یادمان باشد خطایی نکنیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گر شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
یادمان باشد خطایی نکنیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گر شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يكي خويشتن را بياراستي ---------- دگر مرگ خويش از خدا خواستي
ي بده!!!!
فکر کنم این درست تر باشه :نقل قول:
یادمان باشد خطایی نکنیم
گر شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم
گر چه در خويش شکستيم صدايي نکنيم
يادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سرپايي نکنيم
يك چشمه در حوالي اين خاك تشنه نيستنقل قول:
يكي خويشتن را بياراستي ---------- دگر مرگ خويش از خدا خواستي
ي بده!!!!
جاريست اين حقيقت تلخ و زلال نيست
آدم دچار غفلت مطلق گراييست
يعني هواي آينه در اعتدال نيست
عمريست بر مدار خطر ميرود زمين
ديگر ظهور حضرت حق را مجال نيست
شمشير جلوه گاه تمام قبيله هاست
وقتي كه در سرشت بشر جز جدال نيست
امروز پهلوان مصافيم و روز حشر
در بارگاه خوف كسي را مجال نيست
مرغيم ودر هواي پريدن نشسته ايم
خاكستر است چاره پرواز... بال نيست
اينگونه كآفتاب حقيقت نهان شده ست
اي سايه هاي سرد شما را زوال نيست
با اين شكسته بالي ودرماندگي چرا
دنيا در انتظار ظهور و وصال نيست
تمام مهربانانرا بخود نامهربان کردم--------------- باميدی يه سازم مهربان نامهرباني را
اتفاقي دوباره!
انگار تقدير در اين است
با خاطراتم لحظه به لحظه پيوند خورده ام
زندگي مي كنم
نفس؛ هوا ؛گريه..
مي نويسم لحظه هاي زندگي را
شادي
غم
عشق كه نر م نر مك مهمان دل مي شود
شاد و پر غرور
و چقدر نبض عشق پر صدا مي زند!...
تنهايي زندگي پر مي شود از شور عشق.
عشق كه در زندگي پيدامي شود؛
هوا گاه نم دار گاه بهاري گاه غمبار مي شود
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا تن رسد به جانان يا جان ز تن درآيد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند---------------واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
دزدکی از مار گیری مار برد ************* زابلهی آنرا غنیمت می شمرد
وارهید آن مارگیر از زخم مار ************ مار کشت آن دزد خود را زار زار
مارگیرش دید و پس بشناختش ********** گفت از جان مار من پرداختش
در دعا میخواستی جانم از او *********** کش بیایم مار بستانم از او
شکر حق را کان دعا مردود شد ********** من زیان پنداشتم آن دعا سود شد
دوباره در سفرم
مي خواهم نگاه كنم
به تمام دشت هايي كه نديدم
به تمام كوههايي كه از من گذشتند
تا پشت اين همه دور
براي اهل آبادي جايي
رو به ماه بدرخشند
و پشت به هراس شب و
راه كسي نيامدن
سكوت كنند