تــــو
یـک تنـه
تمـام یکـی نبود هـای قصـه ای !
هــمیـن ...!
Printable View
تــــو
یـک تنـه
تمـام یکـی نبود هـای قصـه ای !
هــمیـن ...!
آمدن ،
رفتن .
حالا دیدی زندگی چه ساده است ؟
مثل خیال که می آید و می رود.
تنها در این میان
من و تو ایم که درگیر افعال شده ایم.......
عصر ما عصر فریبه.عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون.چترای سیاه تو بارون
شهر ما سرش شلوغه.وعهده هاش همه دروغه
آسموناش پر دوده.قلب عاشقاش کبوده
کاش تو قعطی شقایق.بشینیم توی یه قایق
بزنیم دلو به دریا.منو....تنهای تنها.....
مرحمتی کن !
عشقت را از سرم بر گیر!
سایه اش ،
سیاه ترم می کند ..
پشت تنهایی این پنجره ها
چه به صف آمده غم های دلم
یک نفر نیست مگر پنجره را باز کند
قصه دیدنم آغاز کند؟
دلم از پرده به جان آمد و از شیشه شکست
چشم ِ من خیره به راه ، ز دلم می پرسد
آخه باید ز کجا تا به کجا..؟
تا به کی تکیه به دیوار در این چلّه نشست؟
در دلم پنجره ای رنگ سکوت است
سکوت ...!
زمــان حفــره حفــره شـد
غیـر منتــظره بـود
رانــشِ لحظهـ هایی کهـ بـی تو
در حفـــره ها افتـاد
و هــرگز بـهـ فــردا نرسیــد...
" P e Y m a N"
در جست و جوی تو
چشمانم از نفس افتاد...
در کجای دلم ایستاده ای
که آسمان خانه ام ابریست؟!
سکوت سرشار از سخنان ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
دلی دارم بارانی
به حجم یک غزل، احساس ...
آنرا به تو خواهم داد ...
با سکوت غمگین وداع
در آن شب که تنها می روی ،
و من ... تنها می شوم ...
دوستت دارم هایت را باور میکنم .
مانند امضای پای نامه هایت!
که می گویی خون است
اما،
طعم آب انار می دهد