-
در امتداد گذر چند ثانیه
صبر کن
تنها برای بودن باش ، بمان
برای یک ثانیه
که اگر میدانستی ، ثانیه ها ، چقدر بزرگند
به اندازه خشم طبیعت ، به اندازه لطف خدا شاید
به اندازه یک قطره باران در کویر خشک غیرت
پس یک ثانیه صبر کن……………
به کجا میروی ؟
صبرکن !…
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو !
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو !
ای کبوتر به کجا ؟!
قدری دگر صبر کن
آسمان پای پرت پیر شود بعد برو
ای عزیز جان من …
تو اگر گریه کنی بغض منم میشکند !
خنده کن !
عشق نمک گیر شود بعد برو !
یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد …
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو !
خواب دیدی شبی از راه ، سوارت آمده ؟
باش ای نازنین !
باش ای مهربان خواب تو تعبیر شود
بعد
برو !
-
در کتاب احساس واژه فاصلهیکفاجعه معنی شده است و تو توانایی آن را داری که به این فاجعه پایان بخشی:10::10:
-
کاش قلبم درد تنهایی نداشت
سینه ام هرگزپریشانی نداشت
کاش برگ آخر تقویم عشق
حرفی ازیک روز بارانی نداشت..........
-
در تنهايي ام غرقم.
قصه هاي ديدنت را بازگو مي کنم
و از نسيم شمال سلامتيت را خواستارم.
سرانجام تو را در انتهاي خزان عمرم مي بينم
ودر گذر لحظه ها گم مي شوم،تا روزي باراني را ببينم
روزي باراني که خزان زندگي ام به پايان برسد.
به انتظار آن روز مينشينم
-
حالا
حرف و
حدیث و
فاصله حتی
بماند برای روزی که نبودی!
اینک
به سلام و لبخند و
وعده دیدار ...
دل خوش می کنم!
اصلا مرا چه به دلواپسی
روز های نیامده و...
من...
من به همین
نگاه ساده
نگاه پر علاقه و مهربان
سجده می کنم!!!
-
سـکـوت
سرشـار از ناگفتـه هاست !
سرشـار از فحش های آب نکشیده !
برای کسانی که میدانی
ارزش ِ شنیدن ِ فحش های تو را هم ندارند !!
---------- Post added at 04:50 PM ---------- Previous post was at 04:47 PM ----------
چیزی نمی گویم
اما
از این سـکـوت
که به گوشت می رسد
تا تـه ِ ماجـرا را بخــوان !!
-
دنیا
آدم هایی دارد که
سـکـوت تو را در برابر ضعف ِ ادبشان
به پای نفهمی ِ تو می گذارنـد
نه بزرگـواریت !!
-
شب رفت ومن بنشسته ام با گریه بیدارم هنوز
ازاشک های من مپرس چون جویبارانم هنوز
در کوچه های خاطره بیگانه با عشقم تویی مجنون و شیدایم هنوز
اواره دیدار توهرشب پریشانم هنوز عکس رخ زیبای تو بنشسته بر جانم هنوز
ای وای صبح امدو من با گریه بیدارهنوزم
-
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غزق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
-
در آغاز زمستانی چنین سرد
زمستانی عبوس و ناجوانمرد
خدا از باغ رضوان راند من را
مرا در دشت تنهایی رها کرد
شب یلدا شب میلاد من شد
نهادم پا در این دنیای نامرد