در مکتب حقایق پیش ادیب عشق ______________ هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی _______________ تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
Printable View
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق ______________ هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی _______________ تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
چون کسی ادامه نداد خودم باز میگم
یاد تو روح پرور و وصف تو دلفریب ----------------------------- نام تو غمزدای و کلام تو دلربا
آهسته باز از بغل كوچه ها گذشت
در فكر آش سبزي بيمار خويش بود
او مرده ست و باز پرستار حال ماست
در زندگي ما همه جا وول مي خورد
هر كنج خانه صحنه اي از داستان اوست
در ختم خويش هم بسر كار خويش بود
بيچاره مادرم
هر روز مي گذشت از پيش پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت و در بازو بسته شد
با پشت خم از بغل كوچه مي رود
چادر نماز فلفلي انداخته به سر
كفش چروكيده و جوراب وصله دار
او فكر بچه هاست
هرجا شده هويج هم امروز مي خرد
بيچاره پيرزن همه برف است كوچه ها ........
قسمتي از شعر اي واي مادرم سروده شهريار
ای گل مرنج از من که من میمیرم از رنجیدنت
روزی بپرس احوال من شادم کن از پرسیدنت
هر چند پیر و خسته ام چشم از دو عالم بسته ام
عمر دوباره میدهد ما را دوباره دیدنت
می نویسد اما ....
که مي نويسد ؟!
او که قلم در دستانش
جاي آشناي هميشگي را دارد
واژه ها را با موسيقي افکارش مي رقصاند
آرام و آهسته
گاهي تند تند
...
مي کِشم سر انگشتانِ خود را
به دور ميز
چشمانم را مي بندم
و حس ميکنم
آنچه را که هميشه ساده از آن ميگذريم
اين ميز است
گوشه ها و کناره هاي ميز
مرز بين هوا و جسم
پرتگاه سقوط
يا لبهء نجات از مرگ؟!
!مرگ
چه واژهء سياهي
کِي واژه ها را رنگ کرديم؟
آه... رنگها را نيز رنگ کرديم
سرخ جامگان عاشق سپيد پوش شدند
معني باران عشق را نميدانند
زمزمهء آرش را در کتاب مي ستايند
باران عشق فقط سمبل بود
سمبل از رنگ کردن واژه ها
عطر يک زن
عطر يک مرد
که در هم آميخته شدند
ساده تر از فلسفه بود
سخت تر از فهميدن
مي نويسد اما
هنوز نويسنده نيست
خودت رو رها کن
Free yourself
از یک زندگی آزار دهنده
From a trouble life
برخيز(خودت رو بالا بکش)
Rise yourself
زمان همسو با تو ست
Time is on your side
خودت باش
Be yourself
من معتقدم
I believe
همه ما مسئولیت داريم
that we are responsible
که جهان را بهتر کنیم
To make this world a better place
هر اقدام کوچکی کمک میکنه
Every little action contribute
به رنج جهان
To the pain of the world
یا به صلح بشری
Or peace for humanity
خودت رو رها کن
Free yourself
از یک زندگی آزار دهنده
From a trouble life
برخيز(خودت رو بالا بکش)
Rise yourself
زمان همسو با توست
Time is on your side
آرزوی باطنی در قلبهای
The inner wish in the hearts
هر مرد، زن و کودکی
Of every man, woman, child
ذات فلسفه RYTHM (برخيز برای کمک به بشريت)
RYTHM is the essence
حکايت نماز گزاری است که
Of a prayer
هیچوقت از خواسته اش دست نمیکشد
Never give up hope
چون این یک آرزوی واهی نیست
For this is not Wishful thinking
زندگیت, روياهایت وشبهایت
Your life ,your dreams, your nights
فقط صحنه ای گذراست
Its just a passing scene
قلب تو عشق تو
Your heart, your love
این رویا بدرستی همه چیزه
This dream ,is truly every thing
به ریزش باران گوش کن
Listen to the rain drops
به صدای پرندگان گوش کن
Listen to the birds songs
به ندای قلبت گوش کن ....
Listen to your heart
به زندگی ات نظر بينداز
Look into your life
mska عزیزم این مشاعره هست .. الطفا مانند بقیه پست بفرست تا تاپیک جالبی بود
من از ادامه ی شعر alipacino ادامه میدهم :
تا به دعای او بود همراه من ----------------------- چونکه نومیدم من از دلخواه من
رفت پیش شیخ با چشم پر آب -------------------- اشک میباریبد مانند صحاب
ميبينم كه تو اين مدت كه نبودم خوب صفحات تاپيك پريد بالا !
========
بر شاخ اميد اگر بري يافتمي
هم رشته خويش را سري يافتمي
تا چند ز تنگناي زندان وجود
اي كاش سوي عدم دري يافتمي
اقا لهيج ببخشيد من براي ب زنبيل گذاشته بودم
شايد شعر زير يه كم خنده دار باشه اما اگه تو عمقش بريد........
:wub:
بام تا بام
شام تا شام
بام تا شام
دره به دره .... در به در
خود را به شلوار بلند شب مي مالد
ميو ميو
آه ملوسك تنها
با دستهاي نرمش
با پاهاي مهربانش
با قلب گرمش
همه زمين را ...نوازش كرده
چه خارها
برپايش خليده
چه لگدها برپشتش
چه سنگها بر سرش
ميو ميو گربه خاك بر سر ايراني
ميو ملوسك تنها
گربه ايراني
اينجا چه مي كني؟
كدام آشپرخانه بوي صلح مي دهد؟
كدام بستر
به پاكي شب اول تو را پذيرا خواهد شد؟
كو كو آن كسي كه
غبار خيال را
حاكستر جنگ را از چشمانت بشويد
به زيبايي معنا ببخشد
و تورا به بستر خويش دعوت كند؟
من صلح را سالها و سالها
خانه به خانه گدايي كرده ام
من خود را به پاهاي بي رحم شب ماليده ام
ميو ميو
شعري از محسن جمال
اينم ترجمه به انگليسي
Poetry by Mo Jamal
Lost Persian Cat
From rooftop to rooftop
Morning to morning
Night to night
Valley to valley
Door to door
It rubs itself against the pant-legs of the night
Meow, meow
Oh forlorn kitty
With its soft paws
With its kind legs
With its warm heart
It has caressed the entire earth
What thorns
Have pricked its paws
What kicks on its back
What stones at its head
Meow, meow, wretched Persian cat
Meow, forlorn kitty
Persian cat!
What are you doing here?
What kitchen
Smells of peace?
Which bed
as pure as the first night
Will accept you?
Who? Who?
Who could wash away
The dust of wandering
The dust and the rubble
The ashes of war
From my eyes
Give meaning to beauty
And call me
To her bed
I have begged for peace
Years and years
Door to door
I have rubbed myself against the merciless pant-legs of the night
Meow, meow ... meow