-
شاید رؤیای عجیبی باشد اما
بگذریم
یعنی خودکار قدیمی من
به اسم او که می رسد
جوهرش خشک می شود
نمی نویسد
دلش با من نیست .
غبار تقویم را پک می کنم
سالهای دور
ساز کهنه را بر می دارم
کوک می کنم
پنجره را می گشایم
باران بهاری ست
تند است اما زود قطع می شود
باید اسمی دیگر برایت بر گزینم
اسمی که اسم شب باشد
و لای دندان آدم گیر کند
و بداند با که سخن می گوید
-
در نگاهم شکفته بود این راز
که " دلم کی ز مهر خالی بود؟ "
لیک تا پوشم از تو دیدهِء من
بر گل رنگ رنگ قالی بود.
" دوستت دارم و نمیگویم
تا غرورم کشد به بیماری
زان که میدانم این حقیقت را
که دگر دوستم نمیداری"
-
يار ما چون گيرد آغاز سماع
قدسيان بر عرش دست افشان كنند
...
-
دویدم تا بیابم تکیه گاهی
بریزم اشک گرمی روی آهی
*
نگاهم سرد بود و غصه می خورد
مرا باخود به جایی دور می برد
*
دو باره آسمان بیداد می کرد
دو باره شعر من فریاد می کرد
*
من اما می دویدم تا بگریم
مگر می شد که آن شب من نگریم
-
مي كنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند زمن آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت،
غمي افزود مرا بر غم ها
-
ای آنکه به جز تو...هوایی به سرم نیست..کسی در نظرم نیست
جز یاد عزیزت...کسی همسفرم نیست..مرا یار دگر نیست....
ای وفا دار نازننی یار ای نشسته بر دلت خار
ای بریده از من و ما از گذشته مانده بر جا
عاشقم من عاشق تو ای تو تنها خوب دنیا
با تو دارم گفتنیها.....
-
اي آب زندگاني بخشا بر آن كسي
كو پيش از اين فراق در آن آب كرد پوز
-
زان پیشترکه عالم فانی شود خراب ----- ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد ------ گر برگ عشق می طلبی ترک خواب کن
-
نام تو بر نگین دلم نقش بسته است
این خاتم وجود من ارزانی تو باد
دانم اگر چه پیشکشی سخت بی بهاست
شعرم به پاس لطف تو ، قربانی تو باد
...
-
دلم در سينه طبل مرگ مي كوفت
تنم از سوز تب چون كوره مي سوخت
ملال از چهره مهتاب مي ريخت
شرنگ از جام مان لبريز ميشد
به زير بال شبكوران شبگرد
سكوت شب خيال انگيز مي شد