تأیید ساخت مغز مصنوعی در 10 سال آینده
یک نورولوژیست سوئیسی تائید کرد در 10 سال آینده دانشمندان قادر خواهند بود مدلی از مغز انسان را ایجاد کنند که توانایی انجام عملکردهای یک مغز طبیعی را خواهد داشت.
در حدود یک ماه قبل محققان پروژه ای به نام Blue Brain Project اظهار داشتند که تا 10 سال آینده اولین مغز مصنوعی را ایجاد خواهند کرد.
اکنون یک نورولوژیست و استاد "موسسه ذهن مغز" در سوئیس در تائید این اظهارات توضیح داد: "من کاملا معتقدم که از نظر فنی و بیولوژیکی ایجاد یک مغز مصنوعی امکانپذیر است. مغز یک مسیر بی نهایت پیچیده است چرا که از چندین تریلیون سیناپس، میلیاردها نورون، میلیونها پروتئین و هزاران ژن تشکیل شده است اما تعداد تمام آنها به هر حال محدود است."
وی افزود: "فناوری امروز مهارت لازم را دارد و بنابراین به ما این اجازه را می دهد که به سرعت پیچیدگیهای مغز را کشف کنیم. یک مثال روشن از توانایی فناوری امروز، روباتهایی هستند که در بسیاری از عملکردها می توانند چندین هزار برابر سریعتر از انسان عمل کنند."
براساس گزارش اکونومیک تایمز، مانع دیگری که می تواند در مسیر ساخت یک مدل از مغز انسان وجود داشته باشد این است که در مدت 100 سال پس از کشف علوم نورولوژی، میلیونها داده و دانش از مغز به دست آمده است که هرگز از تمام آنها به طور کامل و در کنار یکدیگر استفاده نشده است.
این دانشمند اظهار داشت: "بزرگترین چالش انسان فهم این نکته است که چگونه الگوهای الکتریکی، مغناطیسی و شیمیایی در مغز به درک ما از واقعیت تبدیل می شوند. ما فکر می کنیم که با چشمان خود می بینیم، در حالی که در حقیقت بیشتر آن چیزی که می بینیم در مغز ما ساخته می شود. یک مغز مدل در واقع یک ابر رایانه بسیار پرقدرت خواهد بود که می تواند این عملکردها را تقلید کند."
زنان باهوش ترند یا مردان؟
سلام
تا حالا زیاد بحث بر سر برتری هوش در زن و مرد بوده،که البته عده ای بر این باور غلط هستند که مردها با هوش ترند!:41:،با خوندن مقاله زیر میفهمید که بالاخره کی باهوش تره و یا اصلا به جنسیت خاصی مربوط میشه ؟!!!!!!:46:
اگر يكي از نيمكرههاي مغز زني آسيب ببيند، نيمكره ديگر كه قادر به كپي كردن تمامي قابليتهاي نيمكره تخريب شده است، ميتواند مسووليت تمامي كارها و عملكردهاي زندگي او را به عهده بگيرد؛ اما نظير اين حالت در خصوص مردان صادق نيست.
مهمترين عاملي كه باعث تفاوت در افراد ميشود، هوش است در واقع هوش در مغز انسان جايگاه مشخصي دارد و حاصل واكنش عمومي سلولها و مراكز مغز است. به طور كلي در نيمكره چپ مغز فرآيندهاي تفكرات منطقي را ميتوان يافت و جايگاه عشق واحساس عاطفي در سمت راست مغز است. يك فرد ميتواند هم كودن و هم زيرك باشد؛ تنها به اين دليل كه يك سمت مغز وي از سمت ديگر رشد بيشتري كرده است.
كما اينكه افرادي واقعا برجستهاند كه ميتوانند فرآيندهاي اثربخش نيمكره راست را با فرآيندهاي اثربخش نيمكره چپ در هم آميزند.
