آن قدر دل کندن از تو سخت است.
که در آخرین کوپه از آخرين واگن قطار نشسته ام!
تا هر چه قدر می شود...
ديرتر ترکت کنم!!!
Printable View
آن قدر دل کندن از تو سخت است.
که در آخرین کوپه از آخرين واگن قطار نشسته ام!
تا هر چه قدر می شود...
ديرتر ترکت کنم!!!
ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو ش یرینی که شور هستی از تست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بسی گفتند دل از عشق برگیر
که نیرمگ است و افسون است و جادوست ...
گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم ...
گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم
...
اما دلــــــــــی را دفن نکنم ... !
گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم
اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس ... !
خفاشی باشم که شبها گـــــــــردش کنم
با چشمهـــــــــای کور ، اما خوابی را پرپر نکنم ... !
کلاغی باشم که قار قار کنم
پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم ... !
برو احساس برو
برو از کنج دلم عشق برو
برو بیرون شادی
برو بیرون برو از من بگریز
دگرم نیست ز آن دم یادی
دگرم نیست به ماندن نایی
کرده این دل هوس یاری یاران اما
دگرم نیست ز یاران یاری
سفری هم بجز از مرگ ندارم
کفنی هم بجز از برگ ندارم
یادم آید که من از سنگ نبودم، نفر جنگ نبودم
برگ زرد خشک و بیرنگ نبودم
شدم از دوریتان پرپر و دیگر نیم آن بوته احساس لطیف
شده ام شسته اشک
سرد سرد است تنم
زخم و پر اخم دلم
چون که هر دم برود بر دل من
تیغ آن گل که زدم خود به سرم !
تنها گناه این دل من زود باوری ست
لختی بمان که این غزلم بغض دیگری ست
لعنت برین دلم که به دام تو شد اسیر
تکرار لحظه لحظه ی هر سال من یکی ست
ها !با توام که در دلم آشوب کرده ای!
باورکنم که در دلم این عشق آخری ست
بیچاره دل که در سر کوی تو جان سپرد
آیا مرام شهرتان اینگونه دلبری ست ؟
فریاد من به پاست که : ((خاموشم )) ای غزل
تنها گناه این دل من زود باوری ست
مرا دریاب
تو ای تنهاترین شاهد
تو ای تنها در این دنیا و هر دنیا
بجز تو آشنایی من نمییابم
بجز تو تکیهگاه و همزبانی من نمیخواهم
مرا دریاب
تو میدانی که من آرام و دلپاکم
و میدانی که قلبم جز به عشق تو
و نام تو
و یاد تو
نخواهد زد
و میدانی که من ناخوانده مهمانی در این ظلمتسرا هستم
مرا دریاب
که من تنهاترین تنهای بیسامان این شهرم
خداوندا... مرا بنگر.. مرا دریاب
خیره می شَوم بهـ انتهای ناپیدای جاده
یــ ــخ زدنِ لحــ ــظهـ ها را حـــس می کـــنم
باز خورشــ ــید غروبـــ کردُ
راستای جاده ناپیدا شُــد
مـ ــن ماندمُ
هجـومهـ افــ ــکارِِ پریشــانی ُ
انتـــ ــظارِ آمَـــ ــدنتــــ
" P e Y m a N"
آنقــــــــــدر نــــ ــیــامدی تـــآ
آرزوهــآیــم پیـــــر شــدنــد ..
میـــ لنـگنــــد بــی تـــــو !
لحظه لحظه ی وجـــودم راچه ساده از ذرات تنم گذشتی!!!!............
در پیش قـــــدم هایت قربانی کردم
آرزویم این بود
که آرام بگذری
اما...
می دونم برات عجیبه این همه اسرار و خواهش
این همه خواستن دست هات بدون حتی نوازش
می دونم واست سواله واسه تو گریه دردم
می دونم برات عجیبه من با اون همه غرورم پیشه همه بدی هام چطوری بازم صبورم
می دونم واست سواله که چرا پیشت حقیرم میگذری باز منو میری باز سراغتو میگیرمبه همین سادگی رفتی باز سراغش عزیزم
به عشقمون قسم تو عزیز تر از چشمامی
هر جا هستی خوب و خوش باشتو رو محض لحظه هامون نشه باورت باشه!
یه وقتی نگی که دوست نداشتمت به خدا گفتم که دوست دارمت یه وقتیاگه گفتم برو خوبم واسه این بود که میدیدم داری آب میشی میمیری
اینو از همه شنیدم . . .
دارم از دوریت میمیرم تا کنار من نسوزی از دلم نمیری عمرم نفس هامی که هنوزی
. . . تو که تنها نمی مونی منه تنها رو دعا کن . . .:45: