تویی اون ابر بهارون
اگه نم نم نباری
خودم میبارم گریون
Printable View
تویی اون ابر بهارون
اگه نم نم نباری
خودم میبارم گریون
قطار احساساتم آرام آرام ریل می کشد ...
از اینجا ...
تا بی نهایت ...
تا در کنار تو بودن ...
تا محمود آباد ...
می دانی ...
خسته ام ...
از این شهرزدگی های پی در پی ...
و از این بوق مرگ هایی که در گوشم می پیچد ...
دلم آرامش می خواهد ...
آرامش در کنار تو بودن ...
رها می کنم هستیم را ...
و پر می کشم به سویت ...
آنجا که گم می شوم ...
در طراوت علف و گوسفند و یونجه ...
آنجا که می فهمم زندگی چیست ...
و تو می فهمی ...
و الاغ می فهمد ...
آنجا که ...
"الاغی یونجه را می فهمد " ...
ببخشید تو این تاپیک میشه شعر از شعرای افغانستان هم گذاشت ؟
چند تا شعر دارم به زبان کاملا فارسی از شعرای گمنام افغانستان
بسیار هم پرسوز و گداز و زیبا هستند :ایکس
"آوای من "
آوایی ندارم ...
بغض کلمات در گلویم می شکند
و من گنگ بی تو بودن
و من محو با تو بودن
آوایی ندارم ...
از آن روز که دیدمت
در میانه راه
همان کوچه همیشگی
همان غربت عصرهای پاییز
چترت بر دوش
و باران پی در پی
همان روز آوایم شکست ...
آوایی ندارم ...
از آن روز که دیدمت
آوایی ندارم ...
از آن روز تا ابد
برایم مهم نیست
"اگر تو تمام آوای زندگیم باشی "
چه بیهوده آمدم ...
بی حجت ...
بی دلیل ...
تا جست و جویت کنم ..
در شهر یاقوت های سرخ
رفتی ...
اما بدان ...
تنها یاقوت سرخ زندگیم بودی.....
من خیلی مشتاقم :دینقل قول:
منم شعر از شاعرای گم نام افغانستانی زیاد دارم.
پس شما شروع کنید منم در ادامه می ذارم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
من خیلی مشتاقم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم شعر از شاعرای گم نام افغانستانی زیاد دارم.
منم شعر افغای خیلی دوست دارم !
نحوه به کار بردن کلمات و ارایه های زیبا . . .
مرسی آقا / خانوم ||-|_O7(/(/
ممنون از استقبالتون دوست عزیز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اجازه بدین این دوستمون اشعارشونو بگذارن اگر نذاشتن من خودم شروع می کنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه یوزر زیبایی هم دارین [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امیدوارم احساستون به لطافت یوزرتون بدرخشد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روزها می گذرند
پی در پی بی تو
و من در انتظار تو
پشت آن پنجره همیشگی
چشمانم را می بندم
و میشمارم
3 ... 2 ... 1
چه دیر می گذرد
لحظه های بی تو بودن
من در جا می زنم
با هر شمارش
پشت درب بسته اتاقم
و تو در جا می زنی
با هر شمارش
پشت درب پادگان
کاش در کنارت می بودم
تا اینچنین
غربت روزگار
دستانت را از من نمی گرفت
پشت آن پنجره همیشگی
چشمانم را می بندم
دو سال شمردن لحظه ها
3 .. 2.. 1
پس کی تمام می شود ؟! ...