حال سوالي كه سالهاست ذهن بسياري از دانشمندان و حتي خود ما و احتمالا نسلهاي گذشته ما را به خود اختصاص داده، اين است كه آيا مردان از زنان باهوشترند؟ علت تفاوت در عملكرد مغزي زنان و مردان در چيست؟
چرا در بسياري موارد ، مردان حتي در زمينههاي خاص از زنان بهتر و كارآمدتر عمل ميكنند؟
پيشاپيش بر اين نكته تاكيد ميكنيم كه گرچه نتايج مطالعات و تحقيقات انجام شده تاكنون به تفاوتهاي مغزي ميان زنان و مردان اشاره ميكنند، وليكن به هيچ وجه مويد اين مساله نيستند كه مردان باهوشتر از زنان هستند…
مطالعات علمي در مورد تفاوت تواناييهاي ذهني ميان مردان و زنان حداقل به اواسط قرن نوزدهم برميگردد؛ زماني كه مساله حق راي زنان در بعضي كشورها مطرح شد. براي مثال در انگلستان دوره ملكه ويكتوريا، فلسفهپردازي به نام جان استوارت ميل بيان كرد كه هيچ اختلافي بين مردان و زنان نيست. در حالي كه چارلز داروين در كتاب «نسل بشر» معتقد است زنان بهواسطه طبيعتشان نسبت به تواناييهاي ذهني ضعيفتر هستند.
البته بسياري از نظريات اوليه بر اساس روايات بودند. به هر حال بسياري از دانشمندان چون ، پل بروكا سعي كردند از اشكال مختلف اندامسنجي بخصوص مقايسه اندازه جرم مغز، نتايج تجربي به دست آورند. با پيشرفت روانشناسي در اواخر قرن نوزدهم و ظهور آزمونهاي هوش در اوايل قرن بيستم، تلاشهاي بيشتري توسط دانشمندان مختلف براي اندازهگيري و آزمون تفاوتهاي ذهني ميان مردان و زنان انجام گرفت. حتي يكي از انديشمندان برجسته زن معتقد است زنان به علت آنكه محدود به وظايفي چون بچهداري و خانهداري هستند، امكان درك تمام تواناييهاي خود را ندارند.
تفاوت در عملكرد مغزي
دانشمندان ميگويند حتي در حالت استراحت و بدون عامل محرك، بخش مهمي از مغز زنان و مردان به طور متفاوت از هم رفتار ميكنند. تلقي دانشمندان آن است كه مغز زنان و مردان در مراحل آغاز شكلگيري جنين در رحم شبيه يكديگر است، اما بتدريج تا زمان بزرگسالي و بلوغ تفاوتهاي آنها آشكار ميشود. در اين زمينه احتمالا تفاوت در شمار و تعداد سلولهاي عصبي نقش بازي ميكنند. دانستن اين تفاوتها ميتواند در نحوه برخورد ما با طرف مقابلمان موثر باشد و از بعضي واكنشهاي شرطي شده در برابر زنان يا مردان جلوگيري كند.
تفاوتهاي ساختماني مغز مرد و زن
پژوهشگران عصبشناسي، مغز زنان و مردان را در دستگاه ام.آر.آي گذارده و واكنشهاي مغز آنها را مورد تحقيق قرار دادهاند. در مغز زنان اتصالها و ارتباطهاي بيشتري بين دو نيمكره چپ و راست وجود دارد كه به آنها اين توانايي را ميدهد تا از مهارت گفتاري بهتري نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف ديگر در مردان ارتباط كمتري بين دو نيمكره مغزشان وجود داشته و به آنها اين قابليت را ميدهد تا مهارت بيشتري در استدلالهاي انتزاعي و هوش ديداري فضايي داشته باشند.
در خصوص وظايفي كه توانايي جسمي ميطلبند، مثل نقشهخواني و تمركز، مغز مردان بهتر عمل ميكند. مغز مردها تخصصيتر است. اين صرفا به اين معناست كه تقسيم كار در آن صورت گرفته است.
به عبارت ديگر، نيمكره راست مغز مردها با عملكردهاي بينايي و فضايي سروكار دارد؛ فعاليتهايي نظير كسب مهارتهاي فيزيكي، تطابقهاي چشمي و ماهيچهاي. در حالي كه نيمكره چپ به مهارتهاي گفتاري و شناختي اختصاص يافته است؛ مهارتهايي نظير بيان احساسات و درك مسائل، انتزاعي است. از طرفي، مغز زنها «عموميتر» است. به اين معنا كه هر دو نيمكره راست و چپ مغز زنها با هم روي مشكلات كار كرده و هر دو عملكردهاي مشابه دارند و تقسيم كار بين آنها صورت نگرفته است.درست به همين دليل است كه بعضي از مردم احساس ميكنند مردها در مقايسه با زنها از سرعت تصميمگيري و قابليت درك بيشتر برخوردار هستند. از جنبه ديگر اگر يكي از نيمكرههاي مغز زني آسيب ببيند، نيمكره ديگر كه قادر به كپي كردن تمامي قابليتهاي نيمكره تخريب شده است، ميتواند مسووليت تمامي كارها و عملكردهاي زندگي او را به عهده بگيرد؛ اما نظير اين حالت در خصوص مردان صادق نيست. چنانچه نيمكره چپ مغز مردي به واسطه سكته مغزي آسيب ببيند، اين امكان وجود دارد كه توانايي تكلم را از دست بدهد. چرا كه نيمكره راست مغز آنان، تنها ميتواند عملكردهاي بينايي و فضايي را سازماندهي كند. قابل ذكر است ميزان سلولهاي مغز مردان ۴ درصد بيشتر از زنهاست و مغز آنان ۱۰۰ گرم سنگينتر است.
مقايسه اندازه مغز دوجنس
در سال ۱۸۶۱ محققي مغز ۴۳۲ انسان را آزمايش كرد و دريافت كه مغز مردها وزن متوسطي معادل ۱۳۲۵ گرم دارد، در حاليكه وزن متوسط مغز زنها برابر ۱۱۴۴ گرم است. يك مطالعه مربوط به سال ۱۹۹۲ روي ۶۳۲۵ پرسنل نظامي بيانگر آن است كه مغز مردها حجم متوسطي برابر ۱۴۴۲ سانتيمتر مكعب داشته، در حاليكه حجم متوسط مغز زنها ۱۳۳۲ سانتيمتر مكعب است. البته اين اختلاف اگر با ابعاد اندازهگيري شده بدن چون ارتفاع و سطح بدن اصلاح شود؛ كاهش مي يابد ولي همچنان باقي است.
در سال ۲۰۰۵ نيز گزارشي نشان ميدهد كه زنان در مقايسه با مردان داراي ماده سفيد بيشتر و ماده خاكستري كمتري در نواحي مربوط به هوش در مغز هستند. نقشهبرداري از مغز نشان داده كه ماده خاكستري مربوط به هوش عمومي در مردان بيش از ۶ برابر زنان است و در عوض مغز زنان داراي ماده سفيدي است كه ميزانش، نزديك به ۱۰ برابر مردان هستند. ماده خاكستري براي پردازش اطلاعات بهكار ميرود، در حاليكه ماده سفيد شامل ارتباطات بين مراكز پردازش ميشود. اين گزارش تاكيد ميكند سطح نواحي مرتبط با IQ نيز بين دو جنس متفاوت است. بهطور خلاصه مردان و زنان بهطور واضح داراي نتايج IQ مشابهي با نواحي مغز متفاوت هستند.
هر چند زنان ممكن است داراي مغز كوچكتري نسبت به مردان باشند، ولي دانسيته عصبي بيشتري در ناحيه قدامي مغز آنها نشان داده شده است كه اين دربرگيرنده اعمالي چون برنامهريزي، قضاوت و زبان ميشود، در حاليكه مردان داراي حجم ماده خاكستري بيشتري در قسمت قدامي مغز هستند.
