بزرگسالي به كودكان ، روند رشد اجتماعي آنان را مختل مي سازد وسبب پديد آمدن رفتار هاي نا به هنجار و تصنعي در آنها مي شود و همين امر باعث از بين رفتن بسياري از استعدادهاي خلاق دوران كودكي مي گردد.
به تخيل كودكان خود پروبال بدهيد، آن وقت است كه از پرواز بلند آنها شگفت زده خواهيد شد .
-
نوجوانان را باور كنيد
ورود به بزرگسالي، مي تواند زمان درگيري و كشمكش براي نوجوانان و خانواده شان باشد . نوجوان به سرعت دچار تغييرات فيزيكي و عاطفي مي گردد ، پس والدين و اطرافيان نيز بايد برخوردشان را متناسب با تغييرات او تعديل نمايند ، به اين ترتيب روابط آنان وارد مرحله جديدي مي گردد . دراين دوران ، نوجوان بين تمايلش به آزادي و استقلال ، و نياز به تحت حمايت خانواده بودن ، سرگردان است و براي رسيدن به اين استقلال ، گام هاي متهورانه اي برمي دارد واگرچه والدين نيز مايلند فرزندشان فردي شاد و مستقل پرورش يابد اما با نگراني نظاره گر او هستند و مجبورند اين واقعيت را بپذيرند كه اگر چه براي فرزندشان آرزوهايي در سرمي پرورانند اما ممكن است به واقعيت نپيوندد ، زيرا نوجوانان نيز براي خود آرزوهايي دارند.
وجود روابط مناسب والدين با نوجوانان ، به آنان دراين فراز و نشيب كمك خواهد كرد و رسيدن به اين روابط ، نيازمند سعي و تلاش بيشتري است . آنچه كه والدين مي توانند انجام دهند:
1- اوقات بيشتري را با نوجوانتان بگذرانيد.
اگرچه غالبا ترتيب دادن زماني براي بودن با فرزندان مشكل است ( زيرا نوجوانان مايلند بيشتر اوقاتشان را با دوستانشان سپري كنند) اما با كمي صبر و حوصله و انعطاف بيشتر در برخورد با مسأله ، اين زمان به دست خواهد آمد. دراينجا اوقات به خاصي را به شما پيشنهاد مي كنيم :
زمان صرف غذا : حتي اگر گاهي اوقات اعضاي خانواده با يكديگر غذا صرف مي كنند، شما مي توانيد در اين فرصت در موفقيت ها، عقايد و سليقه نوجوانتان سهيم باشيد.
در ماشين : بعضي اوقات كه با نوجوانتان به جايي مي رويد ، سعي كنيد در هنگام رانندگي فرصت مناسبي ايجاد كنيد تا او با شما وارد گفت و گو شود ؛ زيرا بيشتر نوجوانان هنگامي كه به آنان مستقيماً نگاه نشود ، راحت تر صحبت مي كنند.
زمان خواب : قبل از آنكه فرزندتان به خواب رود، رفتن به اتاق او و انجام يك گفت و گوي خودماني و كوتاه مي تواند برايش بسيار آرام بخش باشد.
زمان صرف عصرانه : بعدازظهرها به همراه فرزندتان به گردش برويد ( بهتر است محلي را انتخاب كنيد كه دوستان او معمولاً به آنجا نمي روند ، زيرا نوجوانان اغلب از اينكه دوستانشان آنان را با والدينشان ببينند مضطرب مي شوند ).
2- به علايق او توجه نشان دهيد و متقابلا خود را نيز با او در ميان بگذاريد :
به تماشاي فعاليت هاي ورزشي و غير ورزشي او برويد .
به همراه او به تماشاي برنامه تلويزيوني مورد علاقه اش بنشينيد و به ياد داشته باشيد برخورد منتقدانه نداشته باشيد .
سعي كنيد دركارها يا علايقتان ، او را به عنوان يك دوست بزرگسال شريك بدانيد .
به همراه او به تماشاي فيلمي كه مورد علاقه هر دويتان است برويد و يا در مورد آن با يكديگر صحبت كنيد.
3- به نوجوان گوش فرا دهيد:
وقتي نوجوانان با والدينشان صحبت مي كنند، اغلب قبل از آنكه فرصتي براي بيان احساساتشان بيابند مورد پند و اندرز قرار مي گيرند و اين عمل نه تنها برقراري ارتباط را متوقف مي سازد بلكه موجب دلسردي آنان دردستيابي به راه حل مناسب براي مشكلشان مي گردد. سودمندترين واكنش براي كمك به نوجوانتان آن است كه توجه و علاقه ي خويش را نسبت به شنيدن احساسش نشان دهيد و راه را براي بيان احساساتش باز گذاريد.
4- عشق و علاقه خويش را به فرزندتان نشان دهيد:
براي آنكه كسي درك كند كه دوستش داريد ، لازم است علاقه تان را به طور مستمر نشان دهيد .
بيشتر اوقات به او بگوييد كه دوستش داريد .
گاهي اوقات غذايي را كه دوست دارد برايش مهيا كنيد .
بعضي اوقات ، هنگامي كه به گردش يا پياده روي رفتيد چيزي برايش بخريد تا به او نشان دهيد كه به فكرش بوده ايد.
براي كمك به نوجوانتان از تحمل هيچ زحمتي دريغ نورزيد.
5- نوجوانتان را باور كنيد:
اين فرصت را به او بدهيد كه بداند در موقعيت سني خاص و حساسي است .
نظر او را در مورد بعضي چيزها كه از آنها آگاهي دارد ، جويا شويد( براي مثال: تنظيم ويديو،...)
كاردستي و آثاري از عكاسي يا نقاشي او را در معرض ديد قرار دهيد.
در يك دفتر ياداشت روزانه ، كارهاي مهمي را كه انجام داده است يادداشت كنيد.
اگر او مرتكب اشتباهي شد به اين مطلب ايمان داشته باشيد كه دفعه بعد آن را بهتر انجام خواهد داد.
به خاطر داشته باشيد:
اگر چه انجام موارد ذكر شده نياز به صرف وقت دارد و اغلب پيدا كردن اين فرصت ها مشكل است ، اما حاصل كار، خودباوري بهتر نوجوانتان از خويش ، بهبود در رفتارش وبرقراري ارتباط با شما است.
به هر حال هر چقدر كه او تلاش هاي شما را ناديده گرفته و يا حتي مورد تمسخر قرار دهد ؛ به اين مطلب نياز بيشتري است تا نوجوانتان بداند كه شما او را دوست داريد و او را باور مي كنيد.
او نياز به توجه فزاينده اي دارد .
گاهي اوقات از قالب شخصيتي والدين بيرون آمده و نقش يك دوست را با او داشته باشيد.
حتماً به خاطرداشته باشيد كه كاري انجام ندهيد تا او از شما سلب اعتماد كند، اگرچه او هميشه موجب جلب اعتماد شما نمي شود .
گاهي اوقات در خلوت ، زماني را به يادآوري خاطرات و احساسات خود هنگامي كه هم سن فرزندتان بوديد، اختصاص دهيد.
و به خاطر داشته باشيد هيچ پدر و مادري كاملاً بي نقص نيستند و ايده آل بودن به سادگي دست يافتني نيست.
