منم الان اومدم
خیلی خوش گذشت
اقا بابک هم بابت هدیه باید ازشون تشکر ویژه کرد
در ضمن رصدخانه هم عالی بود....:دی
Printable View
منم الان اومدم
خیلی خوش گذشت
اقا بابک هم بابت هدیه باید ازشون تشکر ویژه کرد
در ضمن رصدخانه هم عالی بود....:دی
سلام
میخواستم بپرسم چیکار کردید؟ فقط حرف زدید؟
چون به جز حرف زدن کار دیگه ای نمیشه کرد.
به سلامتی عکسم که نمیدید!
حرف زدیمنقل قول:
رصد سیاره کردیم
از بابک هدیه گرفتیم
دیگه چی میخوای
عکس هم نگرفتیم..:دی
شما که رفتید ما عکس گرفتیم:دینقل قول:
جون تو این حرفو که زدی یهو متحول شدم گفتم برم ولی حیف که دیر پستتو خوندم:31:نقل قول:
بابا چقدر کار کردید!نقل قول:
ولی فکر کنم اکثر قرارتون افتاده بود تو روز حالا چه شکلی سیاره رصد کردین؟
ولی من بیشتر از اون قسمت هدیه خوشم اومد. اگه سری بعد بیام باز هدیه میدین:27:
تو رو به خدا
بگید
هدیه چی بود؟
با چی و چه سیاره ای رو رصد کردید؟
عکس بزارید؟
مردم از فضولی.حیف که من مشهدم وگرنه ...
اههههههههه!من یادم رفت بیام!:41::41::41::41: عجب خنگی هستما!..دیروز اومدم تهران ولی پیش یکی از رفیقام،میدون جمهوری...یادم رفت بیام اونجا!:41::41::41:...خیلی حیف شد.:37:
قرار بعدی کی هستش؟:19:
جالبه !
مثل این که کادو ها مال از ما بهتران بوده ! به ماکه کادویی ندادند ! هرچند همون که بچه هارو ملاقات کردیم
خودش سعادتی بود .
برای اینکه خیلی زود رفتی اگه یه کمی صبر میکردی به شما هم هدیه میریسدنقل قول:
نقل قول:
یه عدد سالنامه مجهز به تقویم نجومی!!:31:
با تلسکوپ سیاره مشتری و یه سیاره دیگه که اسمشو نمیدونم را رصد کردیم:20:
من عکس ننداختم:13:
خوب چه کار کنم که از فضولی مردی؟:31:
بابا تو دیگه کی هستی؟:31:نقل قول:
راستی الفین خان...
گزارش قرار را هم زحمتشو بکش ...
در ضمن عکسارا برام پیام خصوصی کن...(بی زحمت)
مخلصیم :دی یا شایدیم دی:
سلام
حضار:من.امین.رضا اس.بابک.مصطفی عشقی.پشه ویز(شایدم مگس ویز).مهدی 44.امید.ساب زیرو.سون.شهاب سامسونگ.اقا مهدی.نیما مانی
1.من حدود ساعت 5 رسیدم به مکان...4 تا از بچه قبل از من اومده بودن.
2.ظاهرا از ساعتها قبل دوستان مقابل مجسمه ی ابوریحان اتراق کرده بودن و دیگه جزو اموال پارک محسوب میشدند.
3.روال قرار مثل قرار های قبلی با صحبتهای مختلف پیش میرفت,قرار بود ایندفعه آقا مهدی برای اینکه ثابت کنه که پر حرفه پارک رو بزاره رو سرش ولی باز هم ما چیزی از این بازیکن ندیدم.
4.خودکار معروف بابک هنوز هم سر جاش بود...بابک جان مثل اینکه هوس کردی خودکارت رو به من یادگاری بدی.
5.امید با پسر خالش اومده بود که البته اون هم یکی از اعضای فعال سابق بود...
6.سپهر که بالاش از اینا داره نیومده بود:دی
7.ماشالا بچه ی امین همینجور داره بزرگتر میشه...فکر میکنم که وقتشه که به دنیا بیاد
8.ایندفعه هم هیچ کلانی به ما گیر نداد...ظاهرا مشکل قرارهای قبلی مهدی بست بود که همیشه پلیسها ما رو جمع میکردن.
9.بازدید از غرفه های ته پارک بسیار جالب بود...البته با حرکاتی که ما در آوردیم احتمالا بابک رو دیگه راه نمیدن.
10.بابک به بچه هایی که اومده بودن بازدید غرفه سررسید هدیه داد.البته 3 تا هدیه ی اختصاصی هم به من و امین و رضا اس داد...
11.اون آقا معتاده چی شد بابک ؟!
12.سیاره ی مشتری رو (به قول رضا اس اون پر نوره) رو رصد کردیم...البته هیچ کس به حرف من و امین گوش نکرد و نذاشت ما خونه ی مردم رو با تلسکوپ ببینیم.
13.امین بیچاره اونقدر راه رفت که احتمالا تا یک ماه آینده فقط میشینه و سینه و خیز میره اینور اونور.
14.مخلص همه ی بچه های گل
Elfin-D جان آخه چرا اسم من را يادت رفت :41:
اسم منم بنويس :19:
به نظر من سوژه معتاده از همه جالب تر بود خيلي خنده دار بود
به من كه خيلي خوش گذشت مخصوصا كه يك سري از بچه ها كه
مي خواستم ببينمشون اومده بودند
الانم منتظرم ببينم قرار بعدي كي خودم آماده كنم براي قرار بعدي
3- من دیگه باید چه کار کنم؟نقل قول:
6- بیچاره:31:
10- اون هدیه چی بود:20:؟
================
راستی اقا رضا یه چیزی روی پیشنهاد من فکر کن..:10:
از این به بعد قرارهارا بندازین روز جمعه که همه (به خصوص من) بتونن بیان....:27::21:
من فکر کردم هرکی زودتر برسه بهتره واسه همین اولین نفری بودم که اومدم ، نمیدونستم دوستان کلاس میذارننقل قول:
دیرتر میان ! البته جایی دعوت بودیم که مجبور شدم زودتر برم !
در هر صورت خوش گذشت !
:20:
salam
khubin
man bare avaliye ke miyam mishe rahnamaeem konin bayad che juri az emkanate inja estefade konam?
شما فارسی بنویس و هر بحث رو در قسمت مربوط به خودش مطرح کن ، بقیه چیزا حله !:46:نقل قول:
این قرارا فقط مخصوص پسراست یا دخترا هم میان؟
تا اینجا فقط پسرا بودننقل قول:
من تاحالا یه دختر پایه پیدا نکردم باهاش برم
وگرنه دوست دارم
شما خواستی بری با منم هماهنگ کن:46:
خیلی مخلصیم رضا جون:10:نقل قول:
چه حیف شد که من نتونستم بیام
خوش به حالتون:19:
متاسفانه این چند روزه حسابی درگیر امتحانای آخر ترم بودم
تا همین امروز ظهر که دیگه راحت شدم از دستشون
دیگه ترم تابستونه و هزار درد سر...
ایشالا قرارهای بدی حتما هستم:46:
فکر نکنم دختری حاضر بشه بیاد توی یه جمع کاملا پسرونه.راه کویر هم میگفت میرم ولی وقتی دید کسی از جمعیت نسا نمیاد بی خیال شد.نقل قول:
اگه یادتون باشه قرار بود بای قرار قبلی 28 تیر من و راه کویر بیایمنقل قول:
که ایشون روز آخر به علت مشغله کاری قرار رو کنسل کردن
این دفعه بازم همین اتفاق افتاد یعنی مشکلی براشون پیش اومد که نتونستن بیان
حالا نتیجه می گیریم:
1. علت نیومدن راه کویر اینی که شما گفتی نبوده
2. اگه یه دختر دیگه هم باشه من خودم 100% میام
سلام
میشه راهنمایی کنید که تاپیک بچه مشهدی ها کجاست؟؟؟؟
ممنون
نقل قول:
اينم تاپيکش برايه شما دوسته عزيزم
:10::46:
کد:http://www.forum.p30world.com/showthread.php?t=63382&page=185
مونث ها با همدیگه قرا ملاقات ندارند؟
نه يه قرارملاقات كلي دختر پسرهم نداره :46:نقل قول:
اينم براي شما دوست عزيز ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
مهدي جان چطوره ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی خوبه.یه تایپیک دیگه هم هست.اونجا هم بیا...نقل قول:
اينم براي شما دوست عزيز ...
مهدي جان چطوره ...
این آدرس صفحه ششمشه!کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?t=149349&page=6
سلام. دوستان عزيز و البته دختران.
متاسفانه ميبينم که جمعيت دختران خيلی کم هست.
اما به این چيزا نيست اگر ميخواين بياين دونفری هم ميشه.
اونجا يکم بازی ميکنيم و حرف ميزنيم ديگه. همش همينه.
منتظر ديدارتون هستن.
این حرفو نزن برديا جان.نقل قول:
فکر نکنم دختری حاضر بشه بیاد توی یه جمع کاملا پسرونه.راه کویر هم میگفت میرم ولی وقتی دید کسی از جمعیت نسا نمیاد بی خیال شد.
چه فرقی ميکنه. مهم اینه که جمع کاملا بر طبق قوانين کشور عزيزمون اسلامی هستن.
