تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسين منست
دولت فقر خدايا به من ارزاني دار
كين كرامت سبب حشمت و تمكين منست
Printable View
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسين منست
دولت فقر خدايا به من ارزاني دار
كين كرامت سبب حشمت و تمكين منست
تو مي خندي و
در شرم شميمت شب
بخور مجمري خواهد شدن
در مقدم خورشيد
نثاران رهت از باغ بيداران
شقايق ها و عاشق ها
چه غم كاين ارغوان تشنه را
در رهگذر خود
نخواهي ديد
ـــــــــــــــــــــــ
شانس منم اين روزا فقط ت بهم مي افته
درياب كه از روح جدا خواهي رفت
در پرده اسرار فنا خواهي رفت
مي نوش نداني ز كجا آمده اي
خوش باش نداني به كجا خواهي رفت
××××××××
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بازم ت اومد.
ما همه از يك قبيله ي بي چتريم
فقط لهجه هايمان ، ما را به غربت جاده ها برده است
تو را صدا مي زنم كه نمي دانم
مرا صدا مي زنم كه كجايم
اي ساده روسري كه در ايستگاه و پچ پچه ها
اي ساده چتر رها كه در بغض ها و چشم ها
تو هر شب از روزهاي سكوت
رو به ديوار به خوابي مي روي
تو هر شب از نوارهاي خالي كه گوش مي دهي
باز مي گردي
ما همه از يك آواز
كلمات را به دهان و كتابخانه آورديم
شايد آوازهايمان ، ما را به غربت لهجه ها برده است
اي بغض پراكنده در غربت اين همه گلوي تر
اي تو را كه نمي دانم
اي مرا كه كجايم
كسي بايد از نوارهاي خالي به دنيا بيايد
كسي بايد امشب آواز بخواند
كسي بايد امشب
با غربت جاده ها و لهجه ها
به قبيله ي بي چتر برگردد
ما همه از يك گلوي پر از ترانه رها شده ايم
فقط سكوت هايمان ، ما را به غربت چشم ها برده است
كسي بايد امشب
نخستين ترانه را به ياد آورد
دل ميرود زدستم صاحبدلان خدارا
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
سرم را كه روي شانه هاي خودم ديدم
بيرون آمدم از بچگي هاي يك خيابان
گير دادم به يك در
در حل يك دستگيره ماندم
فهميدم
پيچ هاي يك زندگي را
گاهي مي شود شل كرد
شدم
روزي در واقعيت دو انگشتم، شليك
شدم دنده ي كج اين جا ده
رسيدم از دستان خالي ام
به تن خالي ام
از تن خالي ام
به....
از اشاره اي كه نداشتم
دست هايت را بالا ببر
ايست!
در انگشت شصتم جمع شدم
خون چشمان اين جمع
عبرت اين تابلو
كه انگشت
روي معده ام گذاشت و گفت:
دوست بدار!
مي ايستم روبه روي اين ميله ها و
نگاه بخش شده ام را مي شمارم
تن بخش شده ام را
متهم رديف اول
گاهي به آخر خط مي رسد
اما زندگي!
از عمق جيب هايم بالا آورده ام
آورده ام
آغوشم را تكي ياد بگيري
شايد خياباني كه دامادهاي يك دست و پا مي خواست
به پيرمردهاي جوان هم عصا بدهد
با يك دست آغوشت مي شوم
با يك لنگه كفش خالي
به جفت پاهايم فكر مي كنم
فكر مي كنم
در لباس اين آدم ها
تو روزي
بچه ي خوبي بودي
--------------
این خیلی شعره قشنگیه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
و از می جهان پر است و بت ميگسار هم
خاطر به دست تفرقه دادن نه زيرکيست
مجموعهای بخواه و صراحی بيار هم
-----------------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ميان مهربانان كي توان گفت
كه يار ما چنين گفت و چنان كرد
------------
سلام [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم
اين که میگويند آن خوشتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
-----------------
سلام ... چي شده بيد ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... چرا گريه ميكني ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شهرت تکراریه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] پ.خ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
----------------
ميخواستم كه ميرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسيم سحر نكرد