-
اشك آئينه پاك احساس
همه ما گريه كردهايم، اما آيا ميدانيد كه اشك ريختن ميتواند چقدر براي روح و جسم ما مفيد باشد؟
حتماً تعجب ميكنيد البته فراموش نكنيد اشك ريختن ممكن است از طريق محركهاي بسياري ايجاد شود اما آنچه كه ما در اين بحث ميخواهيم مطرح كنيم اشك ريختن به واسطه تحريك احساسات است. محققان عقيده دارند گريه و خنده هر دو ريشه در يك بخش از مغز دارند و همانطور كه خنده فوايد زيادي براي بدن دارد كه ميتوان از آنها به پايين آوردن فشار خون، افزايش قدرت ايمني بدن و بهبود حالت روحي اشاره كرد گريه نيز خواص مشابهي دارد.متخصصان مغز و اعصاب كه روي گريه تحقيقات زيادي انجام دادهاند ميگويند گريه ميتواند براثر هر محرك بيروني مانند شنيدن يك موسيقي، تماشاي يك فيلم يا محرك دروني مثل يادآوري خاطرات تلخ و يا هر چيز ديگري ايجاد شود اما آنچه اهميت دارد اين است كه بدين ترتيب تخليه احساسي كه بسيار ضروري است انجام ميگيرد.بايد بدانيد كه به طور عادي زنان 4 برابر بيشتر از مردان گريه ميكنند و بررسيهاي انجام شده نشان داده است كه 85 درصد از زنان و 72 درصد از مردان پس از گريه احساس بهتري دارند. همچنين يكي از تأثيرات اجتماعي گريه نيز اين است كه وقتي ما گريه ميكنيم اطرافيان نرمش و انعطاف پذيري بيشتري نشان داده و تمايل به حمايت بيشتري از ما پيدا ميكنند. نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه گاهي اوقات گريه كردن بسياري از مسائل نهفته احساسي را آشكار ميكند.به عبارت ديگر گاهي اوقات ما تا گريه نكنيم نميدانيم كه ناراحت هستيم. به قول نويسنده كتاب «راز اشكها» ما از طريق گريه كردن درباره احساسات خود بيشتر ميآموزيم و بدين ترتيب ميتوانيم با اين احساسات كنار بياييم.شايد برايتان اتفاق افتاده باشد كه درست وقتي كه حالتان بهظاهر خوب است با كوچكترين اشاره و بهتر بگويم با جرقهاي به گريه ميافتيد، اين همان آشكار كردن احساسات نهفته است، يعني امكان دارد شما در اعماق قلب خود احساس تنهايي، ناراحتي، عصبانيت، يأس و طرد شدگي كنيد اما به آنها اهميت ندهيد تا اين كه انباشته شود و بالاخره در جايي بروز كند.
نكته ديگر اين است كه همانطور كه اشك ريختن و تخليه احساسي مفيد است انباشته كردن خشم و ناراحتي و نگاه داشتن اشك هم مضر است. مطالعات نشان داده است كه انباشت احساسات منفي موجب افزايش فشار خون، مشكلات قلبي، سرطان و بسياري از عوارض ديگر ميشود.به ياد داشته باشيد كه ما از نظر طبيعي و ژنتيكي بايد در مواردي اشك بريزيم. پس اگر بخواهيم جلوي آن را بگيريم ضربات جبرانناپذيري به سلامت خود وارد ميكنيم.
حتماً تا به حال با افرادي كه عزيزي را از دست دادهاند اما سعي كردهاند كه گريه نكنند روبهرو شدهايد. چنين افرادي پس از مدتي مبتلا به انواع اختلالات جسمي و روحي خواهند شد چرا كه به تعبير روانشناسان بهموقع سوگواري نكردهاند و اين احساسات جمع شده و از آنجايي كه راه تخليه و بروز نداشتهاند مانند يك ديگ زودپز عمل كرده و با انفجار خود روح و جسم خود را ويران كردهاند.
اگر از نظر شيميايي هم به مسئله نگاه كنيم مواد تشكيل دهنده اشكي كه به واسطه بروز احساسات جاري شده با اشكي كه تحريكات فيزيكي مانند خارش و يا پياز ايجاد شده تفاوت دارد.
اشكي كه منشاء احساس دارد حاوي پروتئين بيشتري است و مقداري كورتيزول هم دارد (كورتيزول هورموني است كه در شرايط بحراني و توأم با استرس در بدن ترشح ميشود). پس اين قضيه نشان ميدهد كه اشك ريختن در چنين مواقعي موجب سم زدايي از بدن ميشود. برخي از روانشناسان اشك را به كريستالهاي يخ تشبيه ميكنند كه در تماس با گرماي زندگي آب شده و مانند رود از چشمها سرازير ميشوند.
اين نكته نيز لازم به ذكر است كه وقتي اشكهاي ما منشاء ناراحتي يا درد دارند بدن احساس به تماس فيزيكي پيدا ميكند. براي مثال وقتي فرزندان گريه ميكنند و والدين آنها را در آغوش ميگيرند زودتر آرام ميشوند و اين تأثير وقتي شدت ميگيرد كه اين در آغوش گرفتن همراه با احساس همدردي و محبت باشد.
اين يك حالت اثبات شده طبيعي است كه با رعايت آن روند تخليه احساسات زودتر و راحتتر سپري ميشود. بهعلاوه آنجا كه چشمها پنجرهاي رو به قلب انسان هستند، اشكهاي ما نيز كه از چشمانمان سرازير ميشود نشانگر حالت ناآرامي، ترس، نگراني، خشم و آسيبپذيري روح ما هستند.
پس بياييد از حالا سعي كنيم بر گريه و اشك واقعبينانه نگاه كنيم و اين تصور اشتباه كه هر فردي كه قوي باشد تحت هيچ شرايطي اشك نمي ريزد را كنار بگذاريم زيرا بدن و روح ما بهطور طبيعي با مسائل و مشكلاتي روبهرو ميشود كه نياز به تخليه و اشك ريختن دارد.
-
يافته هاي جديد درباره ي سجده كردن
بر اساس تازهترین پژوهشهای علمی، سجده کردن انسان را از بیماریهای روحی، جسمی و همچنین سرطان حفظ میکند.
به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، پروفسور محمد ضیاءالدین حامد از اساتید علوم بیولوژیک و از مسوولان پژوهشگاه مرکز تکنولوژی قاهره با اعلام این خبر اظهار داشت: در قرن حاضر که انسان از هر جهت در معرض الکترومغناطیسها قرار دارد و همچنین نیاز انسان به تخلیه اشعههای زائد وجود دارد، دریافتیم که تخلیه این اشعهها از طریق سجده کردن صورت میگیرد.
وی ادامه داد: بر اساس یافتههای موجود، هر اندازه که محور طولی انسان کاهش یابد، میزان در معرض اشعههای الکترومغناطیسی قرار گرفتن او نیز کم میشود.
در زمان سجده کردن هم محور طولی انسان و هم به دنبال آن میزان تاثیرگذاری الکتریسیتهها کم میشود و سپس عمل تخلیه از طریق تماس پیشانی با زمین صورت میگیرد، البته در زمان سجده به دلیل آنکه دیگر نقاط بدن هم با زمین ارتباط مییابند، عمل تخلیه آسان تر انجام میشود و انسان از بیماریهای روحی، جسمی و حتی سرطان در امان میماند.