سلامنقل قول:
به نظرم بهتره شما اول یک بار خودت در قرارها شرکت کنی و جو اون رو حس کنی بعدا دیگر دوستان رو دعوت کنی!بهتر نیست؟
ما کی بازی کردیم تا حالا که این دفعه ی دوم باشه؟
مخلصیم
والا من نميدونم کی بازی کردين.
من که تاحالا نيامدم. همينجوری گفتم. چون يکی از دوستان گفته بود که بدمينتون بازی کنيم يا واليبال.
البته این دفعه هم نميتونم بيام. اما ميگم دختران هم نبايد از اینجور جمع ها دور بمونن.
حتی اگر دونفر باشن.
ببخشيد شما.
سلام
گزارش قرار ملاقات بچه هاي شيراز - البته با چند روز تاخير
اول از همه اينكه mr.k2 يا همان علي آقاي عزيز هم خودش را و هم ما را سورپرايز كردند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و پست زدند كه بايد بروند سفر شمال
اميدواريم ما رو هم در شمال فراموش نكنند و به جاي ما يك سري شنا و زير آبي بروند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من هم با اين اميد كه بقيه بچه ها ، باز هم ما رو شورپرايز نكنند ،راهي قرار شدم.
حدود ساعت 4 و 25 دقيقه رسيدم به در باغ
چند دقيقه اي منتظرم شدم تا اينكه آقا سينا nw_nk تشريف آوردند
......................................... بنا به درخواست آقا سينا اين قسمت سانسور شد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقا سينا يك زنگ زدند و گفتند اردلان هم در راهه
اميدوارم شدم كه حداقل سه نفر هستيم
چون هنوز ممكن بود دوستان ما رو سورپرايز كنند
ولي يكي از اعضا واقعا ما رو سورپرايز كردند تا جمعمون 4 نفره بشه جتاب sada كه مشخص شد پسر هستند چون برخي از دوستان فكر مي كردند ايشون دختر باشند .
خوشبختانه اميد و اردلان هم رسيدند و با مساعدت كارت دانشجويي لميد خان و صد البته خود اميد خان
بليط را با تخفيف خريديم و وارد باغ شديم
قدم زنان باغ را متر كرديم و حرف زديم ، فكر كنيم يكي ،دو دور باغ را دور زديم
براي همين پيشنهاد دادم كه يك جاي دنج بشينيم
خلاصه بحث باز هم ادامه پيدا كردم
اين وسط معلوم شد كه يكي از دوستان كه اسمش محفوظه و آواتارش هم گربه نيست
دشمني ديرينه اي با بچه گربه ها و هم چنين بچه كوچولو ها داره
اگر وساطت من نبود الان يك بچه گربه و يك دختر كوچولو تا الان سر به نيست شده بودند . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خدا را شكر كه من بچهگيهام ،بچه محل اردلان نبودم . اي واي گفتم اردلان . واي اسمش لو رفت .
خوب حوصله ندارم اسمت را پاك كنم ، اردلان جان ،فقط يك خرده اسمت را رنگي مي كنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين ميان بحث شيريني هم در مورد بانو سو يا همان بانو يانگوم شد .
و من يك مقدار در مورد ايشان و داشتن چند محافظ و اينكه كلي برو بيا داره صحبت كردم
آقا سينا هم گفتند ظاهرا برخي دوستان به اين سريال علاقه دارند و چيزي بروز نمي دهند
البته من نظر ديگري دارم
شايد دوستان آروز مي كردند كره اي بودند و در قصر سمت خطير افسر مين جانگو را داشتنند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شايد هم دوست داشتند جاي پانسول چويي و بانو چويي بودند
مي گيد دروغ مي گم ، خب بيايد عكسش را ثابت كنيد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در نهايت بحث با اين آرزوي دوستان تمام شد و قدم زنان به درب باغ رفتيم و خارج شديم
و راز مخوف اردلان و راز افسر مين جانگو بودن را در سينه خودم تا ابد حفظ كردم و قول دادم هيچ كجا و به هيچ كس نگويم .
آقا سينا هم لطف كردند و بچه ها را به نمازي رساندند و خداحافظي كرديم
و تمام .
.
بچه های اصفهانی یه قرار ملاقات بذاریم همدیگرو ملاقات فرماییم . مثلا میدون امام یا وسط پل خواجو ( به شرطی که پل به علت وزن زیادی نریزه )
سلام
موضوع انشا : قرار ملاقات بچه هاي شيراز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همون طور كه در ادامه هم خواهيد خوند ، اين قرار ملاقات واقعا استثنايي بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، چون حدود ده ،يازده نفر در قرار ملاقات ،شركت كردند و نشون دادند،شيرازي ها انقدرها ها هم كه مي گويند ، چيز نيستند . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه يك حركت كاملا انقلابي بود .
