واسه منم باز نمیشه!نقل قول:
pdfرانده شدگان با اکروبات ریدر باز نمیشه!!!!!!!!!!!!!یه نفر دیگه امتحان کنه و جواب بده
Printable View
واسه منم باز نمیشه!نقل قول:
pdfرانده شدگان با اکروبات ریدر باز نمیشه!!!!!!!!!!!!!یه نفر دیگه امتحان کنه و جواب بده
یکی از دوستان برام پی دی اف کردند اگه بخواهید آپ کنم یک مگ شده
تری داشت برمی گشت که در راهپله با ساشا روبروشد:(کجا بودی تو؟)
ساشا جواب نداد .رنگ پریده و گرفته بنظر می آمد.از کنارش رد شد تا بالا برود تری پرسید:(حالت خوبه؟)
ساشا بازویش را بلند کرد:(خوبم...چیزی نشده بود)
تری از صدای خسته او متوجه شد مشکلی وجود دارد و گفت:(دستتو نمی گم...خودتو می گم..حالت خوبه؟ناراحت بنظر میایی؟)
ساشا باز برای رسیدن به اتاقش راه افتاد:(نه...فقط خوابم میاد)
تری هم همراهش راه افتاد:(اون دختره...گفت می خواسته دستت رو بشوره تو فرار کردی!)
ساشا زمزمه کرد:(گفتم که چیزی نشده بود و لزومی به اون کارا نبود)
تری خود را دوشادوشش رساند:(اما آخه می گفت...)
ساشا بناگه داد زد:(ول کن دیگه تری!)
تری سرجا خشکید!ساشا دوباره راه افتاد اما دوقدم نرفته پشیمان شد و اضافه کرد:(حوصله دختره رو نداشتم همین!)
اما تری ناراحت نشده بود.او داشت در مورد خاص بودنشان مطمئن تر می شد.بی اختیار گفت:(خیلی عجیبه!)
ساشا غرید :(نترس همجنس باز نیستم!)
تری خنده کوتاهی کرد:(نه اونو نمی خواستم بگم...)
بناگه کسی از پشت سر گفت:(ببخشید می شه اینو بدید ونیز؟)
هر دو به عقب نگاه کردند.بروکلین بود.یک سینی پر غذا در دست داشت.ساشا با تعجب پرسید:( من؟)
بروکلین با شرم گفت:(مگه نمی رید اتاق؟)
ساشا سر تکان داد و بروکلین اضافه کرد:(پس اینو می تونید بدید ونیز؟)
ساشا گیج شده از رفتار بروکلین برگشت و سینی را گرفت.تری نتوانست تحمل کند و با طعنه گفت:(چرا خودتون نمی برید؟)
بروکلین سر به زیر انداخت:(من...نمی رم اتاق...)
ساشا برگشت برود اما تری دست بردار نبود:(اتاقتون همین بالاست...دو قدم بیشتر راه نیست!)
ساشا روبه تری کرد:(مساله نیست تری...من می برم!)
تری با خشم به بروکلین خیره شد تا مخالفتش را نشان بدهد اما بروکلین متوجه نبود.رو به ساشا ادامه داد:(و نگید غذا رو من دادم)
اینبار ساشا هم به شک افتاد:(پس چی بگم؟)
بروکلین شرمگین تر شده بود:(بذارید فکر کنه آشپزخونه براش فرستاده)
تری و ساشا هماهنگ پرسیدند :(چرا؟)
بروکلین بالاخره عصبانی شد:(فکر نکنم کار خیلی سختی ازتون خواسته باشم که نیاز به توجیه کردن داشته باشم؟)
ساشا آنچنان شوکه شده بود که فقط سرش را به علامت بله تکان داد و بروکلین برگشت و به سرعت انگار که می ترسد ساشا منصرف شود،برگشت و از پله ها پایین رفت.
نقل قول:نقل قول:
:18::18: :18:نميدونم چرا ؟؟؟؟؟؟ ولي من خودم هم open with pdf reader هم open with adobe acrobat 0.8 كردم باز شد !!!!!!!!! western جون خودت هم نتونستي باز كني ؟؟؟؟؟؟؟؟ در هر صورت ببخشيد كه نشد :41::18::18::18:
وسترن جان خیلی ممنون...:40:
لطفاًً دوست عزیز خودتونو ناراحت نکنید یکی از دوستانم این کار رو کرده بفرمایید اینم لینک دانلودنقل قول:
کد:http://sharedzilla.com/en/delete?id=176348&removecode=ad85b02cbc34e00fd042d5e134cbd016
اینجام که پسورد میخواد!!!!!!!!
چقد مونده داستان تموم شه؟
من تیکه تیکه نمیتونم بخونم
همه شو یه جا باید بخونم
خب اینم لینک سالم برای دانلود پی دی اف رانده شدگان
کد:http://uploadingit.com/files/747404_j6be1/Rande%20Shodegan.zip
شرمنده ابجی تازه رمانم داره شروع می شه تو نخون من ذره ذره پیش می رم خسته می شی تموم شه...که یه سالی مونده..بهت خبر می دم:19:نقل قول:
western جان عزیز خسته نباشی
داستانت داره عالی پیش می ره