گپى با مينو جوان:هنرمند اگر به كارش باور دارد، بايد جرأت بهخرج بدهد
مينو جوان از خوانندگان محبوب و قديمى است كه شمارى از زيباترين ترانههاى محلى ايران با صداى او جاودانى شدهاند. او كه ساليان سال است كه در آمريكا زندگى مىكند و تا به حال چند آلبوم منتشر كرده، در گپى با «عصر شنبه» از كم و كيف فعاليتهاى خود و نيز انگيزه پرداختن به سبكهاى مختلف سخن گفته است.
انتشار اولين مجموعه با صداى مينو جوان محبوب برمىگردد به حدود ۳۰ سال پيش، يعنى سال ۱۳۵۶. اين آلبوم كه با يارى كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان شكل گرفت، مجموعهاى است از آهنگهاى محلى ايران. تنظيم قطعات اين مجموعه را اردشير روحانى، اسماعيل تهرانى و كامبيز روشنروان بر عهده داشتند كه در آن زمان با اركستر سنفونيك تهران همكارى مىكردند.
دومين آلبوم مينو جوان به نام «طنين عشق» در سال ۱۹۹۸ به انتشار رسيد كه اكثر آهنگهاى آن را همسرش، ايرج گلسرخى، ساخته و اشعار قطعات نيز از شاعران كلاسيك و معاصر ايران است. سومين آلبوم اين خواننده كه در سال ۲۰۰۴ منتشر شد از لحاظ سبك با اين دو آلبوم كاملا متفاوت است و دربرگيرنده ترانههاى قديمى و معروف Jazz با كلام فارسى.
چهارمين و آخرين آلبوم مينو جوان همين امسال تحت عنوان «از عشق و از عرفان» روانه بازار شده و متشكل از ۷ تصنيف قديمى ايرانيست كه به گوش كمتر كسى ناآشناست.
بهناز ذاكري :نتيجه ندارد ، ساز را نشان نميدهند
يك آهنگساز و نوازنده سنتور گفت : نقطه نظرات و اعتراضات اهل موسيقي در خصوص عدم پخش موسيقي به همراه نوازندگان در حال نواختن ادوات موسيقي آنان نتيجه نميدهد ؛ هيچ مسوولي هم رسيدگي نمي كند و جوانان اين مرز وبوم همچنان از ديدن نوازندگان موسيقي به همراه نواختن سازشان محرومند.
بهناز ذاكري" ضمن بيان اين مطلب افزود : عملكرد مسوولان در خصوص جلوگيري از پخش رسمي موسيقي ايراني با تصوير نوازندگان در حال نواختن سازشان ، باعث رواج موسيقي بي هويت غربي و سازهاي غير ايراني در كشور شده است.
وي گفت : قشر جوان كشور ، سازهاي گيتار و ارگ و برخي سازهاي ديگر را بهتر از سازهاي بومي كشورشان مي شناسد ؛ توليدات موسيقي سنتي و رسمي كشور اندك شده و ارتباط مردم با موسيقي دانان و نوازندگان قطع است.
وي اظهار داشت : در اين ميان ، اجراهاي موسيقي نيز تقليل يافته و مجوزهاي اجرا نيز به سختي صادر ميشود.
ذاكري با اشاره به اين كه موسيقي ايران روز به روز به فراموشي سپرده مي شود ، گفت : نوعي خواننده سالاري مصنوعي در تلويزيون رواج يافته كه در آن خوانندگان به صورت پلي بك بر روي خوانده هاي از پيش تنظيم شده لب خواني مي كنند و اجراي به واقع آواز و موسيقي وجود ندارد
منبع : ايلنا
انتشار آثار پیانوی فوزیه مجد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فوزیه مجد، آهنگساز و موسیقی شناس برجسته ایرانی نزدیک به سه دهه است که حضور چندانی در صحنه موسیقی ایران نداشته است. وی در انگلستان و فرانسه به تحصیل موسیقی اشتغال داشته و در تهران هم چندی نزد فرامرز پایور و مجید کیانی به آموختن سنتور پرداخته است.
از جمله آخرین فعالیت های او در دهه 1350 می توان به سرپرستی گروهی در رادیو و تلویزیون ملی ایران برای گردآوری موسیقی محلی مناطق مختلف ایران اشاره کرد. وی در آهنگسازی نیز فعالیت های قابل توجهی داشته و شماری از ساخته های او در برنامه های جشن هنر شیراز به وسیله ارکستر مجلسی رادیو و تلویزیون ملی ایران به اجرا در آمده است.
