چه زيباست به خاطره تو زيستن وبراى تو ماندن و به پاى تو مردن و به پاى تو سوختن
و چه تلخ و غم انگيز است دور از تو و بدون تو زيستن و براى تو گريستن
و به عشق و دنياى تو نرسيدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
چه زيباست به خاطره تو زيستن وبراى تو ماندن و به پاى تو مردن و به پاى تو سوختن
و چه تلخ و غم انگيز است دور از تو و بدون تو زيستن و براى تو گريستن
و به عشق و دنياى تو نرسيدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چشمانت را براى زندگى مى خواهم
اسمت را براى دلخوشى مى خواهم
دلت را براى عاشقى مى خواهم
صدايت را براى شادابى ميشنوم
دستت را براى نوازش و پايت را براى همراهى ميخواهم
وخودت را براى پرستش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی کلامی میشنوید برای تفکر کردن بیاموزید نه برای نقلکردن، که راویان علم بسیارند و رعایتکنندگان آن کم-حضرت علی
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
عشق
محبتی جاودانه در دست من و توست
جلوه عشق لبخندی است
که
هیچکس از بخشش ان
فقیر نمیشود
snow chem از زحمتي كه مي كشي ممنون
از پرنده آسمان پرسيدم:عشق چيست؟
پاسخم داد:رهايي
از جغد شب پرسيدم،
به من گفت:تنهايي
از گل سرخ پرسيدم
گفت:نمي دانم
و اگر از من بپرسي خواهم گفت:
احساس ميان من و تو
و تو چه مي گويي.
تن تو ظهر تابستونو به يادم مياره
رنگ چشماي تو بارونو به يادم مياره
وقتي نيستي زندگيم فرقي با زندون نداره
قهر تو تلخي زندونو به يادم مياره
من نيازم تورو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو بزرگي مث اون لحظه كه بارون مي زنه
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مث خواب
من همونم كه اگه بي تو باشه جون مي كنه
من نيازم تورو هر روز ديدنه از لبت دوست دارم
شنيدنه تو مث وسوسه ي شكار يه شاپركي
تو مث شوق رها كردن يه بادبادكي
تو هميشه مث يك قصه پر از حادثه اي
تو مث شادي خواب كردن يه عروسكي
من نيازم تورو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو قشنگي مث شكلايي كه ابرا مي سازن
گلاي اطلسي از ديدن تو رنگ مي بازن
اگه مرداي تو قصه بدونن كه اينجايي
براي بردن تو با اسب بالدار مي تازن
من نيازم تورو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشنيد كه موجي
رود گوشهاي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل ميسرايد
كه خود در ميان غزلها بميرد
گروهي برآنند كاين مرغ زيبا
كجا عاشقي كرد، آنجا بميرد.
شب مرگ از بيم، آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويي به صحرا بميرد
چوروزي از آغوش دريا برآيد
شبي هم در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي، آغوش وا كن
كه ميخواهد اين قوي تنها ب
yazdan 2006 ممنون
دختر نامرئی و تنها آرزویی جز دیده شدن نداشت
قدم برداشتن در میان قلبهایی قرمز و سیاه برایش سوال بود
دلش خواست او هم مثل آنها زیبا باشد
ولی هر چه فریاد زد کسی قلبی به او نداد او تنها بود
و او نمی دانست که رهگذر تاریکی بهترین و مهربون ترین
دوست اوست تا با
هم به قلب سفید آرزوهایشان برسند
یه دختر نامرئی با سکوتی از غم با عشق به تاریکی
در انتظار گرفتن قلب نورانی است
و نمی داند که آن نور تاریکی را نابود خواهد کرد ...و آن روز روز نابودی اوست