وی افزود: شیوه درست تخلیه الکتریسیتهی بدن به همان شیوهای است که انسان در زمان نماز گزاردن دارد و به سوی مکه نماز میخواند، چرا که این حالت بهترین حالت است و شخص احساس آرامش و راحتی بیشتری خواهد داشت.
-
فرار از اضطراب
روان شناسان افرادي كه استرس - يا همان فشار رواني بيش از حد- دارند را براساس نوع واكنش بدنشان به چند گروه تقسيم مي کنند :
1 - افرادي كه دايماً مضطرب و نگرانند و وقتي كه اتفاق خاصي رخ مي دهد دچار گرفتگي عضلات، تنگي نفس و درد هايي در ناحيه شكم مي شوند.
2 - افرادي كه خيلي عجول و بي نظم اند و هميشه مي ترسند كه مبادا دير به مقصد برسند؛ آنان به مشكلات گوارشي مثل احساس سوزش در معده يا دل پيچه دچار مي شوند .
3 - كساني كه يك اتفاق خاص استرس زا در پيش رو دارند (مثل امتحان يا مسابقه) و نگرانند كه موفق نشوند؛ اين افراد به دل درد و دلشوره و لرزش عضلات مبتلا مي شوند. اگر افرادي داراي اين خصوصيات باشند مي توانند چند توصيه از دلشوره خود بکاهند:
1 ـ بايد مراقب خواب خود باشند. يك خواب خوب در طول شب در اتاقي پر از هواي تازه و جاي راحت باعث مي شود تا براي شروع يك روز جديد آماده شوند .
2 - به طور منظم و چند بار در هفته ورزش كنند و تا مي توانند راه بروند .
3 - در فاصله بين غذا به خوردني هاي ديگر ناخنك نزنند و براي ناهار خوردن وقت كافي بگذارند و در طول روز زياد آب بخورند .
4 - وقتي سخت مشغول درس خواندن هستند به خودشان استراحت بدهند و در اين مدت شكلات نخورند و هر 5 دقيقه با يكي از افراد خانواده صحبت كنند .
5 - كارهايي را كه دوست دارند انجام دهند؛ مثلاً اگر به كامپيوتر علاقه دارند در آن كلاس ثبت نام كنند .
6 - تا حد انفجار بخندند. خنده باعث رشد هورمون هايي مي شود كه آرامش بخش و تسكين دهنده هستند. خوش اخلاقي و خوشبيني هم 2 عامل مؤثر ضد استرس هستند .
7 - خانواده و دوستانشان را فراموش نكنند با اين عده اگر زندگي اجتماعي و خانوادگي رضايت بخشي داشته باشند به راحتي مي توانند مشكلات خود را با كمك آنان حل كنند .
8 ـ درست نفس كشيدن را ياد بگيرند و با تنفس درست، استرس را از خودشان دور كنند .
-
نوزادان دانشمند
کودکان بسيار پيش از آنکه راه رفتن و سخن گفتن را بياموزند، مي توانند به طور منطقي فکر کنند! آنها به مثابه پژوهشگراني کوچک جهان خويش را کشف مي کنند. ولي بسياري از آنان خيلي زود کنجکاوي خويش را از دست مي دهند زيرا حس کشف در آنها به اندازه کافي تقويت نمي شود.
زندگي چيزي نيست جز حل مشکلات! و انسان از بدو تولد ، سخت با اين مشکل درگير است. دانشمندان دريافته اند که انسان از هفت ماهگي درباره علت و معلول مي انديشد. هر روز در سراسر جهان دانشمندان زيادي لحظه به لحظه بر روي کوچکترين حرکات و نگاه نوزادان تحقيق و تأمل مي کنند و فعاليت مغزي آنها را مي سنجند. روان شناسان، زبان شناسان، پزشکان و کارشناسان مغز در جستجوي يکي از پيچيده ترين معماهاي بشري هستند: يک کودک چگونه رشد مي کند؟ چگونه به جهان ملحق مي شود؟ از چه زماني دست به طبقه بندي مي زند، و چه زماني در مي يابد که مثلاً کفشدوزک همزمان يک حيوان، يک حشره و يک جاندار است؟ چه زماني پيچيدگي هاي زبان مادري را مي آموزد؟ چگونه استعدادهايي را که از وي يک انسان هوشمند مي سازد، کسب مي کند؟
والدين و کساني که مي خواهند پدر يا مادر شوند پرسش هاي مشابهي را مطرح مي کنند و خود را دچار مشکل مي سازند. آنها مي خواهند همه چيز را در رابطه با فرزندشان درست و به بهترين شکل انجام دهند. ولي موضوع اينجاست که آنچه را که درست است، معمولاً ديگران مي دانند! ماماها با بروشورهاي اطلاعاتي پيش از تولد اين سو و آن سو مي روند، دوستان آهنگ هاي مختلف براي خوشامد جنيني که تازه شکل گرفته هديه مي کنند و صنعت غول آساي اسباب بازي هر چه ابتکار دارد به خرج مي دهد تا پدر و مادر بتوانند تمامي امکانات را در برابر اين تازه وارد بگسترانند! و سرانجام کتاب هايي که پر از راهنمايي هاي ريز و درشت است.
اما يک چيز مسلم است: کودکان به انگيزه و بزرگسالاني که از آنان مراقبت کنند نياز دارند. ولي دقيقاً چه چيزي و چه مقدار به آنها ياري مي رساند؟ چگونه والدين و مربيان مي توانند در رشد کوچولوهاي خود پشتيبان آنان باشند و در عين حال از آنها توقع زيادي نداشته باشند؟ پاسخ محققان در اين زمينه آدمي را به ياد شعار «ياري براي خودياري» مي اندازد. يک کودک در حال رشد بيش از هر چيز به دنبال موضوعاتي است که بتواند او را بارور سازند تا مطابق سن خود شکوفا شود. بزرگسالان تنها بايد پشتيبان او در اين فراگرد يادگيري باشند.
تا پنجاه سال پيش گمان مي رفت که يک نوزاد شيرخواره درست مانند يک روح بدون نقش و يک صفحه کاغذ نانوشته است. نه مي تواند پيرامون خود را تشخيص دهد و نه توانايي درک درد را دارد. کم نبود مواردي که جراحان ، نوزادان را بدون بيهوشي عمل مي کردند! اما امروز در دهه پژوهش هاي مربوط به نوزادان به سر مي بريم و يک نقطه عطف کوپرنيکي را از سر مي گذرانيم: ايده هاي گذشته ما ديگر معتبر نيستند.
