من چيستم؟
افسانه اي خموش در آغوش صد فريب
گرد فريب خورده اي از عشوه نسيم
خشمي كه خفته در پس هر زه خنده اي
رازي نهفته در دل شبهاي جنگلي
من چيستم؟
فريادهاي خشم به زنجير بسته اي
بهت نگاه خاطره آميز يك جنون
زهري چكيده از بن دندان صد اميد
دشنام زشت قحبه بدكار روزگار
من چيستم؟
بر جا زكاروان سبكبارآرزو
خاكستري به راه
گم كرده مرغ دربه دري راه آشيان
اندر شب سياه
من چيستم؟
تك لكه اي زننگ به دامان زندگي
وز ننگ زندگاني،آلوده دامني
يك زجه شكسته به حلقوم بي كسي
راز نگفته اي وسرود نخوانده اي
من چيستم؟
لبخند پر ملالت پائيزي غروب
در جستجوي شب
يك شبنم فتاده به چنگ شب حيات
گمنام وبي نشان
درآرزوي سر زدن آفتاب مرگ...