سکوت نسبتاً طولانی فوزیه مجد تقریبا در سال های پایانی دهه 1370 شکسته شد؛ زمانی که نت تعدادی از از کارهای پیانوی او به وسیله انتشارات ماهور به چاپ رسید و به فاصله کوتاهی مقاله های او در فصلنامه موسیقی ماهور و سی. دی. هایی از آثاری که سال ها پیش به کوشش او از نواحی مختلف ایران گردآوری شده بود انتشار یافت.
به تازگی همان آثار پیانوی منتشر شده که غالبا در فضایی مدرن و گهگاه با الهام کلی از حال و هوای موسیقی ایرانی آفریده شده، شده توسط دلبر حکیم آوا (پیانیست تاجیک مقیم تهران) ضبط و توسط موسسه فرهنگی هنری ماه ریز به صورت سی دی منتشر شده است. حکیم آوا پیش از این یک رسیتال پیانو ویژه آثاری پیانوی فوزیه مجد در تالار رودکی تهران اجرا کرده بود.
این سی دیِ پنجاه و هفت دقیقه ای که روشن نیست چرا همه عنوان های روی جلد آن به زبان انگلیسی نوشته شده ! دربرگیرنده چهار اثر به نام های «نمایش»، «برای ستاره ها»، «سوییت ایرانی» و «آوازهای پرما» است.
دفترچه ای به دو زبان پارسی و انگلیسی همراه سی دی است که حاوی اطلاعات مفصلی درباره قطعات اجرا شده و همچنین فعالیت های هنری فوزیه مجد و دلبر حکیم آوا است.
فوزیه مجد متولد 1317 در تهران است که از کودکی نواختن پیانو را آغاز کرد. تحصیلات ابتدایی موسیقی او در انگلستان صورت گرفت و دوره عالی موسیقی را در فرانسه گذراند. از سال 1331 آهنگسازی و نوازندگی را بصورت حرفه ای و از سال 1351 سفرهای پژوهشی خود به استانهای خراسان و سیستان و بلوچستان را آغاز کرد.
ناهید؛ غروب کوهستان و طلوع آوازهخوان
در میان خوانندگان کم نیستند کسانی که ترانههایشان جزیی از خاطرهی جمعی چند نسل شده. ترانههایی که زمزمه میکنیم و یادهای تلخ و شیرین را در ما زنده نگه میدارند. محدودیتهای پس از انقلاب بهويژه شامل زنان خواننده میشد که صدایشان رسما و علنا اجازهی پخش نداشت. بهرغم این، چندتن از آنان همچنان به فعالیت هنری ادامه میدهند و هرگاه فرصتی فراهم شود به اجرای کنسرت نیز میپردازند. از اینان یکی خانم «ناهید داییجواد» است که اغلب به نام کوچک میشناسیمش، نامی که نخستین و مشهورترین ترانهی او «غروب کوهستان» را به ذهن تداعی میکند.
ناهید گرچه در خانوادهای اهل موسیقی پرورش یافته و خواندن را از کودکی شروع کرده، آغاز فعالیت حرفهایش بیشتر حاصل تصادف بوده تا برنامهریزی:
«من دانشجوی سال اول دانشکده ادبیات بودم و با هوشمند عقیلی و جهانبخش پازوکی همکلاس بودیم. رییس دانشکده آن موقع آقای عباس فاروقی بود که گروهی را برای اجرای موسیقی ایرانی تشکیل داد و ما را ترغیب کرد دورهم جمع بشویم. یادم هست که من و هوشمند عقیلی اولین بار کنسرتی در دانشکده گذاشتیم و آهنگ «بردی از یادم» دلکش را با هم خواندیم؛ من دلکش بودم و او ویگن و این آهنگ را باهم اجرا کردیم. آن شب یک آقایی توی جمع تماشاگران بود که از رادیو ایران آمده بود. اسمش مهندس تاریوردی و مربوط به رادیوی شهرستانها بود. او صدای ما را شنید و به رادیو اصفهان پیشنهاد کرد که من را برای همکاری با رادیو دعوت کند. رییس رادیو آن موقع، آقای مرندی، با پدر من خیلی رفیق بود. او با پدر صحبت کرد، و پدر خیلی دلشان میخواست من بروم رادیو، منتها خانوادهی مادرم مخالف بودند. یکمقدار مذهبی بودند و اجازه نمیدادند. اعتقاد داشتند دختر که بزرگ میشود، باید حتما شوهر کند، و اگر آدم برود توی کار موسیقی و ساز و آواز، دیگر مطرب است و شوهر سراغش نمیآید و خلاصه آبروی خانواده در خطر است.»