دانشمندان آلماني براي اين که دقيقاً بدانند کودکان در چه دوره اي زبان را مي آموزند ز ژانويه 2001 تاکنون به طور مرتب حدود 200 کودک شيرخواره را مورد آزمايش قرار دادند. يکي از نخستين نتايج اين است که نوزادان از همان زماني که مانند کبوتر بغ بغو مي کنند و حروف نامشخص بر زبان مي آورند و جيغ مي زنند، خودشان را براي بيان نخستين کلمه آماده مي کنند و همه چيز نشانگر آن است که نوزاد تلاش مي کند تا لحن زبان مادري را تقليد کند. به اين ترتيب نخستين گام هاي سرنوشت برداشته مي شود. نوزادان دختر چيني از همان ابتدا با به شيوه خاور دور بغ بغو مي کنند و شيرخوارگان آلماني و فرانسوي از آغاز لهجه هاي متفاوت دارند و بر حروف معيني تأکيد مي کنند. نوزاد بلافاصله پس از تولد مي تواند صداي مادرش را تشخيص دهد زيرا در زهدان مادر آموخته که آن را تشخيص دهد. در چهار ماهگي مي تواند نام خود و پس از چندي کلمات «مامان» و «بابا» را بشناسد. نوزاد در پايان يک سالگي مي تواند نه تنها تمامي صداهاي مربوط به زبان را تشخيص دهد بلکه مي تواند زبان مادري را از زبان بيگانه تميز دهد. او متوجه مي شود که يک کلمه کجا آغاز و کجا پايان مي يابد و معناي حدود 60 کلمه را مي فهمد. به نظر مي رسد که از همان آغاز تولد ، نوزاد «زبان» را توسط نيمه چپ مغز مي آموزد. تمامي شواهد نشان مي دهد که کودکان و شيرخوارگان بسيار بيش از آنچه بزرگسالان حدس مي زنند، مي دانند و مي توانند. يک نوزاد پيش از آنکه نخستين کلمه را بر زبان آورد، کلي پژوهش و آزمايش پيچيده انجام مي دهد! نوزادان تنها با تقليد والدين خود نيست که ياد مي گيرند، بلکه جهان را مانند دانشمندان کوچکي به سرعت و با مهارت فتح کرده و هر روز عالم جديدي را کشف مي کنند.
در عين حال آنان چاره ديگري ندارند، چرا که در نخست همه چيز را به مثابه هرج و مرج در پيرامون خود مي بينند: يک گنجه، يک بوسه، يک «نه!». هر چيزي، هر وضعيتي و هر کلمه اي نو و منحصر به فرد است. براي غلبه بر اين آشفتگي و ارتباط دادن هر آنچه در پيرامون هست به يک قدرت فکري بسيار بالا نياز است: گنجه جزو اثاثيه خانه است که درهايش باز مي شود و مي توان در آن لباس گذاشت. يک «نه!» يعني وجود مرزي که مي تواند مانع از پرت شدن از پله ها باشد! والدين نمي توانند تصور کنند که نوزادانشان هر روز چه توانايي انتزاعي فوق العاده اي از خود نشان مي دهند. يک کودک يک ساله مي تواند سگ و گربه و مرغ را از هم تميز دهد. در هفت ماهگي که نشستن مي آموزد مي تواند طبقه بندي هاي کلي تر در مورد اثاثيه خانه، حيوانات و اتومبيل انجام دهد. در همان زمان شروع مي کند به شناخت جمله سازي. براي مثال مي داند که: «علي شيريني خورد» درست است و نه «علي خورد شيريني». در زبان هايي که مانند آلماني حرف تعريف دارند، نوزاد نه تنها انواع حرف تعريف را تشخيص مي دهد بلکه قيد مانند «بالا» و «پايين» را مي تواند بفهمد. تحقيقات نشان مي دهد که کودک پيش از آنکه زبان به سخن بگشايد، خود را به اصول اوليه دستور زبان مجهز مي کند! نوزاد مرتب در حال ارزيابي هر آن چيزي است که مي شنود، مي بيند و يا احساس مي کند و آنگاه آنها را براساس احتمالات طبقه بندي مي کند: کلماتي که اغلب تکرار مي شوند، پس بايد مهم باشند! کلماتي که با هم مي آيند، مانند صفت و موصوف، به نوعي به هم تعلق دارند. درست مانند يک کيمياگر که مرتب مواد را با هم ترکيب مي کند و فقط چيزي را نگه مي دارد که آزمايش شده است، کودکان نيز تنها چيزهايي را به خاطر مي سپارند که مغزشان آن را ارزشيابي کرده باشد.
ولي دانشمندان اينها را از کجا مي دانند؟ ممکن است آنها متدهاي علمي ارزشمندي داشته باشند ولي آنان که نمي توانند بدانند در کله نوزاد چه مي گذرد! مطمئنا دانشمندان از آنچه در درون يک نوزاد مي گذرد هرگز مطلع نخواهند شد. ولي همين تحقيقات در آزمايشگاه هايي صورت مي گيرد که با عکس و فيلم و نمايش و نور و حرکت و شيئي، فعاليت مغزي و کوچکترين حرکت و نگاه نوزادان توسط کارشناسان مغز و روان شناسان ثبت مي شود.
اين همه به برنامه ژنتيک انسان باز مي گردد که از دهها هزار سال پيش در هر کودک سالمي در کمال اطمينان عمل مي کند. بر همين اساس است که انسان هيچ خاطره اي از سه سال و نيم آغاز زندگيش به ياد نمي آورد. تا اين سن هنوز حافظه انسان براي يادسپاري طولاني و آگاهانه به کار نيفتاده است. نوزادان تنها از پس مسائل کوچک و در عين حال اساسي بر مي آيند. آنها چهره هاي نزديکان را باز مي شناسند و نسبتا خوب به ياد مي آورند که اگر از ته دل جيغ بزنند، بلافاصله کسي به سراغشان مي آيد! ولي ژن به تنهايي از يک کودک، برنده نوبل علمي و يا کاهل نمي سازد. دانشمندان معتقدند که همواره اين محيط است که بر روي تکوين اطلاعات ژنتيک تأثير مي گذارد. اگر نوزادي از عصر حجر به جاي اين که در غار بزرگ شود، به دنياي ما منتقل شود و با کتاب و کامپيوتر و اسباب بازي هاي الکترونيک رشد کند، آنگاه درست مانند ما بزرگ خواهد شد. ساختار ژنتيک انسان در چند ده هزار سال اخير تغييرات نازلي داشته است. يک دانشمند آمريکايي مدعي است: چند نوزاد سالم به من بدهيد و من تضمين مي کنم که از هر کدام از آنها بدون توجه به علايق و استعدادشان ، يا متخصصاني در رشته پزشکي و حقوق و تجارت بسازم و يا گدا و دزد!
برخي ديگر از دانشمندان نيز معتقدند که کودکان را مانند خمير يا موم مي توان شکل داد و آنها را هوشمند يا هوشمندتر ساخت. برخي از کساني که تازه مي خواهند بچه دار شوند اين در و آن در مي زنند تا آموزش فرزندانشان را هنوز به دنيا نيامده آغاز کنند! برخي از مادران باردار ژاپني بر روي شکم شش ماهه خود بلندگو مي گذارند تا جنين نخستين درس انگليسي خود را بياموزد! در آمريکا زنان باردار تلاش مي کنند شمارش از يک تا پنج را به جنين ياد بدهند! مؤسسات متعددي در ژاپن و آمريکا براي تربيت دانشمندانه نوزادان رقابت مي کنند. ليکن برخي ديگر از دانشمندان اين تلاش را به حرص و آزي تعبير مي کنند که ربطي به علم ندارد، چرا که هيچ کودک شيرخواري نمي تواند آن استعداد و تواني را از خود نشان دهد که بزرگسالان از او انتظار دارند!
منبع:سایت تبیان
-
"علل فرار کودکان و نوجوانان از خانه"
يکي از عمده ترين نگراني هاي والدين، زماني است که کودک آنها گم شود يا از خانه فرار کند. در اين شرايط والدين دامنه اي از احساسات را تجربه خواهند کرد. تنش و فشاري که اين وضعيت ايجاد مي کند و عکس العملهاي مختلفي که والدين، خانواده، دوستان و پليس به اين وضعيت نشان مي دهند ممکن است به سطح بحراني برسد و حتي خود اين واکنش ها باعث بحران بيشتري در خانواده شود.
