-
خدايا شكرت
شادي وعيد كياني است خدايا شكرت
موسم سورچراني است خدايا شكرت
دوش ديدم كه ملائك همه جا جار زدند:
باز امسال گراني است خدايا شكرت
خرج لامصب من با رقم دخل حقير
باز مشغول تباني است خدايا شكرت
قيمت پسته و آجيل در اين اول سال
برتر از بُرد يماني است خدايا شكرت
با دو تا حملۀ گاز انبري مهمانان
صاحب ِ خانه رواني است خدايا شكرت
از فشار زن و فرزند وخريد شب عيد
پاره اين جيب كتاني است خدايا شكرت
دستمزدم بدهد دولت فرخنده ، ولي
ظرف سي ثانيه فاني است خدايا شكرت
از گراني و تورم چو بگويي ، گويند
اين مقولات جهاني است خدايا شكرت
قيمت نفت كه يك روز به آن نازيديم
كمتر از قيمت راني است خدايا شكرت
عيد و گشت و دَدَر ولطف جناب سارق
حاصلش خانه تكاني است خدايا شكرت
زين همه نعمت بي حد كه نصيب بعضي ست
سهم ما باد وزاني است خدايا شكرت
موش توي تله افتاده و در سال جديد
نوبت گاو چراني است خدايا شكرت
موش هرچند كه رفته ولي اين گاو امسال
در پي موش دواني ست خدايا شكرت
صرفه جويي است شعار همه امسال ، ولي
اين سخن حرف چاخاني ا ست خدايا شكرت
ما به ولخرجي و اصراف ارادت داريم
مصرف از ما عصباني است خدايا شكرت
مشتي « جاويد» هم از گفتن اين شعر بلند
مقصدش مزه پراني است خدايا شكرت
........................................
در پرانتز:
زبان حال اعضاي تيم ملي ايران:
در غيبت او اگرچه ما مي برديم
از يمن حضور او ولي گل خورديم
از هالۀ نور او همه كورشديم
از جام جهاني به خدا دور شديم
-
تحويل شما
*************************
سال نو با مشكل بسيار تحويل شما
خسته و وامانده تر از پار تحويل شما
لحظۀ تحويل آمد، خوب تحويلش بگير
با دعاي يا اولوالابصار... تحويل شما
بي تعارف او خودش تشريف فرما مي شود
چار فصل سال بالاجبار تحويل شما
آنفولانزا دارم اما در پي تحويل سال
بوسه اي از اين لب بيمار تحويل شما
چون شنيدم ميهمان را دوست مي داريد،پس
لشكري از ساوه و بيجار تحويل شما
چادروپيك نيك و زيلو چند ديگ وقابلمه
شد سوييتي گوشۀ بلوار ، تحويل شما
روز سيزده با طبيعت بس كه قاطي ميشوند
كوهي از آشغال و ته سيگار تحويل شما
مستراحي گرشود پيدا در اين ايام خوش
توي صف يك لشكر تاتار تحويل شما
خشك سالي ماند بيخ ريش ما از سال قبل
جاي سبزه صد بيابان خار تحويل شما
رفت در سوراخ آن موش دو مثقالي ، ولي
گاوبا يك هيكل پروار تحويل شما
در هواي روح بخش و دلكش فصل بهار
اين ركود و سردي بازار تحويل شما
از نبود مرغ و ماهي روي سفره غم مخور
در عوض مرغان ماهيخوار تحويل شما
انتخاباتي است در خرداد برپا ظاهراً
چند كانديداي خوش گفتار تحويل شما
از سوي هركانديدا اين دور هم مانند قبل
وعده ها در قالب طومار تحويل شما
حل نشد چون مشكلات اقتصادي سال پيش
اقتصاد نسبتاً بيمار تحويل شما
بابت اخذ عوارض يا وصول ماليات
چشم هاي كاملاًً بيدار تحويل شما
باز هم امسال در سيماي جمهوري ما
فيلم تكراري و هي اخبار تحويل شما
آدم يك رو و صادق چون ندارد ارزشي
(شصت چي) با چهرۀ بسيار* تحويل شما
در تصادف باز در سكّوي اول مانده ايم
جاده هاي از خطر سرشار تحويل شما
مي ترقــّد وزرش ما باز در سال جديد
سر مربي با دوصد اطوارتحويل شما
ِ از سوي ويران سل و گمراه اول جملۀ
مشترك دست از سرم بردار تحويل شما
دختران سال گذشته چون كه ارشاديده اند
تنگي و كوتاهي شلوار تحويل شما
دوش با من گفت رندي، در پس اين كارها
دست هاي زشت استكبار تحويل شما
چون حديث قصۀ ما قـّدِ صدها مثنوي است
هفتصد من كاغذ آچار(a4) تحويل شما
گفت زيدي بس كن اي « جاويد» واز سانسور بترس
گفتمش اين تيغ لاكردار تحويل شما
*ظاهرا غرض مردي با يك يا دو هزار چهره مي باشد
-
من نه
آدمي مي شناسم از باباش
ارث بسيار دارد و من نه
زن آرام و ساكتي گويي
مثل ديوار دارد و من نه
دور از چشم همسرش رعنا
دوسه تا يار دارد و من نه
گرچه يك بار ازدواجيده
قصد تكرار دارد و من نه
در حساب سپرده اش طفلي
پول سرشار دارد و من نه
بيسواد است گرچه اين يارو
دوسه جا كار دارد و من نه
بابت پست هاي دولتي اش
چند طومار دارد و من نه
در دروغ و چاخان و پررويي
يد بسيار دارد و من نه
از زمين هاي غصبي مردم
دوسه هكتار دارد و من نه
روي پيشاني اش به لطف ريا
يك دوآثار دارد و من نه
در ولاالضّالين كشيدن حمد
خيلي اصرار دارد و من نه
مي كشد جانماز را از آب
چون كه اجبار دارد و من نه
سفرعمره و تمتع را
سي چهل بار دارد و من نه
با خانم هاي بد حجاب و لوند
ميل پيكار دارد و من نه
وبه عنوان آمر ِ معروف
لگد انگار دارد و من نه
نهي از منكرش تماشايي است
مشت در كار دارد و من نه
به خيال خودش براي وطن
قصد ايثار دارد و من نه
از امورات كاملاً سري
كسبِ اخبار دارد و من نه
با توجه به كسبِ اين اخبار
نبض بازار دارد و من نه
دوش« جاويد» گفت او حتماً
lمهرۀ مار دارد و من نه
-
دوست دارم
« دلي دارم خريدار محبت»
هرآن كس را كه بينم دوست دارم
گزينش نيست دراين كار ِ بنده
به عكس ميوه، درهم دوست دارم
چه من يك روز دنبالش بيافتم
چه او آيد به سويم ، دوست دارم
ندارد فرق بيتا با ستاره
سحر را قدر شبنم دوست دارم
منيژه ، مه لقا، مهناز و مهوش
مونا و ماهرخ هم دوست دارم
نمي آيد خوشم از قرتي بازي
همه را مثل آدم دوست دارم
نپرس از من چرا؟ دست خودم نيست
هميشه من همينم ، دوست دارم
نباشد عشق من يك بار مصرف
من آن ها را دمادم دوست دارم
به غير از دختران فوق، كيسي
اگر گردد فراهم دوست دارم
به دانشگاه رفتم ديدم اي واي
در آن جا هم يك عالم دوست دارم
يكي مي گفت گر با حاجي آقا
شوم امروز محرم دوست دارم
ولش كن قافيه چون لامروت
سه چارتا چيز ديگر دوست دارم
برايم خوشگلي اصلا مهم نيست
سياه و چاق و لاغر دوست دارم
دلم چون آسمان صاف است و گنده
دو كوكب با سه اختر دوست دارم
هميشه چون كه در بند دل هستم
دل و دلدار و دلبر دوست دارم
سياسي نيستم پس از چپ و راست
بيايد هرچه دختر دوست دارم
كسي كه كرده اصلاح اصولي
به خوبي صورت و سر دوست دارم
خودم باهوشم اما دختران را
كمي خنگ و غضنفر دوست دارم
آهاي اي دختران فكّ و فاميل
شما را بيشتر تر دوست دارم
اگرچه عقد چيز خيلي خوبي است
وليكن صيغه بهتر دوست دارم
زنم را نيز البته بگويم
نه رودر رو كه از بر دوست دارم
تمام شاعران را بس كه خوبند
هميشه مثل همسر دوست دارم
شنيد اين گفته چون « جاويد» وارفت
مثال موشكي روي هوا رفت
زسويم چون كه احساس خطر كرد
تلفن زد صد و ده را خبر كرد
-
وللش
انتخابو وللش سورو بچسب
دايره و تنبك و شيپورو بچسب
هركي كه كباب اون مشتي تره
توو ستادش برو و اورو بچسب
كباب بره و بريوني و مرغ
كمي هم ماهي هامورو بچسب
تراول هاشو بگيرو دِ فرار
راه پرپيچ و خم و دورو بچسب
(محسن) و( مهدي) و( مير و) وللش
اون كه داره هاله نورو بچسب
تو هم اي كانديد خوب و محترم
حرفاي گـُنده و پر شورو بچسب
بگو آزادي ميدم به خانما
دامن و روسري تورو بچسب
گشت ارشادو ببر زير سؤال
رأي اون زناي ناجورو بچسب
با دمكراسي حسابي حال بده
بستن قيچي و سانسورو بچسب
واسۀ خوشان خوشان جوونا
بحث برداشتن كنكورو بچسب
ساسي مانكن رو ولش كن كاكو جون
برو اون اندي و منصورو بچسب
(اوباما) خيلي سياهه ، وللش
( آنجلا مركل ِ) مو بورو بچسب
تو متينگا داد بزن آهاي جوون:
عصر آزاديه ، پاسورو بچسب
ويسكي و شيشه بزن داخل رگ
بعدشم منقل و وافورو بچسب
رفقاي با كلاس ميخواي چيكار
آدم عشقي و كيفورو بچسب
تو خيابون اگه ديدي دختري
مُخشو تريت بكن، تورو بچسب
گفتمان فايده به حالت نداره
لب ِ چون كندوي زنبورو بچسب
اگه اين چيزا بهت حال نمي ده
رو به قبله كن پا رو ، گورو بچسب
بعدشم اگه كه بردنت بهشت
همه چي رو ول كن و حورو بچسب
مشتي «جاويد» رو ولش كن تو بهشت
من ِ كانديداي مشهورو بچسب
-
بالاخره مانديم
اگر بار گران بوديم مانديم
اگرنامهربان بوديم مانديم
اگرمانند سنگ پاي قزوين
براي اين و آن بوديم مانديم
اگر با هاله جان نور روزي
رفيق ِ دل ستان بوديم مانديم
براي خوش خوشان مردم خود
طرفدار چاخان بوديم مانديم
براي مفسدان اقتصادي
اگر تنها فغان بوديم مانديم
زن بابا براي ملت خود
مامان ِ ديگران بوديم مانديم
وبا چاوز فقط در اين سه چار سال
اگر هم داستان بوديم مانديم
اگر با پول بيت المال هر روز
به يك كشور روان بوديم مانديم
در اين مدت خلاصه هرچه بوديم
به كام دشمنان بوديم مانديم
اگراز گنده گويي هاي« جاويد»
چو يك آتشفشان بوديم مانديم
-
براي ندا
باز دستي پليد ماشه چكاند
هدفش قلب يك قناري بود
آن كه در قلب كوچكش هردم
جويباري زعشق جاري بود
زد و افتاد وغرق در خون شد
پيرمردي ندا ندا مي كرد
وقناري در آخرين لحظه
وطنش را فقط صدا مي كرد
پرسبزش زخون دل رنگين
چشمها مات ِ اين دنائت بود
كس ندانست كشتن اين مرغ
به كدامين گناه و علت بود
-
پسرم
پسرم اينقدر بهانه چرا؟
داد و فرياد توي خانه چرا؟
باز ايراد هاي جورواجور
گاه با خواهش وگهي با زور
گير لپ تاب مي دهي هر روز
كلّه ام تاب مي دهي هر روز
يا فلان گوشي بلوتوث دار
شده موضوع بحث تو هر بار
روز وشب فكر ديدن سي دي
درخط تازه هاي دي وي دي
مي زني تيپ، موي سيخ سيخي
شده تكيه كلام تو ،بيخي*
توي آيينه گر نگاه كني
شكل خود ، حتماً اشتباه كني
كه منم اين كه موي اوسيخي است ؟
يا كه اين يك جوان مريخي است؟
پسر خوب هيچ مي داني
ادبيات چاله ميداني
شده در گفته هاي تو پيدا
ميكني استفاده گاه به گاه
شده ورد زبان تو مثلاً
عشقي و سوتي و خفن ،عمراً
يا براي خوش آمد برو بچ
مي شوي با تمام آن ها مَچ
معني اين برو بچ و مَچ هم
تو به من ياد داده اي پسرم
و من از اين برو بچ نادان
شده ام نا اميد و دل نگران
گرچه بس فوق العاده اي پسرم!!
ولي البته ساده اي پسرم
مي خوري گول صحبت برو بچ
مغز تو مي شود خزانۀ گچ
كم كمك درس مي شود تعطيل
مي كني كارهاي هردمبيل
لامپ اخلاق را كه آف كني
مي روي نم نمك خلاف كني
تا بجنبي شب است وتاريكي است
پيش رو كوره راه ِ باريكي است
انتهايش رسد به تركستان
گاهي اوقات هم به قبرستان
پسرم كوره راه را برگرد
راه چون شب سياه را برگرد
نوجواني و شور و شر داري
پيش رو راه پر خطر داري
جادۀ صاف هم همين بغل است
معني اش همت و كمي عمل است
پند « جاويد » گوش كن پسرم
چون كه من ناسلامتي پدرم
*بيخي = بيخيال
-
نماز اولي ها
جمعه ، به نماز جمعه ترغیب شدیم
يك عالمه فيض برده ، تهذيب شديم
تعقيب نمازچون صوابي است بزرگ
البته پس از نماز تعقیب شدیم
************************
هرچند نماز اولي مي باشم
من عاشق فرزند علي مي باشم
من آمده ام دوباره فرياد كنم
خاشاك وخسم اگر، ولي مي باشم
-
كج
********************
واي از آن روزي كه گردد اندكي
دانش و فرهنگ و استعداد كج
شهر هرتي مي شود هر جا كه شد
قامت بيداد سيخ و داد كج
فكر دانشجو كج و مُعوج شود
آن زماني كه شود استاد كج
روزگاري شد اگر بابا قناس
پس يقيناً مي شود اولاد كج
كي كند شوخي خدا با هر كه شد
در زمين مانند قوم عاد كج
واي بر ما دل خوشان ِ خوان غيب
روزگاري گر شود امداد كج
گر كه هشتت كج شود نـُه نيز هم
تا ثريا مي رود اعداد كج
پا شود از دندۀ كج نو عروس
تا ببيند ظاهر داماد كج
رشد آدمها توقف مي كند
آن زماني كه شود ارشاد كج
پيكر شيرين شود قطعاً قناس
گر شود دست و دل فرهاد كج
بس كه كج بختيم گفتم با خودم
بوده شايد بخت قوم ماد كج
با چنين وضع كجي، ترسم شود
برج آزادي (همان شهياد ) كج
شادمان البته گاهي مي شويم
گر كه گردد قـّد استبداد كج
برج پيزا از كجي معروف شد
كاش مي شد يك كمي ميلاد كج
پس كجي هميشه نامطلوب نيست
بستگي دارد چه چيزي باد كج
گفت با «جاويد» رندي كج خيال
هست اشعار تو از بنياد كج