-
تو من و گذشاتي رفتي خواستي من ديوونه تر شم
باورت نمي شه شايد آخه جون فدا نكردم
نامه هاي عاشقونه با نشونه بي نشونه
اما از كساي ديگه س پس اونا رو وا نكردم
يادته عكست و دادي بذارم تو قاب قلبم
بعد از اون روز ديگه هرگز به كسي نگا مكردم
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ
خوبه رفتي اقا رامبد چه قدر ت بدم پشت سر هم
همه شعرهاي شما به ت ختم مي شه ايا ؟
-
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بيداران خوش است
نيست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شيوه رندی و خوش باشی عياران خوش است
--------------
نه بابا كجا برم ! ديدم به ت عنايت خاصي داري رفتم واست پيدا كردم ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
تا شدم حلقه به گوش در ميخانهي عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم
----------------
شما دوت نصفه شبی خواب ندارین
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
می رود تا گم شود
تا به رنگِ تاریکی ِ تهِ آن کوچه شود
بی توجه به نگاه من وتو
به آن تابلوی برفی
سالهاست که می رود
و نمی رسد به مقصدی
او اسیر است
اسیر تابلویی برفی...
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
چي بگم والا
-
یک دوره ی دگر
تمرین انتظار
تدوین آنچه که
آورد روزگار
تدوین یک سکوت
مرگ دو تا نگاه
تنهایی من و
آغاز یادگار
یادت دگر شده
"گاری" که رفته است
گاری ی روزگار
گاری ی روزگار !
-
رونق عهد شبابست دگر بستان را.می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی.خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش. خاکروب در میخانه کنم مژگان را
-
سلام
افلاک که جز غم نفزايند دگر
ننهند بجا تا نربايند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه میکشيم، نايند دگر
-
age ye vaghr boghz mikonam gahi tabasom mikonam mikham begam dooset daram az to tarahom mikonam
-
-
می خواهی برايت داستان غم انگيزی را بازگو کنم،
که هر روز و شب در صحنه ی قلبم تکرار می شود؟
تو از سکوت و راز مگوی من می رنجی
و نمی دانی
که اگر خدا مرا در معبود اندوهش نپذيرفته بود...
هرگز راز محبتش را در نمی يافتم...
و نه افسون عشق آدميان را به يکديگر...»
...