-
ته استکانی چای و سيگاري نیم سوخته و
اتاقی دمق
و روزنامه ای که درد کسی را نمی نویسد
باید ساخت
با غمی که نمی دانی کجا جایشان دهی.
هر کس دردش را بغل کند
خنده فروشی نیست
در پیاده روها بساط نمي كنند.
بايد ساخت
با ته استكاني چاي و
سيگاري نيم سوخته و
غمي كه نمي داني كجا جايشان دهي.
استکانی غم / دفتر شعر یک چمدان دلتنگی / فخرالدین احمدی سوادکوهی
-
ﻣُـﺤـﺒﺖ ﺯﯾــﺎﺩﯼ،
ﻫَـﻤﯿـﺸﻪ ﺁﺩﻣــﮩـﺎ ﺭﺍ ﺧــَـﺮﺍﺑـــــ ﻣــﮯڪُـﻨـﺪ
ﮔـﺎﻫــﯽ ﺁﺩﻣــﮩـﺎ ﻣــﯽ ﺭﻭﻧــﺪ ...
ﻧـﻪ ﺑـــﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨـڪـﮧ ﺩﻵﯾـﻞ ﻣــﺂﻧـﺪﻧـﺸــﺎﻥ ڪـَـﻢ ﺷـُـﺪﻩ ...
ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﺩﻟﯿـﻞ ﮐﻪ ﺁﻧـﻘــَـﺪﺭ ڪـﻮﭼَـڪـَـﻨـــﺪ
ڪـﮧ ﺗﺤـﻤـﻞ ﺣـَﺠـﻢ ﺑــﺎﻻﯼ ﻣُـﺤـﺒﺖ ﺗـــــﻮ ﺭﺍ ﻧــﺪﺍﺭﻧـﺪ ...
" ﺍﻭ ڪـﮧ ﺭﻓـﺘﻨﯽ ﺳﺖ ، ﺑُـﮕـــﺬﺍﺭ ﺑــــﺮﻭَﺩ....
-
هـــی لعنتـــی ...
اون طوریـــــم کـــه تـــو فکـــر میکنــــی نیـــست ... !
شایـــد عاشقـــت بــــودم روزی
ولــــی ببیــن بـــی تـــو هــــم زنــده ام ...
هـــم زنـــدگی میکنـــم ... !
فقـــط گاهـــی در ایــــن میــــان یـــــــادت زهــــر میکنــــد بـــه کامــم زندگــــــی را
همیــــــــن ... !
-
جزر و مدهای زیادی آمده اند و رفته اند
موج در موج ...
اما نمیدانم چرا
هنوز هم
بر تن ِخیسِ ساحل
نام ِ تو را می بینم ...؟
-
ببیـــــــن
من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت ...
-
-
دلم میخواهد شب باشد، من باشم و تو ...
به خیالم تو خواب باشی ...
نگاهت كنم، آرام ببوسمت...
نوازشت كنم...
و آرام بگویم دوستت دارم ...
و تمام حرفهای دلم را كه وقتی نگاهم میكنی نمیتوانم بگویم عاشقانه
نجوا كنم...
و تو در سكوت بشنوی و از عشقم سر كیف شوی ، اما ...
چشمانت را باز نكنی و به خیالم خواب باشی... !
من هم به خیالت ندانستم كه بیداری ... !
-
برخاستم و آب نوشیدم ناگهان به خاطر آوردم که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخ ها چگونه ترسیدند در خاطرات کودکانه ی یک پشت بام کاهگلی و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها میترسیدند چقدر باید پرداخت؟...
بعد از تو / فروغ فرخزاد
-
برو!
بانو
بگذار بیدار شوم
باید بروم
خیال تورا به دوش کشیدن
خرج دارد!
کیکاووس یاکیده
-
دیشب که باران آمد
خواستم سراغت را بگیرم…
اما خوب میدانستم این بار هم
اگر پیدایت کنم
باز هم زیر چتر دیگری هستی!