عيب نداره پيشي خانومي . هر چي دوست داري بگو ! اين روزاي آخري ديگه نميخوام كسي ازم ناراحت بشه !
(( و )) بيام ؟
وقت سحر است خيز اي مايه ي ناز
نرمك نرمك باده خور و چنگ نواز
كانها كه بجايند نپايند بسي
وآنها كه شدند كس نمي آيد باز
Printable View
عيب نداره پيشي خانومي . هر چي دوست داري بگو ! اين روزاي آخري ديگه نميخوام كسي ازم ناراحت بشه !
(( و )) بيام ؟
وقت سحر است خيز اي مايه ي ناز
نرمك نرمك باده خور و چنگ نواز
كانها كه بجايند نپايند بسي
وآنها كه شدند كس نمي آيد باز
"ز" ميام
زدست ديده و دل هردو فرياد .... هر آنچه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش زپولاد ... زنم در ديده تا دل گردد آزاد
شك كردم نكنه اينو قبلا كسي گذاشته باشه واسه همين يه شعر ديگه هم با "ز" مي گذارم
زاهد ظاهرپرسـت از حال ما آگاه نيسـت
در حـق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيسـت
در طريقـت هر چه پيش سالک آيد خير اوسـت
در صراط مستقيم اي دل کسي گـمراه نيسـت
تو در نماز عشق چه خوانده ای ؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز میکنید
نام ترا به زمر
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیرلب
تکرا میکند
((شفیعی کدکنی))
بر روي آسمان دلم نوشتم که
عشق رنگي ندارد
تو هم بنويس، اما کمي پر رنگ تر از من..
يک نامه، پر از کنايه
سلام ؛ حال من خوب است
ملالي نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالي دور
که مردم به آن شادماني بي سبب مي گويند ...
با اين همه اگر عمري باقي بود ، طوري از کنار زندگي مي گذرم
که نه دل کسي در سينه بلرزد، و نه اين دل نا ماندگار بي درمانم ...
تا يادم نرفته است بنويسم :
ديشب در حوالي خواب هايم، سال پر باراني بود...
خواب باران و پاييزي نيامده را ديدم
دعا کردم که بيايي، با من کنار پنجره بماني، باران ببارد
اما دريغ که رفتن، راز غريب اين زندگيست
رفتي پيش از آن که باران ببارد ...
مي دانم، دل من هميشه پر از هواي تازه باز نيامدن است!
انگار که تعبير همه رفتن ها، هرگز باز نيامدن است...
بي پرده بگويمت :
چيزي نمانده است، من .... ساله خواهم شد !
گونه هايم از گرمي شراب گر گرفته است،
مي خواهم تنها بمانم، در را پشت سرت ببند،
بي قرارم، مي خواهم بروم، مي خواهم بمانم ؟!
هذيان مي گويم ! نمي دانم...
نه عزيزم، نامه ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد، بي کنايه و ابهام
پس از نو مي نويسم :
سلام ! حال من خوب است،
اما تو باور نکن ...
نابرده رنج گنج ميسر نميشود ... مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
وآن گل به زبان حال با او میگفت
من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار
ناگهان پـــــرده بر انداخته اي ، يعني چه؟
مست از خانه برون تاخته اي ، يعني چه؟
"حافظ"
ناگهان پـــــرده بر انداخته...." اي ، يعني چه؟"(!)
مست از خانه برون تاخته..." اي ، يعني چه؟"(!)
عشق شون پت ، وَزده چنبـــــــره بر زندگيـم
سهم دل ، خشکه نپرداخته!..."اي يعني چه؟!"
اي کَيانـــــــــوش که با مـــــا وَزده شطرنجي
شـده چُلمنگ و فقط باخته!..."اي يعني چه؟!"
نَوَديدي کــــه "سحـــــــرناز" به روي "ليلــون"
باز هم خنجـــــر خود آخته؟!..."اي يعني چه؟!"
وا وَکن چشم و وَبين گرد نخــود چي فوکولَه!
کــار ِ اي "دو برره" ساخته!..."اي يعني چه؟!"
"بوالفضول الشعـــرا" حافظ طنز است و "بگور"
پيش او لُنـــگ وَ يَنــــداخته!..."اي يعني چه؟!"
**
هر که پنداشت تــو تعريف ز طنـــــزت فوکولي!
فعل معکــــوس تو نشناخته!..."اي يعني چه؟!"
*******************************
دوبيتي هاي برره اي...اين بار از خودمان(!)...
زنخدون تــو چال اسکندرون بيد!
دل مو کلّـه پا گشته در اون بيد!
دو من گرد نخـودمصرف وَِکردم
فراق شون پتت نئشه پرون بيد!
***
ز عشقولي منـــو ويلون وَکردي!
ز غم عيـــــن ني قليون وَکردي!
همه وزن دوبيتي هامو، چُلمنگ!
"مفا ليلـون مفا ليلـون" وَکردي(!)
بوالفضول الشعرا
----------------------
منبع:ايرانٍ ما
اینها کدومش با "ر" شروع شده؟ :blink:
از آخر کدوم شروع کنیم؟
ياران چه غريبانه
رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع دل
هم سوخته پروانه
...
اينو من گفته بودم ! قبول ني !! :happy:نقل قول:
نوشته شده توسط Alipacino
=======
با ه بيام ؟ :
هييييييييي ... من فردا صبح ساعت 5 صبح حركت ميكنم به طرف پادگان . ديگه جدي جدي پست آخرمه !
به اميد ديدار
عجب ه اومدم ! :happy: