-
46.گريه
رازقی پرپر شد
باغ در چله نشست
تو به خاک افتادی
کمر عشق شکست
ما نشستیم و تماشا کردیم
دلم میخواد گریه کنم
برای قتل عام گل
برای مرگ رازقی
دلم میخواد گریه کنم
برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی
وقتی که قلبا و گلا
شکسته و پرپر شدند
وقتی که باغچه های عشق
سوختند و خاکستر شدند
من و تو از گل کاغذی
باغچه ای داشتیم توی خواب
با خشتای مقوایی
خونه میساختیم روی آب
وقتی که ما تو جشن شب
ستاره بارون میشدیم
وقتی که پشت سنگر
سایه ها پنهون میشدیم
از نوک بال کفترا
خون پریدن میچکید
صدای بیداری عشق
رو خواب شب خط میکشید
دلم میخواد گریه کنم
برای قتل عام گل
برای مرگ رازقی
دلم میخواد گریه کنم
برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی
از پشت دیوارای شهر
انگار صدای پا میاد
آوازخون دربدر
انگار یه همصدا میخواد
ابر سیاه رفتنیه
خورشید دوباره درمیاد،
باغچه دوباره گل میده
از عاشقا خبر میاد
دلم میخواد گریه کنم
برای قتل عام گل
برای مرگ رازقی
دلم میخواد گریه کنم
برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی
-
47.قصه لبهاي يخ بسته
نباید به پشت سر نگاه کنم
آخه راه رفته دیدن نداره
دیگه هر چشمی بذار گریه کنه
صدای گریه شنیدن نداره
قصه ی لب های یخ بسته که خوندن نداره
آخه اینجا با دروغهای تو موندن ندارن
همه ی روز ها برام مثل همه
دیگه زندانی برام جهنمه
واسه تو یه پنجره دنیایی یه
واسه من یه پنجره خیلی کمه
همینه که من به شب
دیگه تن در نمی دم
از غم قصه ی تو
گریه م و سر نمی دم
قصه ی لب های یخ بسته که خوندن نداره
آخه اینجا با دورغهای تو موندن نداره
تو می خوای من و تو مرداب ببینی
من و عاشق منو بی تاب ببینی
اما من به قصه هات گو نمی دم
تو باید موندن ام رو خواب ببینی
قفل تنها یی من
یه روز آخر وا می شه
اگه از این جا برم
کلیدش پیدا می شه
قصه ی لبهای یخ بسته که خوندن نداره
آخه این جا با دروغهای تو موندن نداره
-
49.فراغ
سر میذارم روی عکست
همه اشکامو میبارم
واسه ی گفتنه از تو
لحظه ها رو کم میارم
غم تلخ بی تو بودن
تو دلم ریشه دوونده
توی خواب و تو بیداری
منو مثل شمع سوزونده
کاش میشد یه شب دوباره
تورو توی خواب ببینم
از دو چشم نازنینت
من ستاره ای بچینم
توی این شبهای خاموش
لحظه هارو میشمارم
برای دیدن چشمات
دیگه طاقتی ندارم
مرحمه زخمای قلبم
همیشه عشق تو بوده
دل من هزار ترانه
برای دلت سروده
من دلم میخواد همیشه
رهسپار قصه هات شم
توی شهر بی ترحم
سپر درد و بلات شم
-
50.بيزار
منم اين خسته دلِ درمانده
به تو بيگانه پناه آورده
منم آن از همه دنيا رانده
در رهم هستي خود گم كرده
از ته كوچه مرا ميبيني
مي شناسي اما در مي بندي
شايد اي با غم من بيگانه
بر من از پنجرهاي مي خندي
با تو حرفي دارم
خستهام، بيمارم
جز تو اي دور از من
از همه بيزارم
جز تو اي دور از من
از همه بيزارم
گريه كن، گريه نه بر من خنده
ياد من باش و دل غمگينم
پاكيم ديدي و رنجم دادي
من به چشم خودم اين ميبينم
خوبه ديروزي من در بگشا
كه بگويم ز تو هم دل كندم
خسته از اين همه دلتنگيها
بر تو و عشق و وفا مي خندم
با تو حرفي دارم
خستهام، بيمارم
زير لب مي گويم
از تو هم بيزارم
زير لب مي گويم
از تو هم بيزارم
-
51.دستاي تو
ای که بی تو خودمو
تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم
تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه غربت تو
قدر صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاست
اون دو تا دستای خوب
چرا بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که باور ندارم
اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا
پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالا ها
گریه هامو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
-
52.بالاي ني
وقت از نی کر شدن
وقت عریان تر شدن
گم شدن پیدا شدن
بی در و پیکر شدن
رد شو از هر نابلد
در عبور از فصل بد
رو به این بی منظره
این غزل کش این جسد
این همه بی خاطره
این همه بی پنجره
خیل خود جلاد تلخ
این زلال باکره
بشنو از نی های نی
بشنو از بالای نی
بشنو از نی های نی
بشنو از بالای نی
تار یار ما بدار
خلوت ما بی حصار
مسلخ سبزینه ها
جنگل بی برگ و باد
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگهان
بشنو از من بیدریغ
در حضور غایبان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زم حریر
رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ضربه ها
بشنو از آوای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عریان تر شدن
گم شدن پیدا شدن
بی در و پیکر شدن
بشنو از نی های نی
بشنو از بالای نی
بشنو از نی های نی
بشنو از بالای نی
تار یار ما بدار
خلوت ما بی حصار
مسلخ سبزینه ها
جنگل بی برگ و باد
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگهان
بشنو از من بیدریغ
در حضور غایبان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زم حریر
رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ضربه ها
بشنو از آوای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عاشق تر شدن
گم شدن پیدا شدن
وقف یکدیگر شدن
بشنو از نی های نی
بشنو از بالای نی
بشنو از نی های نی
بشنو از بالای نی
-
53.بي قرار
دوباره مست و سرخوش از مي مردافكن عشقم
ندارم باكي از مردن كه من روئين تن عشقم
تو آسمون عشقم دوباره دوباره اومده يك ستاره ستاره
دلم چه بي قراره دلم چه بي قراره
تو اين هواي بي كسي پيدا شده همنفسي
خوبه كه در اين لحظه ها به داد اين دل برسي
گلاي سرخ آرزو روئيده در مسير عشق
پر شده لحظه هاي من از عطر دلپذير عشق
-
54.دل سوخته
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
در صحنه ی بازیگری کهنه ی دنیا
عشق است قمار من و بازیگر آنم
با آنکه همه باخته در بازی [عشقند]
بازنده ترین است در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به [جامم]
دل سوخت ، تن سوخت ، ماندم من و [نامم]
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و [حاضر به] مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم ، عاشق این کهنه قمارم
من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش
سرگرم قماریم من و او ، بر سر جانم
باید که ببازم ، با درد بسازم
در مذهب رندان ، این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
-
سینا کاشکی میذاشتی به ترتیب جلو بریم