بنظرم رییس باید اول منافع شرکتشو بسنجه نه احساسات خودشو اگر من رییس باشم فحشم هم بدن ولی کار بلد باشه کارمندم نگهش میدارمنقل قول:
Printable View
بنظرم رییس باید اول منافع شرکتشو بسنجه نه احساسات خودشو اگر من رییس باشم فحشم هم بدن ولی کار بلد باشه کارمندم نگهش میدارمنقل قول:
دوستان درباره اداره و همکار تجربیاتشون رو قرار دادن. منم چند تا نکته و تجربه اضافه کنم بهش
سعی کنید از برنامه هی آخر هفته و تفریحی خودتون با کسی در محل کارتون حرف نزنید. کافیه برای اون تفریح درخواست مرخصی داشته باشد و ببینید چطور زیرآبتون زده میشه
سعی کنید تلفنهای مرتبط با منزل و اقوام و حتی شغل دوم رو در محل کار جواب ندید. طوری که همکاران متوجه نشند که اگه بشند تا دلتون بخواد از این اطلاعات سواستفاده میکنند
هیچ کدوم از همکاراتون رو در شبکه های اجتماعی دنبال نکنید و اجازه دنبال کردنتون هم بهشون ندید. اگر کانال تلگرامی دارید اصلا بهشون معرفی نکنید
از دارایی هاتون هیچی نگید. کافیه بفهمند که مثلا یه ویلای کوچیک تو شمال دارید. تمام تلاششون رو برای از کار اخراج شدنتون انجام میدن...
من به شما یه توصیه برادرانه میکنمنقل قول:
اگه واقعا محیط کارت اینطور هست از اون کار بیا بیرون
اینطور که شما میگی احتمالا همکارها شما رو دوست ندارن و شما هم از اونها خوشت نمیاد.
اینجور کار بدرد نمیخوره، محیط کار باید صمیمی باشه، با همکار اگه رفیق نباشی که نمیتونی کار کنی
صحبت یک روز و دو روز نیست که مهم نباشه، حداقل یه دوره چند ساله هست.اگه با طرف حال نکنی چطور میخاهی این مدت تحملش کنی.
اکثر افرادی که کارشون رو دوست دارن همکارهایی دارن که با هم صمیمی هستن.
من همکار دارم که مثله افراد نزدیک زندگیم هست
همکارم داشتم سایه همدیگه رو با تیر میزدیم.
اصلا کار با این دو تا رو نمیشه مقایسه کرد
من به شما یه توصیه برادرانه میکنمنقل قول:
اگه واقعا محیط کارت اینطور هست از اون کار بیا بیرون
اینطور که شما میگی احتمالا همکارها شما رو دوست ندارن و شما هم از اونها خوشت نمیاد.
اینجور کار بدرد نمیخوره، محیط کار باید صمیمی باشه، با همکار اگه رفیق نباشی که نمیتونی کار کنی
صحبت یک روز و دو روز نیست که مهم نباشه، حداقل یه دوره چند ساله هست.اگه با طرف حال نکنی چطور میخاهی این مدت تحملش کنی.
اکثر افرادی که کارشون رو دوست دارن همکارهایی دارن که با هم صمیمی هستن.
من همکار دارم که مثله افراد نزدیک زندگیم هست
همکارم داشتم سایه همدیگه رو با تیر میزدیم.
اصلا کار با این دو تا رو نمیشه مقایسه کرد
راستش من خوش شانس نبودم محیط های کاری که تجربه داشتم مثله زمین پر از مین بود و اکثرشون جو خیلی بدی داشتن، هم مهندسی و هم اداری، اکثرشون این طوری بود که هر روز باید آماده باشی که کسی از کارهایی که می کنی نتونه چیزی علیه ات دربیاره و این قدر استرس کارهای فرعی زیاد بودن که همیشه آخر روز ذهنم دیگه جواب نمی داد. عدم آگاهی، بی هدفی و عدم صلاحیت کسایی که پست مدیریت داشتن هم این وضعیت رو بدتر می کرد. روند پیشرفت کار انگار یه چاله ای بود که فقط عمیق تر میشد. من خودمم فرشته نبودم و بعضی جاها ناشی بودم . محیط کاری که یه نفر با علاقه بیاد فقط کاری که توی شرح وظایف ش باشه رو بیاد انجام بده برای من غیر ممکن هست. البته نمی گن نیستا من بدشانس بودم:worried:.نقل قول:
درد و دل موقوففففففففففففففففففف.
نقل قول:
همه مثل شما فکر نمیکنن. من موندم و یه عالمه حسرت و خشم. دستم هم جایی بند نیست
وای درک میکنم چی میگی. برای اولین بار تو اون کارم یه اشتباه کردم همکار نامرد برد گذاشت کف دست مدیر که فلانی هنوز فلان چیز رو باد نیست. هنوز یادش که می افتم جیگرم میسوزهنقل قول:
انسانها از اصالت خودشون دور شدن
گزینه حدف پست نیست، ویراش کردم.