با اینهمه ناهید از حمایت پدر و داییاش برخورد بود:
«بابا به موسیقی علاقمند و با بزرگان موسیقی در تماس بودند. همهی اطرافیان هم اصرار داشتند که ناهید حتما باید بخواند، چون با صدای کودکی من آشنا بودند. دوستان پدر میگفتند ناهید موفق میشود، منتها پدرم واقعا جرات نداشتند که حرفی بزنند. پدر اهل موسیقی بودند، مثلا تاج مرتب توی خانهی ما رفت وآمد داشت، آقای جلیل شهناز با پدر من خیلی قاطی بود، مثلا عروسی پدرم آنجا بود و ۷ـ۶ شب پیش بابا ماند. اینطوری بودند. منوچهر سلطانی هم که ویلون میزد، همیشه توی خانوادهی ما رفت وآمد داشت. خلاصه دایی من هم علاقمند بود که من آواز بخوانم و از من طرفداری میکرد. بعد خانوادهی ما برای مطرح کردن این موضوع که ناهید برود رادیو یا نرود، جلسهای تشکیل دادند، و مردان خانواده باهم جمع شدند. همه یکپارچه مخالف بودند که مگر میشود دختر برود رادیو، آواز بخواند! شما میدانید چه کسانی توی رادیو میخوانند؟ مگر میشود، نوهی حسین داییجواد، حسن داییجواد برود توی رادیو بخواند؟ دایی من پا شد و صحبت کرد. هیچوقت یادم نمیرود. من مثل دخترهایی که برایشان خواستگار آمده پشت در گوش میدادم. جرات نمیکردم که بروم تو. میدیدم که دایی بلند شده، و میگوید شما حق ندارید جلوی این موقعیت ناهید را بگیرید. اگر کسی بخواهد زندگی خوبی داشته باشد به خودش مربوط است، راهش را خودش باید انتخاب بکند. شما حق ندارید توی کار ناهید دخالت کنید. ناهید یک کسی است که بالاخره یک خاصیتی توی صدایش هست. اجازه بدهید به صورت امتحانی برود و اینکار را بکند، بعد میشود گفت نه. دیگر بدتر از این که نیست. خلاصه هیچکس هیچی نگفت و همه مجاب شدند. من یادم هست که خیلی مفصل صحبت کرد. فردا بابا با خوشحالی آمدند و گفتند، ناهید برو آهنگات را ضبط کن. و من خیلی خوشحال شده بودم. برای اینکه خیلی دلم میخواست بخوانم. میدانید که آدم جوان است و بچه، من ۱۹ـ۱۸ ساله بودم.»
و به این ترتیب ناهید نخستین ترانهی خود را در استودیو ضبط میکند، ترانهای که امروز هم آن را همانطور میخواند که نزدیک به ۴۵سال پیش خوانده است.
«غم و غصه توی قلبم لونه کرده
ای خدا دلم پر درده، نمیسازه با مو دنیا
دیگه بر نمیگردم به آشیونه
ای خدا کسی نمیدونه غم و تنهایی دل را»
و او با همین ترانه آشنای همه شد. خود ميگويد: «بله، آهنگ دشتی «غروب کوهستان»، آهنگ مال سیروس ساغری و شعر مال جهانبخش پازوکی، اجرای آهنگ سال ۱۳۴۱ بوده، نوروز ۴۱.»
ترانهی «غروب کوهستان» بارها اجرا شد و راه ناهید را به رادیو و برنامهی «گلها» باز کرد. به گفته ناهيد:
«هفتهی بعدش این آهنگ برای ارکستر «گلها» تنظیم شد. آقای جواد معروفی آهنگ را تنظیم کردند و من آن را برای برنامهی «گلها» اجرا کردم و شد «گلهای صحرایی شماره ۶۲». این آهنگ به صورتهای مختلف ضبط شد. با ارکستر رادیو اصفهان ضبط شده بود، با ارکستر کسروی تهران به رهبری آقای کسروی، و سنتور مخصوص آقای زندی که یکی از بزرگان سنتور این مملکت بود ضبط شد، با ارکستر گلها ضبط شد، با ارکستر شما ـ رادیو ضبط شد. با یک ویلون تنها هم ضبط شد. این آهنگ تقریبا ۷ـ۶جور ضبط شد. و یادم هست که این آهنگ را بعد از من خانم گوگوش، خانم الهه و خانم سیما بینا اجرا کردند. منظورشان این بود که به غریبهها نباید میدان داد. یادم میآید این حرف خانم مرضیه بود که میگفت شما خیلی زود به اغیار میدان میدهید. منظور این بود. خلاصه این آهنگ اجرا شد و خیلی موفق بود. و من از همان آهنگ اول دیگر شدم خوانندهی گلها.
من از افتخاراتم این است که آقای جواد معروفی آهنگهایشان را به من میدادند اجرا کنم. ایشان مخصوصا یک آهنگ فوقالعاده زیبا دارند، با شعر بهادر یگانه، که برای مرگ خالقی ساخته بودند و این آهنگ به من دادند اجرا کنم. یکی از افتخارات دیگر من این است که آقای حسینعلی ملاح که یکی از سازشناسان بزرگ بوده و کتاب سازشناسیاش خیلی معروف است یک آهنگ در دستگاه چهارگاه به خاطر من ساختند. ایشان داماد کلنل وزیری بود و پسرخواهرش. و دیگر این که من بین خانمها اولین آوازخوان برنامهی «گلها» هستم. یعنی در سه تا ازبرنامهی «گلها» مثنویها را من اجرا کردم. یکی با مرحوم ورزنده، رضا ورزنده، یکی با استاد جلیل شهناز و یکی هم با مرحوم احمد عبادی.»
ناهید سالهاست که در اصفهان به تدریس آواز مشغول است:
«من سال ۱۳۴۴ استخدام آموزش و پرورش، و سال ۷۴ دقیقا بعد از ۳۰ سال بازنشست شدم. بلافاصله بعد از بازنشستگی برای تعلیم آواز، دعوت به کار شدم. در هنرستان موسیقی دختران و آموزشگاههای مختلف، مثل فارابی، نغمهگشایش که مال آقای استاد کسرایی است، سپاهان، سینا که یک عده از هنرمندان ادارهاش میکنند، و در موسسهی زریاب که باز مدیریت هنرمندی دارد، مشغول کار هستم. هنوز هم ادامه دارد و حدود ۱۱ سال است که دارم با آنها همکاری میکنم.»
او به برخی از بانوان پیشکسوت آواز ایران ارادتی خاص دارد و امروز نیز با شوق و ستایش از آنها یاد میکند.
«من عاشق خانم دلکش بودم، چون این خانم هم آهنگساز بود و هم نوازندهی سه تار و هم صدایی آنچنانی داشت که دارای تحریر بود. تحریرهایش همیشه برای ما کلیدی و آموزنده بود. یعنی هر بار که آهنگهایش را اجرا میکنیم و میخوانیم، یک چیز تازه ازش یاد میگیریم. من همیشه آرزو داشتم خانم دلکش را ببینم. تا اینکه یک زمانی در هتل ونک تهران جشن رادیو بود و همه هنرمندان جمع بودند. من هم مهمان مرحوم کمالالدین مستجابالدعوه و خانم ایشان بودم. من آن زمان نسبت به بقیه هنرمندان خیلی جوان بودم. وقتی که من وارد شدم، خانم دلکش که یک لباس آبی آسمانی خیلی زیبایی پوشیده بودند، از ته سالن آمدند و من را ماچ کردند و گفتند، تو میدانی خیلی خوب میخوانی! هیچوقت این جمله ایشان از گوشم بیرون نمیرود. این اولین برخورد او با من بود. در حالیکه بسیاری از خوانندگان من را نمیپذیرفتند. نمیخواهم اسم ببرم. بعد سال ۷۷ بود که خانم دلکش آمدند اصفهان. میهمان یکی از دوستان من بودند و من را هم دعوت کردند. یادم هست که شب تا صبح سرم را کنار سرشان گذاشتم و خوابیدم. آرزویم برآورده شد.
من عاشق صدای پروین بودم. پروین صدای خاص خودش را داشت و هیچکس مثل پروین نخواند، هیچوقت. همانطور که خانم دلکش. البته ایشان آهنگهای فوقالعادهای داشت که آقای همایون خرم برایشان ساخته بود. فوقالعاده بود واقعا.»
ناهید امروز پس از بیش از چهار دهه تجربه افسوس میخورد که وضع موسیقی اصیل ایرانی با گذشته بسیار تفاوت کرده است: «آنموقع توی رادیو هر صدایی شخصیت و کاراکتر خودش را داشت، ولی الان همه صداها با هم اشتباه میشوند. آن زمان شما ایرج را از گلپا تشخیص میدادید، جمال وفایی را از شهیدی، شهیدی را از قوامی. هرکدام برای خودشان دنیایی بودند. خانمها هم همینطور. ولی الان صداها با هم اشتباه میشوند. همه از هم تقلید میکنند.»
ناهید داییجواد بیش از نود ترانه خوانده که اغلب آنها حاصل همکاری با جواد معروفیست. او سرودههایی از شاعران و ترانهسرایان بهنام از جمله جهانبخش پازوکی، رهی معیری، معینی کرمانشاهی، بهادر یگانه و سیمین بهبهانی را خوانده و با آهنگسازان و نوازندگانی چون حسن کسایی، تجویدی، جلیل شهناز و منوچهر سلطانی همکاری کرده است. ناهید که ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ در اصفهان زاده شده، در سال ۱۳۴۸به دلیل آنچه «فرمایشی شدن و دستوری شدن برنامهها» میخواند، به کار خود با رادیو خاتمه داده است
منبع : دويچه وله - صداي آلمان