بالاترين ضريب هوشي، متعلق به يك زن
زماني كه در سال ۱۹۴۰ آزمون استنفورد بينت منتشر شد، آزمونهاي اوليه، متوسط IQ بالاتري را براي زنان نشان ميدادند، بنابراين آزمونها بهگونهاي تنظيم شدند كه نتايج مشابهي براي متوسط زنان و مردان نمايش دهند.
با اين حال مطالعات انجام شده طي قرن بيستم نشان داد تفاوتي در هوش كلي بين دو جنس وجود ندارد. كما اينكه مطالعات نشان داد مردان به طور متوسط ۴/۸ امتياز در IQ بالاتر و زنان به طور متوسط ۵/۷ امتياز در حافظه بالاتر هستند.
جالب است اين را بدانيد كه بالاترين ضريب هوشي كه تا به حال در ميان انسانها ثابت شده، مربوط به يك زن نويسنده است.
دو نيمكره مغز انسان توسط يك تونل، به يكديگر متصل ميشوند. حجم ترافيك ميان اين دو نيمكره در مورد مردان به مراتب از زنان كمتر بوده و اساسا ارتباط ميان اين دو بخش مغز در ميان زنان به همين دليل تنگاتنگتر از مردان است. به اين ترتيب زنان اطلاعات محيطي را به مراتب آسانتر از مردان، گردآوري و تحليل و پردازش ميكنند. بدين علت زنان بهتر از مردان ميتوانند به چند كار در آن واحد بپردازند. درست برعكس ، مردان متمايلند كارها را به طور رديف شده، پشت سرهم، آن هم دقيقا يكي پس از ديگري، انجام دهند. پيچيدگي پردازش موازي دادهها و اطلاعات در مغز زنان، آنها را به مراتب پيچيدهتر ميكند. اين در حالي است كه رفتار مردان ماشينيتر به نظر ميرسد.
براي مردان تغيير سريع ، مشكل است
آيا تا به حال انديشيدهايد كه چرا مردها در پايان روز به وقت بيشتري احتياج دارند تا پس از كار به خود استراحت دهند؟ چنانچه مغز آنها به مدت ۸ ساعت روي فعاليتهاي مغز راست تمركز كرده باشد، اكثرشان براحتي قادر نخواهند بود به وضعيتي احساسي و ابرازگر برسند. اين تفاوتها، علت اين كه چرا مردها بسختي ميتوانند از تعقل و عقلانيت به يك باره به سمت احساسات و عواطف تغيير موضع بدهند را توضيح ميدهد.
مغز يك مرد در مقايسه با مغز يك زن، مدت زمان بيشتري احتياج دارد تا تغيير وضعيت بدهد. بنابراين هنگامي كه خانمها با همسرشان مشغول گفتگو درباره مسائل مادي و اقتصادي هستند يا درگير مكالمهاي روشنفكرانه هستند و ناگهان بخواهند از احساساتشان صحبت كنند، احتمالا ميبينند كه همسرشان حوصله اين كار را ندارد؛ زيرا به همان سرعت آنها نميتوانند از وضعيتي به وضعيت ديگر تغيير جهت بدهند.
مردان در رياضيات قويترند
تحقيقات انجام شده تفاوتهايي را در توزيع مهارتهاي شناختي بين مرد و زن نشان ميدهد. اين تحقيقات بر پايه آزمايشهايي قابل شناخت است كه به اشكال مختلف و شامل آزمونهاي كتبي مانندSAT هستند . اين تحقيقات علاوه بر تفاوت در مهارتهاي خاص بر تفاوت در تواناييهاي شناخت عمومي كه اغلب تحت عنوان ميزان g شناخته ميشود نيز تكيه دارد. آزمونهاي IQ كه مخصوصا براي اندازهگيري توانايي شناختي طراحي شده است، معمولا تواناييهاي متعددي را مورد بررسي قرار داده و نمرههاي IQ به عنوان اندازه g به كار ميرود.
