نقل قول:
گويند : ملاصدرا ، جناب استاد را در خواب ديد و از او سئوال کرد که :« مردم مرا تکفير کردند در حالي که شما را تکفير نکردند با اينکه مذهب من از مذهب شما خارج نيست ؛ علت اين امر چيست ؟» ميرداماد در جواب گفت :«من مطالب حکمت را چنان نوشتم که علما هم از فهم آن عاجزند و غير از اهل حکمت کسي آنها را نمي تواند فهميد ؛ وليکن تو مطالب حکمت را مبتذل کردي و به نحوي بيان کردي که اگر يک ملا مکتبي کتابهاي تو را ببيند مطالب آن را مي فهمد ، از اين جهت بود که تو را تکفير کردند و مرا نکردند »
نقل قول:
خدا همه این افرادی رو که نام بردی بیامرزه. علم وعقل بامذهب مشکل ندارندومذهب هم به اندازه کافی ازین دو بهره برده ومیبره. درعلم اصول به معنی روش استنباط فقهی وحقوقی،این مسایل به طورکامل بررسی شده واگرکسی مایل بودمیتونه مراجعه کنه وخودش مطالعه کنه ولی برای اینکه مشکل ما دراین تاپیک حل بشه بایدبگیم که بعضی مسایل هست که عقل میتونه مستقلا وبدون دلالت شرع اونهاروبفهمه که به مستقلات عقلی معروفند وگاهی هم شرع دستوری میدهدکه لازمه آن خواستن چیزدیگری هم هست که عقل آن چیز راتشخیص میدهدمثل بحث مقدمه واجب و اذن درشئی اذن درلوازم آن هم ست و... مااینجاتوافق کردیم که درموردمسایلی بحث کنیم که علم وعقل به تنهایی میتونندبفهمند مثل بحث وجودخدا وبحث زمان. امیدوارم این روندادامه پیداکنه ضمن اینکه قاعده تلازم بین حکم شرع وعقل به خوبی نشون میده که کسانی که باهم مشکل داشتندبخاطر این بوده که نظراتشون درموردجایگاه عقل درمذهب متفاوت بوده. همین آقای غزالی جزو معتزله بودندکه اصلاعقل رودرصدوراحکام شرع معتبرنمیدونستنددرحالیکه ازنظرابن سیناوفارابی فلسفه ومذهب شایدازلحاظ موضوعی وحکمی کاملا برهم منطبق نباشندورابطه شان عموم وخصوص من وجه است اماهیچ تناقض وتنافری باهم ندارند.ازنظرفقه شیعه اگر تزاحمی دراحکام عقل وشرع پیش بیادبه اصل تخییر مراجعه میشودکه خوداین این اصل یک اصل عقلی است نه شرعی. به نظرم قضاوتی که شمادرمورداین مساله کردید به نظرات غزالی نزدیکتراست تا ابن سینا!
در مورد صحبتهای کامل شما هم عرض کنم که حالا ما بخوایم وارد بحثهای معتزله و اشاعره و شیعه بشیم یکمی از بحث دور میشیم