ناشی از بیهودگی یک زندگی
این خون ریزی داخلی را باید مدتها تحمل کرد
بیش از حد در خودم گم گشته ام و هنوز جست و جو می کنم
برای کسی....بعضی روزها
وسوسه و فریب
برای گذاشتن نشانه ای از دوران زندگی
به مرز بریدن رسیدن
این از برندگی زمان به من رسیده
برای دوباره ساختن گذشته
چیزی که همیشه جاودانه خواهد بود
فقط جست و جو برای پیدا کردن خودش
همیشه در حرکت(جست و جو)
برای آرزو کردن
زمانی که دریچه ای پیدا کند
این که
در جست و جوی پیدا کردن خودش
نزدیک تر شو
نزدیک تر به ایمانی که داری
به کار بردن ذهنی سست
رهایی از زمان زیستن زندگی
نگاهی مختصر به جوانان پریشان
نزدیک تر شو
نزدیک تر به ایمانی که داری