همچنين آزمون SAT يك آزمون داوطلبانه و استانداردشده تلقي ميشود كه بين داوطلبان ورود به بسياري از دانشگاههاي امريكا برگزار ميشود. اين آزمونها زير نظر خدمات آزمايش تحصيلي انجام ميشود و جنس آزمايششدگان را نيز حفظ كرده و نتايج SAT براساس جنس منتشر ميشود. در سال ۲۰۰۱، مردان در بخش شفاهي امتياز ۵۰۹ از ۸۰۰ را آورده؛ در حالي كه زنان امتياز ۵۰۲ از ۸۰۰ را در اين آزمون بدست آوردهاند.
به هر حال اختلاف در بخش رياضي كاملا مشخصتر و ثابتتر است. مردان ۵۳۳ امتياز و زنان ۴۹۸ امتياز كسب كردهاند. اين اختلاف سال به سال بيشتر نمود پيدا ميكند. در واقع بررسي ملي پيشرفت تحصيلي، كه آزمون استاندارد ديگري در امريكاست، مردان را در رياضيات كمي بالاتر از زنان ميداند.
مطالعات محققان نشان ميدهد، مردان ۱۷ تا ۱۸ ساله به طور متوسط ۶۳/۳ امتياز IQ بالاتر از رقيب زن خود به دست آوردهاند. آنها همچنين نوشتهاند اختلاف g بين زنان و مردان در سراسر نتايج در هر تراز اجتماعي اقتصادي و در مجموعههاي مختلف نژادي مشهود است.
مردها هم به اندازه زنها پرحرفند
براساس يافتههاي جديد و برخلاف تحقيقات محققان در گذشته كه ميگفتند زنها ۳ برابر مردها حرف ميزنند، مشخص شده است مردها به اندازه زنها پرحرف هستند.
پژوهشگران با انجام تحقيقي دريافتند تعداد كلماتي كه بين جنس مرد به كار ميرود، تقريبا به اندازه جنس زن است و اختلاف در حد چند كلمه بيشتر نيست.
در همين زمينه كارشناسان روابط اجتماعي معتقدند درونگرايي و برونگرايي در پرحرفي و كمحرفي فرد موثر است. حتي جالب است بدانيد در حالي كه زنها به طور ميانگين روزي ۱۶۲۱۵ كلمه بر زبان ميآورند، روزي ۱۵۶۶۹ كلمه از دهان مردان خارج ميشود.
آيا رنگينپوستان كمهوشترند؟
گذشته از بحثها بر سر تفاوت ضريب هوشي بين زن و مرد، جدال انديشمندان و متخصصان از چند سال پيش بر تفاوت هوشي بين نژاد انسانها متمركز است.
حال سوالي كه در اينجا مطرح است آن كه تاثير ۲ عامل ژن و محيط زندگي روي ضريب هوشي چقدر است؟ فقط در صورتي ميتوان از اختلاف نژاد صحبت كرد كه ژنها را عامل اصلي هوش در نظر بگيريم؛ در حالي كه بسياري از محققان معتقدند محيط و ژن، هر كدام به نسبت ۵۰ درصد روي هوش موثرند. بعلاوه يك دليل اختلاف ميان نژادها نوع تستي است كه با آن مقدار ضريب هوشي تعيين ميشود. كما اينكه اگر عامل فرهنگ از تستهاي هوشي حذف شود، اختلاف IQ بين نژادها از بين خواهد رفت.
در امريكا رنگينپوستان و سفيدپوستان در يكجا با هم زندگي ميكنند؛ ولي در آنجا هم فرهنگ و هم محيط زندگي كاملا متفاوت است. سياهان درآمد كمتري نسبت به سفيدپوستان دارند؛ در مدارس بدتر تحصيل ميكنند و اين موضوعات روي IQ سياهان تاثير منفي ميگذارد.
مطالعات ديگر نشان ميدهد سياهان شمال امريكا داراي ضريب هوشي بالاتري از سياهان ساكن جنوب كشور هستند، زيرا در جنوب نژادپرستي قويتر است. مساله تفاوت هوش بين رنگينپوستان و سفيدپوستان تحت تاثير ايده نژادپرستي قرار ميگيرد. به علت ناشناختههاي فراوان در اين زمينه، در خصوص امكان اختلاف IQ بايد خيلي با احتياط برخورد كرد.
تفاوت ميان هوش منطقي وهوش هيجاني
جالب است در اينجا به تفاوت هوش منطقي و عاطفي نيز اشاره كنيم. اين دو هوش ضد يكديگر نيستند؛ بلكه فقط با هم تفاوت دارند. هوش هيجاني توانايي ادراك دقيق و ارزيابي محسوب ميشود.
روان شناسان با استفاده از معياري كه كاملا شبيه هوشياري عاطفي است، به مقايسه افرادي كه داراي بهره هوشي بالا و افرادي كه داراي استعدادهاي عاطفي پرقدرتي هستند، پرداخته و تفاوتهاي آنها را مورد بررسي قرار داده است.
اين مساله درخصوص زنان و مردان كمي تفاوت دارد. مرداني كه داراي بهره هوشي بالايي هستند، از روي علايق و تواناييهاي گسترده عقلانيشان مورد شناسايي قرار ميگيرند. برعكس مردهايي كه از نظر هوش عاطفي قوي هستند، از نظر اجتماعي ظرفيت چشمگيري براي تعهد نسبت به مردم يا اهداف خود و پذيرش مسووليت دارند.
زنهايي كه فقط از بهره هوشي بالا برخوردار هستند، در بيان موضوعات عقلاني ارزشمند و انديشههاي خود اعتماد به نفس كافي دارند. در عين حال زنهايي كه از نظر هوش عاطفي قوياند، احساسات خود را به طور مستقيم بيان ميكنند و راجع به خود مثبتانديش هستند. زندگي براي آنها معنا دارد و همچون مردان همنوع خود آدمهايي اجتماعي و گروهگرا هستند. همچنين آنها احساسات خود را به گونهاي مناسب ابراز ميكنند و بخوبي از عهده فشارهاي رواني برميآيند.
بنابراين اگرچه تفاوت هاي مغزي مشهودي بين دوجنس زن و مرد به اثبات رسيده اند اما براساس آنها نمي توان براي جنس خاصي برتري هوشي قائل شد.
بر گرفته شده از: سایت پارسی طب
منشأ شنيدن صداي زنگ گوش در مغز قرار دارد
منشأ شنيدن صداي زنگ گوش در مغز قرار دارد
خبرگزاري فارس:گروهي از پزشكان با انجام آزمايشي دريافتهاند كه منشأ شنيدن صداي زنگ گوش در مغز افراد قرار دارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش مانيتورينگ فارس به نقل از شبكه تلويزيوني بي بي سي، تاكنون محققان تصور ميكردند كه علت شنيدن صداي زنگ در گوش افراد، مشكلات شنوايي است اما به تازگي گروهي از دانشمندان آمريكايي با انجام پژوهشي دريافتند كه منشأ شنيدن صداي زنگ گوش در مغز قرار دارد.
در اين تحقيق كه توسط گروهي از پزشكان بيمارستان " هنري فورد " در ديترويت آمريكا انجام گرفته از اسكنري كه موقعيت مغز را نشان ميدهد استفاده شده است.
اين اسكن مغزي به طور اختصاري(MEG) ناميده ميشود و نشان ميدهد افراديكه در يك گوش صداي زنگ ميشنوند نيمكره مخالف مغزشان فعال ميشود ومبتلاياني كه در هر دو گوش اين مشكل را دارند هردو نيمكره مغز فعال ميشود،اما در دسته دوم نيمكره مخالف گوشي كه صداي زنگ بيشتري دارد فعالتر است.