من حدود ساعت3:45 رسيدم به باغ و به اتفاق آقا سينا ، رفتيم در باغ و محمد آقا را ديديم كه به ياد گذشته داشتند مطالعه مي كردند .:king:
تا اينجا اميدوار شديم كه حداقل سه نفر اومدند .:thumbsup:
از اونجايي كه دقيقه 90 حال و هوايي ديگه داره ، اكثريت دوستان دقيقه نود رسيدند و محمد آقا هم زحمت كشيدند و بليط خريدند. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اميد هم دقيقه 91 رسيد و كارت داشنجويي اش حداقل براي ما بلا استفاده موند . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برخلاف گذشته خيلي راه نرفتيم ،و اردلان ما رو دقيقا به محل قرار قبلي برد .
حتما اردلان اميدوار بوده باز هم اونجا گربه اي و بچه اي باشه . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي جا خيس بود و بچه نبود . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه نشستيم و به قول اصفهاني ها يك سري شدند بچه اين ور آب و يك سري بچه اون ور آب .
از اون طرف كه خبر نداريم و در جمع ما ، داشتيم در مورد خودكشي و قتل و اين جور چيزها تعرف مي كرديم و من هم چند تا خاطره مستند در اين رابطه تعريف مي كردم. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همين طور كه مشغول صحبت بوديم ،يكهو يك چترباز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] از آسمون افتاد وسط جمعمون ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولش فكر كردم ،تبليغ جديد ايرانسلش هستش
ولي نه آقا مسعود بود كه بالاخره بعد از هفته ها ،و طي كردن مصايب سفر به بوشهر ودندانپزشكي ،آفتابي شدند
حدود ساعت پنج ، يك نفر داشت توي بلندگوي پارك يك چيزهايي مي گفت ، ما هم فكر كرديم داره باغ تعطيل مي شه و لي خب خيلي زود بود.
چند دقيقه بعد معلوم شد ،آقا سعيد داشتند ،دوستشون علي آقا رو پيج مي كردند . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه سعيد آقا هم خيلي دير به جمع ما اضافه شدند.
احتمالا سعيد خان ،از همين الان به پيشواز تغيير ساعت كشور رفته بو دند و به جاي 4 ،5 اومدند . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد از آون هم يك مقدار ديگه در باغ پياده روي كرديم و مسعود هم مدام اصرار داشت از درخت ها بالا بره و همچنين مي خواست شنا كنه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي يادش رفته بود اين جا باغ ارم هستش ، نه نخلستان هاي بوشهر
موقع پياده روي به يك درخت با ميوه هاي ريز زرد رسيديم .
هيچ كس نمي دونست اين ميوه چيه ولي من فهميدم:thumbsup:
ميوه درخت ممنوعه بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چون برخي از دوستان ظاهرا فرامش كردند ، ماه مبارك رمضان هستش
و باز هم فراموش كردند كه ممكنه برخي از دوستان ديگر روزه باشند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي خب بگذريم ......
موقع بازگشت هم محمد آقا خيلي اصرار داشتند براي بچه ها بستني بخرند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما بچه ها زير بار نمي رفتند و قبول نمي كردند . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقع بازگشت هم ، مسعود خان ،يك لحظه دچار يك تيك عصبي شد و روزنامه محمد را مورد عنايت قرار داد . :47:
نمي دونم از دست چه كسي و يا چه چيزي ناراحت بود
در آخر كار هم خداحافظي كرديم و رفتيم خونه هامون . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين بود انشاي من [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي قبل از اتمام نتيجه انشا رو هم بايد بنويسم
*يكي دوتا از دوستان ، به من يادآوري كردند كه من از يك موضوعي مي ترسم ،ولي متذكر شدند ترس نداره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
+
* تر س برادر مرگه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
+
* يك نويسنده مي گه ،مهم نيست مرگ چه موقع به سراغ من مي آيد ،مهم اين است كه وقتي مي آيد ، من آنجا نباشم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
=
چون من خيلي جوون هستم و كلي آرزو دارم و همچنين همچنان مي ترسم و ترسم نريخته [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پس => من جدي ،جدي اين بار قرار ملاقات نمي يام :exclamati
موفق و سلامت باشيد
محسن
چرا خالي مي بندي؟نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
مگه سر همين بازي كردن امين هر دفعه دوتا شلوار رو هم نمي پوشه؟؟؟:16:
راستي قرار بچه هاي تهران كيه؟؟؟
ایشالا یه سال دیگه....نقل قول:
نمیشه برا قرار ملاقات هر شهری یه تاپیک جداگانه ساخته بشه؟
هست. شیراز, کرمانشاه, تبریز, اصفهان, اهواز و ... توی متفرقه تاپیک دارن.نقل قول: