پیشکش به آستان مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام:
- در غمگین ترین غروب تاریخ و در انتهای دورترین نشانی روزگار کهنه ترین بغض های خود را فرو خورده ام و به پابوس درگاه بلندت آمده ام چونان همیشه تنها با بضاعت اشک و آه.
- با پایی خسته به آستان تو قدم گذاشته ام.
که رهنمود بی انتهاترین جاده ها، که درد آشنای سنگلاخ ترین بن بست ها که فرسوده ی دردناک ترین تاول هاست.
- دستی درمانده را به سوی تو دراز کرده ام.
- که افسرده ی بی فایده ترین جست و جوها، که زخمی اشتباه ترین دوستی ها که گم شده خطا ترین همراهی هاست.
- چشمی امیدوار را خیره به راه نگاهت نشانده ام.
که مسافر تاریک ترین شب ها، که تماشاچی هرزه ترین مضحکه ها، که عزادار سیاه ترین مصیبت هاست.
- گوشی منتظر را بر در پیغامت خوابانده ام.
که آشفته ی پر ازدحام ترین صداها، که دردمند خراشنده ترین زنجموره ها که رنج دیده ی ناموزون ترین نغمه هاست.
- زبانی ناتوان را به پرسش و خواهش تو گماشته ام.
که خسته ی خاکی ترین التماس ها، که آزرده ی سست ترین بافته ها که عفونت زده ی دروغ ترین بدگویی هاست.
- ای ریشه دا رترین درخت مهر.
خنکای سایه سارهای نگاهت را از جان کویری و تشنه ام دریغ مکن.
- ای زود جوش ترین چشمه ی لطف و صفا.
اندوه مرا از زلال بی دریغ لبخندت محروم نساز.
- ای نزدیک ترین آسمان آشنایی.
بال های خسته ی مرا در سخاوت بی پایان خود رها کن.
- ای پاسخ پرسش های بی جواب
ای آرامش التهاب های بی سرانجام
ای ضامن گریختن های مضطرب ...
باز هم آهوی همیشه ی تو از صیاد گریخته است
ای آغوش همیشه باز ...