با ث ؟
ثانیه ای گر به دلت بند نباشی
یک عمر شکر ریز لب قند نباشی
Printable View
با ث ؟
ثانیه ای گر به دلت بند نباشی
یک عمر شکر ریز لب قند نباشی
یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
حافظ
تونمیخواهی عزیزت بشوم زورکه نیست
یانگاهم بکندچشم تومجبورکه نیست
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاري مرا
کي بود ممکن که باشد خويشتنداري مرا
سود کي دارد به طراري نمودن زاهدي
چون ز من بربود آن دلبر به طراري مرا
مرا ميبيني و هر دم زيادت ميکني دردم
تو را ميبينم و ميلم زيادت ميشود هر دم
به سامانم نميپرسي نميدانم چه سر داري
به درمانم نميکوشي نميداني مگر دردم
هشت بهشت جان اشتباه کردی
شما پستت را ویرایش کردی که اشتباه شد .نقل قول:
هشت بهشت جان اشتباه کردی
=============
اگر گفتم دعاي مي فروشان
چه باشد حق نعمت ميگزارم
من از بازوي خود دارم بسي شکر
که زور مردم آزاري ندارم
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانه عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس به تو ره یافت ز خود کم گردید
آنکس که تو را شناخت خود را نشناخت
ابوسعید ابوالخیر
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
دل جر ره عشق تو نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسی در آن نروید هرگز
ابوسعید ابوالخیر