"انگيزه هاي خياباني شدن کودکان و نوجوانان"
1. براي اجتناب از تجربه هيجاني يا پيامدي که در آينده نزديک در انتظارشان است.
2. براي اجتناب از تجربه دردناک و ناخوشايند تکرار شونده در زندگيشان.
3. براي پيشگيري در از دست دادن فعاليتها، روابط يا دوستي هايي که با ارزش يا مهم تلقي مي شوند.
4. زندگي با افراد ديگري که حمايت کننده، مشوق و فعال هستند.
5. متوقف کردن آنچه انجام مي داده يا درصدد انجام آن بوده اند.
مشکلاتي که خطر خياباني شدن بچه ها را افزايش مي دهد .
1. سوء استفاده يا مورد غفلت قرار گرفتن کودک.
2. استفاده از الکل يا داروهاي روانگردان.
3. طلاق يا جدايي هايي که به شيوه مناسب انجام نشده است.
4. رفتار نافرماني مقابله اي که با تخيلات مربوط به روابط رمانتيک يا رفاقت با گروه همسالان ضد اجتماعي ترکيب شده است.
5. مرگ در خانواده که برخورد مناسبي با آن نشده است.
"روابطي که از خياباني شدن جلوگيري مي کند"
1. هرگز از کنايه يا نگرش منفي که نشان دهنده بي احترامي به نوجوانان باشد استفاده نکنيد.
2. هرگز صدايتان را بالا نبريد يا فرياد نزنيد، به خصوص وقتي که فرزندتان صدايش را بالا مي برد، يا فرياد مي زند.
3. وقتي فرزندتان عصباني است، فرياد مي زند و خشمگين است، آرام و ساکت بمانيد و تماس چشمي با او داشته باشيد، منتظر بمانيد تا آرام شود.
4. وقتي فرزندتان در حال صحبت کردن يا تشريح موضوعي مي باشد حتي اگر نظرش مورد تأييد شما نيست، حرف او را قطع نکنيد، منتظر بمانيد تا صحبتش تمام شود.
5. با او خودماني باشيد و به سادگي به او بگوييد که درکش مي کنيد و اين به معني موافقت با او و تسليم شدن در برابر نظريات وي نيست.
6. هرگز فرزندتان را، دروغگو، دزد، بچه، کم شعور، بي صداقت، خودخواه، غير دوست داشتني و احمق خطاب نکنيد، اين کلمات کمک کننده نيستند، بلکه ممکن است او کلمات منفي شما را تداعي کند و يا حتي با کلمات بدتري جواب شما را بگويد.
7. به نوجوانان خود بگوييد که شما حرفهاي او را درک مي کنيد و اگر منظور او را درک نکرديد به او بگوييد مطمئن نيستيم منظور شما را درک کرده ام يا نه، از او بخواهيد تا دوباره توضيح بدهد.
8. وقتي مطمئن هستيد که منظور فرزندتان را درک کرده ايد ولي با او هم عقيده نيستيد به او بگوئيد من فکر مي کنم که منظور شما را درک کرده ام ولي با شما موافق نيستم، فکر مي کنم ما مي توانيم همديگر را درک کنيم ولي مجبور نيستم که موافق نظرات يکديگر باشيم.
9. به خاطر داشته باشيد، شما مي توانيد با نظر فرزندتان موافق باشيد، اما اين گفته شما به اين معني نيست که او اجازه انجام هر کاري را دارد.
10. سعي نکنيد عدم توافق خود را با نظرات فرزندتان با بحث کردن توجيه کنيد.
11. وقتي نوجوان شما از ادامه صحبت خودداري کرد از او بپرسيد، آيا چيز ديگري هست که بخواهد به شما بگويد.
12. وقتي عصباني يا ناراحت هستيد به فرزند خود بگوئيد "من ناراحت و عصباني هستم، و نياز به استراحت و زماني براي فکر کردن به اين موضوع دارم، بعداً با تو صحبت خواهم کرد".
13. کمک گرفتن از يک متخصص در امر روان شناسي را در نظر داشته باشيد.
14. اگر پدر و مادر هر دو با فرزند خود صحبت مي کنيد، بايد مواظب باشيد که فرزندتان فرصت صحبت کردن به اندازه هر دو نفر را داشته باشد، صحبت والدين بايد مساوي يا کمتر از صحبت فرزند باشد.
-
رواندرماني ميتواند تيكهاي عصبي را كاهش دهد
دانشمندان آمريكايي كشف كردهاند كه چند نوع روان درماني علائم تيك را در افراد مبتلا به اختلال "تورت" ( (Touretteيا بيماريهاي مشابه بطور موثري كاهش ميدهند.
به گزارش خبرگزاري يونايتدپرس از ريورسايد در كاليفرنيا، "سندرم تورت كه "اختلال تورت" نيز خوانده ميشود يك اختلال عصبي ارثي است كه در دوران كودكي آغاز ميشود و با چندين تيك فيزيكي (حركتي) و دست كم يك تيك صوتي (آوايي) مشخص ميشود.
محققان دانشگاه كاليفرنيا-ريورسايد بطور سيستماتيك تاثير تعدادي از درمانهاي رواني- اجتماعي را كه براي كاهش تيكها طراحي شدهاند ارزيابي كردند.
"تعويض عادت" از جمله درمانهايي است كه براي كاهش تيك موثر هستند در اين شيوه درماني به افراد مبتلا به تيك آموزش داده ميشود كه نسبت به احساس تيك حساس شوند و رفتار تيك را با يك واكنش متضاد مناسبتر جايگزين كنند.
محققان گفتند، برخلاف اين ديدگاه رايج كه درمان با داروهاي رواني تنها درمانهاي موثر براي كاهش تيكها هستند نتايج مطالعه آنها نشان ميدهند كه درمانهاي رواني-اجتماعي ميتوانند جايگزينهاي با ارزشي براي مصرف صرف داروهاي روانگردان باشند.
اين مطالعه در مجله "روانشناسي باليني: علم و تمرين" منتشر شده است.
-
دقت ما در ارزیابی وقایع تا چه حد است؟ ادراک و عینیت
بی تردید ادراک افراد تحت تاثیر نیازها، علا ئق و انتظارات آنها به انحراف کشیده می شود به همین دلیل در پذیرش نظر دیگران و حتی آنچه خود آن را یقینی تصور می کنیم، می بایست دقت و حوصله بیشتری به خرج داد. عنصر کلیدی این مسئله عینی کردن باورهاست.
آیا تاکنون طلوع خورشید را دیده اید؟ بسیاری پاسخ خواهند داد، بله!
هر چند پاسخ مذکور یک جواب عادی به یک مساله طبیعی است اما واقعیت این است که خورشید طلوع نمی کند. بلکه در زوایه دید ما به واسطه چرخش زمین، خورشید را از گوشه ای طلوع کرده و از گوشه ای غروب کرده می بینیم. با مثالی به این سادگی به سراغ این حقیقت می رویم که مشاهده چیزهای عینی آن طور که در وهله اول به نظر می رسند مبرا از خطا و محدودیت نمی باشد، مانند: بسیاری از مسائل دیگر ادراک غروب آفتاب یا مشاهده آن یک بازسازی فعالانه و خلاقانه از وقایع است. ادراک ها منعکس کننده نیازها، انتظارات، نگرش ها، ارزش ها و عقاید ادراک کننده ها است. به همین دلیل گاهی واژه دیدن را معادل باور کردن می دانند زیرا آنچه که به دید و مشاهده در می آید، مورد پردازش حسی قرار می گیرد. در این وضعیت هر آنچه که دیده می شود در سیستم باورهای ما جای می گیرد و هر آنچه به باور در می آید، دیده می شود. این موضوع یک فرآیند پیچیده در ساختار cns یا سیستم عصبی ما معرفی می کند. آنچه در این نوشته بر آن تاکید می گردد تحلیل چنین سیستم پیچیده ای نیست بلکه بر این نکته متمرکز می شود که اگر باور کردن همان دیدن باشد، در مسائل قضایی چگونه می توان به ادراک افراد و شاهدان یک واقعه اعتماد کرد.
● شاهد عینی
در اغلب موارد در مسائل قضایی وجود یک شاهد عینی، عنصری کلیدی در تایید یا رفع اتهام است. این ادعا که «من با چشمانم واقعه را دیدم» ارزش زیادی نزد رئیس دادگاه و هیات منصفه دارد. اما واقعیت ها حاکی از آن است که شهادت شاهدان عینی مبرا از اشتباه و خطا نیست. هیات منصفه و قاضی به واسطه حضور یک شاهد تحت تاثیر قرار گرفته و کلام اطمینان بخش شاهدان می تواند روند دادرسی و صدور حکم را تغییر دهد. علاوه بر این سوال های گمراه کننده در مورد اینکه شاهد عینی چه چیزی را دیده می تواند به نحو چشمگیری سبب کاهش دقت سوگیری شاهدان شود. روانشناسان در سال های اخیر تلاش فراوانی به عمل آورده اند تا به قضات و نیروهای پلیس بقبولانند که شاهدان عینی یک رویداد می توانند اشتباه کنند. بی تردید شاهد این مدعا هزاران نفری هستند که در سراسر دنیا به اشتباه متهم شده و تاوان سنگینی پرداخت کرده اند. مورد دیگر یک تصادف است. در خصوص تصادفات، دقت افراد در برآورد فواصل کوتاه زمانی یا سرعت حرکت چرخ ها در تعیین شهادت آنها از اهمیت اساسی برخوردار است. دراین مورد خاص دقت ادراک و یادآوری شاهدان از راه نمایش غیرقابل انتظار یک رویداد در مقابل گروهی که از ماجرا مطلع نیستند، مورد مطالعه قرار می گیرد. در چنین وضعیتی از شاهدان می خواهند که هر آنچه را در این مورد به خاطر میآورند بنویسند. چنین پژوهشی توسط مارکوس، از کمپ مارشال (۱۹۷۲ به نقل از کمپ، ترجمه ماهر، ۱۳۷۰) صورت گرفت و مشخص گردید برخلا ف اکثریت مردم و قضات، شهادت ناظران در مورد تصادفات عینی و معتبر نیست. پژوهش های روانشناسی اجتماعی نشان داده است که شاهدان معمولا فاصله را در مشاهده های خود با گفتارهای موجه نمایی پر می کنند که با زمینه کلی مورد بحث مطابقت دارد. بنابراین ذهنیت شاهدان را نمی توان تضمینی برای دقت آنها تصور کرد، چرا که مشاهده کنندگان اغلب نسبت به بیانات شهودی خود بسیار مطمئن هستند. حتی وقتی صحنه، ناظر بر رویدادهای خاصی است، چند مشاهده کننده ممکن است خبر از وقایع نادرست مشابهی بدهند. حتی در نور کامل روز نیز نمی توان شهادت شاهدان عینی را به طور یقین درست دانست. ادراک افراد به ویژه زمانی که آنها متعجب شده، تهدید گردند یا تحت فشار قرار گیرند، به اشتباه کشانده می شود. به همین دلیل است که شاهدین وقایع خشونت آمیز تمایل کمتری به اظهار شهادت خود دارند. همین فشار نیز باعث می گردد در اکثر مواقع ادراک ها تحریف گردد. بنابراین می توان متذکر گردید که شاهد عینی که به شهادت خود اطمینان دارد لزوما نسبت به کسی که به شهادت خود شک دارد، ادراک و دقت بالا تری درارائه و توصیف واقعه ندارد. در بسیاری از قتل ها، با پدیده ای مواجه هستیم به نام «تمرکز بر سلا ح». البته برخی از شرایط نسبت به بقیه شرایط موجب دقت بیشتری در یادآوری می گردند. گزارش آزاد که در آن مشاهده گر با کلمات خود رویداد پیش آمده را گزارش می دهد، اطلا عات را با تفصیل کمتر ولی با دقت یادآوری بیشتری نسبت به پرسش مستقیم در اختیار می گذارد. مطابق مطالعات لیپتون تحت پرسش های هدایتی یا ستیزه جویانه، دقت ممکن است بسیار کم گردد. حتی نحوه بیان دستوری یک سوال می تواند بر پاسخ افراد تاثیرگذارد.
بی تردید ادراک افراد تحت تاثیر نیازها، علا ئق و انتظارات آنها به انحراف کشیده می شود به همین دلیل در پذیرش نظر دیگران و حتی آنچه خود آن را یقینی تصور می کنیم، می بایست دقت و حوصله بیشتری به خرج داد. عنصر کلیدی این مسئله عینی کردن باورهاست. برای این که بتوان از خطاهای ادراکی در خصوص مشاهدات خود جلوگیری کنیم آزمون واقعیت کمک کننده خواهد بود. آزمون واقعیت در موقعیت هایی که یک نوع عدم قطعیت یا شک و تردید وجود دارد کمک کننده خواهد بود. این آزمون شامل جمعآوری اطلا عات اضافی از منابع مختلف برای کنترل دقت و ادراک هاست. در خصوص مسائل قضائی یکی از راه های مقابله با خطاهای شاهدان عینی، استفاده از دانش روانشناختی در دادگاه هاست.
اگر شما نیز در روابط خود با دیگران مسئله دارید، قبل از قضاوت کردن، یک بار دیگر ادراک های خود را مورد ارزیابی قرار داده و شواهد عینی را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهید. بی تردید آزمون واقعیت یکی از راهبردهای اساسی در عینیت بخشی به ادراک ها است. بنابراین زمانی که احساس می کنید نسبت به موضوعی شک و شبهه ای وجود دارد، حداقل کاری که می توان کرد این است که از افراد سوال کنید. بدون تردید بسیاری از ما می توانیم یاد بگیریم که شاهدان بهتری برای وقایع روزمره باشیم. هر چند پاسخ به این سوال که «چگونه می توان شاهد عینی بهتر بود» ساده نیست اما از دیدگاه انسان گراها این پاسخ را می توان تحت عنوان ادراک هشیارانه یا آگاهی ادراکی داد. از دیدگاه آبراهام مازلو بعضی از افراد نسبت به دیگران از ادراک بهتری برخوردار هستند. به عبارت دیگر بعضی از افراد در درک مسائل بهتر از دیگران عمل می کنند. مازلو این طبقه از افراد را تحت عنوان افراد سالم معرفی کرده است. آن ها افرادی سرزنده، باز و بی تعصب، هشیار و آگاه، و سلیم العقل هستند. مازلو دریافت که سبک ادراک آن ها با غوطه ور شدن در زمان حال، رهایی از گزینش، عدم انتقاد وقضاوت کردن، دنباله روی از شهودات قلبی و یک تسلیم کلی در برابر تجربه، ازدیگران متفاوت می شود. در پایان می توان به منظور افزایش صحت و قطعیت ادراک های خود ایده های زیر را به کار برد:
۱) به خاطر داشته باشید که ادراک، بازسازی واقعیت است، یاد بگیرید که به طور منظم ادراک خود را از واقعیت مورد سنجش قرار داده و زیر سوال ببرید.
۲) عادت های ادراکی خود را کنار گذاشته و در عادت هایتان مداخله کنید. هر روز سعی کنید شیوه جدیدی را در نگاه کردن به اطرافیان تجربه کنید.
۳) سطوح تطبیق خود را تغییر داده و چارچوب های جدیدی برای ارجاعات و تجربیات خود پیدا کنید. دراین جا حوزه احتمالا ت را باید وسعت ببخشید.
۴) از آمایه های ادراکی آگاه باشید. آمایه ها، آمادگی های ادراکی ما هستند برای دسته بندی افراد و اشیا به گونه ای خاص. همیشه این خطر وجود دارد که آمادگی های ادراکی ما واقعیت ها را مطابق انتظاراتمان تحریف کنند. سعی کنید مردم واشیا را به عنوان چیزهای منحصر به فردی که یک بار خلق می گردند مشاهده کنید.
۵ ) از شیوه هایی که توسط آن ها انگیزه ها و احساسات شما می تواند ادراک هایتان را متاثر سازند آگاه باشید. بی تردید همه ما تحت تاثیر احساسات و علا ئق خود هستیم اما از دام های آن ها آگاه باشید. به طور فعالا نه ای می بایست تلا ش کرد تا دنیا را از چشم و دریچه نگاه دیگران دید. آشنایی و آگاهی از دیدگاه دیگران به ویژه در نزاع ها و کشمکش ها، منجر به بهبودی و روابط مستحکم تر شده و شناخت عمیق تری از دیگران به وجود می آورد.
۶ ) عادت به ارزیابی واقعیت را در خود بپرورانید. فعالا نه در جستجوی شواهد و اطلا عات بیشتری برای بررسی عقاید، افکار و ادراک های خود باشید.
۷) با ابهام پیش نروید. برای رفع ابهام، به دیگران با تمرکز حواس گوش کنید. حالا ت غیر کلا می چهره آنان را با دقت بیشتری مورد توجه قرار دهید. مرتب به دیگران نگاه کنید و عجولا نه تصمیم نگیرید.
نویسنده : سیدحمید آتش پور ، سعیده لندران اصفهانی ، امیراحمد
روزنامه مردم سالاری
-
ارتباط سحرآمیز ایمان و درمان
رابطه ایمان و تندرستی تا چه حد منطقی و متقاعد کنندهاند؟ پژوهشگران پس از بررسی و مطالعه فراوان به روابطی میان تعهدات مذهبی و زندگی در دراز مدت دستیافتهاند.
کاری نساخت ناله کزو خوش کنم دلی
هان ای دعای نیمه شبی، دست، دست تست (ولی دشتبیاضی)
پندار همگان مبنی بر اینکه ایمان و اعتقادات مذهبی قادرند در بهبود جسمی و روحی افراد ثمربخش باشند، پدیده جدیدی نیست. زیرا ما آشکارا شاهد بودهایم که ایمان قلبی و خالصانه کسی که دچار یک بیماری کشنده و مهلک است، چگونه توانسته جان او را به شیوهای اعجازآمیز از مرگ حتمی برهاند. حتی بسیار مشاهده شده که ایمان و اراده راسخ و استوار یک بیمار توانسته، به رغم دیدگاه پزشکان، او را چند سالی فزونتر زنده نگهدارد. پهنهای که دانش از پاسخش درمانده وناتوان است.
دکتر «دیل ای. میتوس» دانشیار پزشکی مرکز پزشکی دانشگاه جورج تاون در واشنگتن دی سی میگوید: «به عقیده من، میتوانیم ثابت کنم که ایمان قوی به پروردگار، تاثیر مفیدی را داراست و اعتقاد مذهبی سالم و عبادت، قادرند حالات مردم را نیکوتر سازند.»
ایمان به انسان امید میبخشد و سبب تسلط وی بر خویشتن میشود، به طوری که قادرست تنیدگی و فشارهای روحی را تا سر حد امکان مهار سازد.
● دلایل منطقی
رابطه ایمان و تندرستی تا چه حد منطقی و متقاعد کنندهاند؟ پژوهشگران پس از بررسی و مطالعه فراوان به روابطی میان تعهدات مذهبی و زندگی در دراز مدت دستیافتهاند. از قانع کنندهترین آنها میشود موارد زیر را یادآوری کرد:
بر پایه پژوهشهایی که بر روی ۵۲۸۶ تن کالیفرنیایی انجام شده میزان مرگ و میر در بین کسانی که عضو کلیسا بوده و پیوسته در مراسم مذهبی این عبادتگاه شرکت میکردهاند به مراتب کمتر از آن گروه مردمی است که هرگز به کلیسا گام ننهادهاند و نسبتبه انجام فرایض دینی بیتوجه بودهاند. گفتنی است که آمار یادشده، بدون در نظر داشتن عوامل خطرآفرینی همچون استعمال دخانیات، فربهی، عدم تحرک و... برآورده شده است.
در ۷ از ۸ مورد بیماری سرطان، ۴ از ۵ نمونه بیماری پرفشاری خون، ۴ از ۶ مورد بیماریهای قلبی و ۴ از ۵ مورد سلامتی عمومی، آنهایی که به تعهدات مذهبی پایبند بودهاند، نشانههای امراضشان ناچیزتر یا پیامد مداوایشان ثمربخشتر بود.
تجزیه و تحلیل این پژوهش گویای آن است که آدمیانی که بیشتر به مذهب میگروند، کمتر به افسرده دلی و پریشان روزگاری، خودکشی، اعتیاد، مشروبات الکلی و یا سایر مواد مخدر گرایش مییابند.
«جفری اس. لوین» استاد پیشین دانشکده پزشکی ویرجینیای شرقی در نور فلک، طی بررسیهای خویشتن به پیوند موجود میان سلامتی و مذهب پی برده است. تحقیقات مزبور روی کودکان و بزرگسالان پیروتستانهای امریکا، کاتولیکهای اروپا، بوداییان ژاپن و یهودیان اسرائیلی، همینطور کسانی که در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۸۰ زیستهاند و افرادی که دچار امراض حاد هستند، صورت گرفته است.
● چگونه دعا و نیایش شفابخشاند؟
نیروی سحر آفرین ایمان تا چه اندازه در سلامتی روانی و جسمانی انسان مفید و اثربخش است؟ پژوهندگان در اینباره چند نظریهای را مطرح ساختهاند که عبارتند از:
شرکت در مراسم مذهبی سبب ایجاد یک رابطه قلبی و صمیمانه با مردم میشود. بهرهمندی اشخاص از پشتیبانی جامعه، خود میتواند راه حلی مؤثر و مستند در جهت دستیابی به تندرستی و طول عمر فزونتر به حساب آید.
ایمان به انسان امید میبخشد و سبب تسلط وی بر خویشتن میشود، به طوری که قادرست تنیدگی و فشارهای روحی را تا سر حد امکان مهار سازد. دکتر «هارولد جی. کدیینگ» رییس مرکز مطالعاتی مذهب، معنویت و تندرسی بخش پزشکی دانشکده داک، بر این عقیده است که: «پایبندی به یک نظام اعتقادی، افراد را توانا میکند تا امراض حاد و کشنده، درد و رنجیا اندوه از دست رفتن کسی را بهتر برتابند.
دکتر «هربرت بنسون» استاد دانشکده پزشکی هاروارد، میگوید: «دعا و نماز، دگرگونی چشمگیری در تن انسان پدید میآورد. وقتی مردم دستبه دعا برمیدارند و عبادت میکنند، فشار خونشان به نحو محسوسی کاهش یافته، میزان سوخت و ساز (متابولیسم) بدن و تعداد ضربان قلب و تنفس آنان منظم میگردد و دچار حالتی میشوند که به «واکنش ناشی از آرامش» شهرت دارد: همچون از بر خواندن دعاهای کلیسای کاتولیک، همان مراحل رسیدن به «واکنش ناشی از آرامش» را در خود دارد. آنهایی بیشترین بهره را از دعا میبرند که یک جمله یا کلام مذهبی را برای تکرار برگزیدهاند و بیش از دیگران به خدا ایمان آوردهاند.»
● آیا دعای سایران هم شفادهنده بیماران است؟
پژوهشگران در مورد این مساله که آیا دعا و نیایش دیگران، قدرت شفابخشی دارد یا نه، دستبه بررسیهای دامنهداری زدهاند. «بنسون» و همکارانش مشغول تحقیق روی پارهای بیماران قلبیاند که تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند، در ضمن دکتر «متیوس» درباره بیماران مبتلا به روماتیسم مفصلی (آرتریت روماتویید) سرگرم مطالعه است. در واقع هدف ایشان این است که یافتههای مورد بحثیک متخصص قلب موسوم به «راندولف بیرد» را که در سال ۱۹۸۸ نقل محافل پزشکی شده بود، مورد آزمایش و بررسی قرار دهند.
دکتر «بیرد» در بیمارستان عمومی سان فرانسیسکو، ۳۹۳ بیمار قلبی را به دو دسته جداگانه تقسیم کرد. آنگاه از دینداران، مؤمنان و مذهبیون شهر درخواست کرد تا برای بهبود بیماران گروه نخست دعا کرده و مراسم مذهبی اجرا کنند و حال آنکه در حق دومین دسته دعایی صورت نگرفت، گفتنی است که خود بیماران نمیدانستند که به کدام گروه تعلق دارند.
نتیجه این شد گروهی که برایشان دعا شده بود، عوارض کمتری از خویش نمایاندند، ضمنا موارد مربوط به سینه پهلو، ایست قلبی، از کار افتادگی قلب بر اثر بسته شدن رگهای قلب در بین آنها کمتر مشاهده شد و به پادزیست (آنتی بیوتیک) کمتری نیاز داشتند.
آنچه که شگفتآورست اینکه به موجب مطالعات بحثبرانگیز، دعا و نیایش را یارای آن هست که بر رشد یک باکتری در آزمایشگاه گرفته تا درمان جراحات انسان مجروح اثر گذارد. بنا به قول دکتر «لری دوسی» نویسنده اثر «دعا، داروی شفابخشی است»: «مطالعاتی از این دست که بر سر موجودات پستتر صورت میگیرد، باید با دقت فراوان علمی نیز انجام پذیرد، در غیر این صورت نمیشود این کشفیات را تنها به مدد داروها توجیه کرد.»
دکتر «دوسی» میگوید: «در پزشکی، پاندول بیش از حد لازم به سمت جسم کشیده شده است، طوری که تقریبا از معنویت چشم پوشیدهایم، این مساله نه تنها از دیدگاه بیماران بلکه از منظر بسیاری از پزشکان درست نبوده است و در حال حاضر پاندول دارد به سوی معنویت کشیده میشود.»
● باور پزشکان
دکتر «دوسی» در اینباره متقاعد شده که در خلوت تنهایی خود برای مریضهایش دعا میکند. با این حال ، وی و سایر متخصصان در این قلمرو با احتیاط گام مینهند. او میگوید: «قطعا نمیخواهیم دین و مذهب را به اسم علم و دانش به مردم عرضه کنیم. مردم باید خود دستبه انتخاب زنند.» با این همه، بنیادهای بهداشت و سلامتی، اندک اندک به رابطه ایمان و تندرستی توجه میکنند. دانشکده پزشکی هاروارد و مرکز پزشکی «مایو» نشستهای گفتوشنود پیرامون معنویت و سلامتی برگزار کردهاند. اینک حدود نیمی از دانشکدههای ایالات متحده واحدهایی را در مورد این موضوع به دانشجویان ارائه میدهند. در برآوردی از ۲۶۹ پزشک در جلسه انجمن پزشکان خانواده امریکا در سال ۱۹۹۶، ۹۹ درصد پزشکان ابراز داشتهاند که به نظر آنان اعتقادات مذهبی میتواند به درمانها یاری رساند. موقعی که در اینباره از تجربههای شخصیشان پرسیده شد، ۶۳% پاسخ دادند که به لطف پرودگار، حالشان رو به بهبود نهاده است. بدیهی است که بیماران آنها هم در این مورد موافقاند. آراء جمعآوری شده از Time / CNN, U.S.A. Weekendusa نمایانگر آنند که ۸۰% از آمریکاییان بر این باورند که ایمان یا دعا میتواند به بهبودی بیماران و جراحاتشان مؤثر افتد و افزون بر ۶۰% اعتقاد دارند پزشکان باید با بیماران خویش راجع به ایمان و خداپرستی سخن بگویند و با هر کسی که مایلند، به درگاه پروردگار، راز و نیاز کنند.
آرزوی کشف رابطه بین مذهب و پزشکی واکنشی استبه یک نظام حفظکننده سلامتی که روز به روز گستردهتر و فراگیرتر میشود. دکتر «دوسی» میگوید: «در پزشکی، پاندول بیش از حد لازم به سمت جسم کشیده شده است، طوری که تقریبا از معنویت چشم پوشیدهایم، این مساله نه تنها از دیدگاه بیماران بلکه از منظر بسیاری از پزشکان درست نبوده است و در حال حاضر پاندول دارد به سوی معنویت کشیده میشود.»
با این همه، مطالب مزبور برای افراد عادی چه مفهومی را در بر دارد؟ زمانی که با بیماری یا جراحتی روبهرو شدید، عقیدهتان را آزادانه بر زبان آورید. این انتظار بیجایی نیست که به نیازهای شما گوش بسپارد، به دیدار کشیش بیمارستان بشتابد یا پیش از بردنتان به اتاق عمل، اجازه دعا بدهد، منطقی است. بنا به گفته «کوئینگ»: «ایمان به مردم نیرو میبخشد تا بر زندگیشان مسلط باشند و این جریان در مقابل وابستگی کامل به علم پزشکی است که هر روز خونسردتر و ماشینیتر میشود.»
نوشته: ریدرز دایجست
ترجمه: ابوالفضل امیر دیوانی
منبع:
مجله دیدار آشنا، شماره ۱۸