به گزارش بي بي سي، بيش از دو ميليون نفر در بريتانيا از اين بيماري رنج ميبرند.
انتهاي پيام/ر
مغز برای هر پدیده و صحنهای کدگذاری میکند
عامل توانایی مغز در کنترل و ردیابی زمان کشف شد
دنبال کردن زمان یکی از مهمترین عملکردهای مغز است، یعنی مغز همزمان با پردازش سیل تصاویر و صداهایی که با آنها مواجه میشود، در عین حال باید زمان وقوع آنها را به خاطر بیاورد . محققان دسته ای از یاخته های عصبی را در مغز میمون ها کشف کرده اند که به منزله یک کرونومتر عمل می کند و با دقت فوق العاده ای، مهر زمان بر رویدادها می زند تا امکان یادآوری اتفاقات گذشته آسان باشد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از ساینس دیلی ، دانشمندان همواره در جستوجوی پاسخ این سوال بودهاند که چطور این عملکرد صورت میگیرد و مغز قادر است زمان مسواک زدن قبل از خواب را تشخیص دهد و به همین روال زمان تمام کارها را به یاد میآورد؟
تعقیب توالی زمانی وقایع و رخدادها یکی از وظایف مهم مغز تلقی می شود. در دهه های گذشته بسیاری از نظریه های علمی قائل بر این بود که مغز ترتیب و توالی وقایع را ثبت می کند. اما تا به حال شواهد روشنی ازوجود چنین فرایندی در مغز بدست نیامده بود.
تا چندین دهه دانشمندان علوم اعصاب برای این قابلیت فرضیهای را ارائه داده بودند، مبنی بر این که رویدادها در حین رخ دادن در مغز «برچسبهای زمانی» از خود بر جای میگذارند و در نتیجه به ما امکان میدهد که زمان را دنبال کرده و دریابیم کجا هستیم و چه اتفاقاتی را پشت سر گذاشتهایم، با این حال آنها تاکنون به شواهد علمی دال بر محل دقیق این برچسبهای زمانی در مغز دست نیافته بودند تا این که اخیرا گروهی از محققان دانشگاه MIT موفق به کشف گروهی از نورونها در مغز میمونها شدند که زمان را با دقت فوقالعاده زیاد و منحصر به فرد کدگذاری میکنند.
پروفسور آن گری بییل، سرپرست این تیم تحقیقاتی اظهار داشت: کاری که مغز شما میکند این است که از هر پدیده و صحنهای برچسب یا به عبارتی مهر زمانی تهیه میکند و سپس با مراجعه به این برچسبها به راحتی رویدادها را به یاد میآورد.
این نوع کنترل دقیق زمانی برای انجام کارهای روزانه مانند رانندگی یا نواختن پیانو و نیز دنبال کردن رویدادهای گذشته بسیار حیاتی و مهم است.
محققین در این پژوهش با ثبت همزمان سیگنال های الکترویکی بدست آمده از صدها عصب موجود در ناحیه پیشین مغز و تحلیل محاسباتی آنها به کمک تیمی از ریاضی دانان این دانشگاه توانستند منطقه موثر در رمز گذاری زمانی را در کورتکس پیشین مغز پیدا کنند.
البته به گفته این محققین احتمال وجود سامانه های مشابه در دیگر نواحی مغز نیز مطرح است.
این کشف علمی می تواند گامی مهم دردرمان بیماری هایی نظیر پارکینسون تلقی شود، که در آنها بیمار اساسا از نعمت زمان بندی در مغز خود محروم شده است.
شرح این یافته در نشریه پیشرفتهای آکادمی علوم آمریکا به چاپ رسیده و میتواند منجر به درمان جدید بیماریهایی همچون «پارکینسون» شود.