پل های پشت سر
و دل های عزیزان مان را شکستیم
تا به اینجا رسیدیم
قرار ما میدان عدالت بود
از مسیر آزادی
شما در مسیر غنائم پیاده شدید
من به این عشق مشکوکم
لطفا پرچمی را که به شما دادم
به من باز گردانید...
Printable View
پل های پشت سر
و دل های عزیزان مان را شکستیم
تا به اینجا رسیدیم
قرار ما میدان عدالت بود
از مسیر آزادی
شما در مسیر غنائم پیاده شدید
من به این عشق مشکوکم
لطفا پرچمی را که به شما دادم
به من باز گردانید...
مردم
آسوده باشید
شهر در محاصره ی هموطنان است
اشغالگران غریبه نیستند
هر چند رد باتوم های شان آشنا نباشد...
ساره دستاران
دخترم سنت شان بود
زنده به گورت کنند
تو کشته شدی
ملتی زنده به گور می شود
ببین که چه آرام سر بر بالش می گذارد
او که پول مرگ ترا گرفته
شام حلال می خورد؟...
شمس لنگرودي
انسان همواره زود به دنیا می آید
و زندگی لحظه ای ست که طول می کشد
و زندگی گلدانی ست
که همیشه از گل خالی می ماند
خوشبختی کوچه ای ست
که مدام
باران سنگ در آن می بارد
عشق چیزی نیست
که بتوان با آن زندگی کرد
و زندگی چیزی نیست
که بتوان
بی عشق گذراند...
گاهی از تار
گاهی از پود
حالا
تمام شدم...
چگونه ای؟
شاد شاد
گرچه ناخوشم ولی،
با خودم خوشم
باورت نمی شود؟
مرا به نام کوچکم صدا بزن
تا که کوه پاسخت دهد...
شیشه ها همیشه
بی گناه می شکنند!
سنگ اما،
لطیف تر از ترنم جویبار است
اگر از دست نازنین تو باشد
وقلب از من...
بگذار در این میانه
شیشه ای بی گناه هم شکسته شود...
آسمان بانو...
آه...
آسمان بانو
ریزش کوه کلمات نزدیک است
و از هجوم بادهای نامساعد
قلم به لکنت افتاده است
دیگر ، شور شعر هم نجاتم نمی دهد
سال هاست که رد پای فدک
بر شانه های رودهای جهان ، سنگینی میکند
اینجا ، در چند قدمی احساس خدا
به وسعت گلبرگهای یاس
شکوه داغمنت را به استعاره میگیرم
و هجده بار، روی منحنی نجیب دستانت بال میزنم
حالا سیب در چشمان تو آغاز می شود...
قابیل
هنوز هم
هابیل می کشد
آدم نمی شویم…
عشق چیست؟
تو چه می دانی
تو که عاشق نبودی
اما تا آخر عمرت گریه کن
زیرا اگر همه ی زیبایی ها هم در تو باشد
عشق در من است…