ما رفتیم امروز آخرین امتحانمون رو که فیزیک بود دادیم.
سوال ها رو که دیدم از بس که آسون بود مات ومبهوت موندم چون معلمه گفته بود میخوام خیلی سخت بدم.
دیگه گفتم نمره کاملشو حتما می گیرم.
همین طور که داشتم می نوشتم یه دفعه دلم برای تقلب تنگ شد:31:دیدم یه سوالی رو هر کار می کنم حل نمیشه یه ندا به بغل دستیم دادم که جوابشو بهم بگه این پسره احمق این قدر ضایع تقلب کرد که مراقب اومد برگمو گرفت تا اون موقع فکر کنم یه 12 نمره ای نوشته بودم.الآن این قدر زورم می گیره.
حالا یه حال گیری اساسی از مراقبه می کنم.آخه این مراقبه عموی یکی از همکلاسی هامه.زورم به خودش که نمیرسه:31: ولی یه حالی از پسر برادرش می گیرم.
آق جون یه هفته تعطیلیم.حالا این یه هفته رو تا میتونم حال می کنم.تا برای ترم دوم با روحیه خوب درس ها رو شروع کنیم.