-
فقر عاطفی
شهلا رحیمی زربیل:
برانگيختگي و فعاليت بيش از حد برخي كودكان ميتواند نشانه و علامتي از يك مشكل باشد. مشكلي كه از آن بهعنوان اختلال كمبود توجه ياد ميشود.
باتوجه به آثار و پيامدهاي اين اختلال بر رفتار و كردار كودك شناخت نشانهها و راههاي درمان آن حائز اهميت است اين مقاله تلاش كرده است چنين شناختي را در اختيار خوانندگان قرار دهد. با هم ميخوانيم.
كودكان كمتوجه و يا بيتوجه به سه دسته تقسيم ميشوند:
1- نسبت به مسايل اطرافشان بيتوجه و بياهميتند.
2- سريع برانگيخته ميشوند.
3- بيش فعالند.
1-كودكان دسته اول شامل:
الف- اغلب موارد در تمام كردن كارهايي كه خود شروع كردهاند با شكست و ناكامي مواجه ميشوند.
ب- غالبا به نظر ميرسد كه به موضوع مورد نظر گوش نميدهند.
ج- در نظر دادن به كار با مشكل مواجهاند.
د- در انجام فعاليتهاي مربوط به بازي نيز با مشكل روبهرو ميشوند.
2-كودكان دسته دوم شامل:
الف- اغلب قبل از فكر كردن كاري را شروع ميكنند.
ب- به طور افراطي از يك فعاليت به فعاليت ديگر ميپردازند.
ج- در نظم دادن به كار با مشكل مواجهاند.
د- نياز به نظارت و سرپرست مداوم دارند.
ر- كرارا در كلاس فرياد ميزنند.
ز- تحمل رعايت را در بازيها و فعاليتهاي گروهي ندارند.
3-كودكان دسته سوم شامل:
الف- مرتبا به اين طرف و آن طرف ميروند از روي چيزهاي مختلف بالا ميروند.
ب- نميتوانند آرام و ساكت باشند؛ مرتبا وول ميخورند، بيقراري و ناآرامي از خود نشان ميدهند.
ج- قادر نيستند براي مدتي در جايي ثابت بنشينند.
د- به هنگام خواب نيز مرتبا به اين طرف و آن طرف ميچرخند
و- هميشه در حال حركت و انجام كاري هستند و آرام و قرار ندارند، گويا به وسيله موتوري حركت داده شدهاند.
والدين لازم است بدانند در صورت مشاهده سه مورد از موارد فوق در رفتار كودكانتان ميتوانيد قضاوت كنيد كه كودك شما دچار عدم توجه شده است.
زمان بروز اين مسئله:
1- در كودكان قبل از 7سالگي قابل مشاهده است.
2- طول مدت يا تداوم اين اختلاف حداقل 6ماه است.
علل احتمالي بروز عارضه كمتوجهي كودكان يكي از سه موارد زير ميتواند باشد:
1- عوامل ژنتيكي.
2- شرايط قبل از تولد(دوران بارداري)
3- شرايط خاص زيستي(بندي)- فردي.
حال مهمترين و اساسيترين مسئله اين است كه بدانيم با اين دسته از كودكان چه بايد كرد و كدام شيوه برخورد در روند بهبودي آنان موثر واقع ميشود.
شيوههاي بهبود اختلال عدم توجه كودكان
الف- تلاش فشرده و همهجانبه ما در جهت تقويت دامنه توجه كودكان
ب- ايجاد محركهاي قوي مثلا استفاده از ابزارهاي آموزشي.
ج- توجه به نيازهاي اساسي كودكان:
نيازهاي مادي مثل خريد لباس.
نيازهاي غير مادي مثل: تفريح كردن.
د- كاهش محركهاي مزاحم:
1-جلوگيري از پرخاشگري مثل پرهيز از داد و فرياد كشيدن.
2- جلوگيري از خشونت مثل پرهيز از رفتارهاي عصباني و خشك.
3- دوري از جو ناملايم و متشنج در منزل مثل ايجاد جو مساعد به واسطه مهرباني و عطوفت.
ر- آموزش اين مسئله كه كودكان بايد ياد بگيرند ابتدا فكر كنند و بعد كاري را انجام دهند مثل قبل از پريدن از بلندي بايد فكر كنند كه ممكن است آسيب ببينند.
نمونهها
الف- تلاش همه جانبه مادر در جهت تقويت دامنه كودك(آموزش خوب گوش دادن):
مثلا در زماني كه پدر و يا مادر و يا يكي از بزرگترها در حال صحبت كردن است و كودك شما در حال بازي كردن او را صدا كنيد و با منطق و دليل و زبان خوش به او بگوييد. كار درستي نيست در زماني كه بزرگتري صحبت ميكند به حرفهايش بيتوجه باشيد. و آيا شما دوست داريد كه در زماني كه صحبت ميكنيد ديگران با تو اينچنين كنند. و موضوع مهمتر اينكه صحبتهاي او ميتواند براي شما مفيد باشد و در آينده بتوانيد از آنها استفاده كنيد.
با مثال زدن يكي از افراد شناخته شده كه فرزندانتان بدان علاقه دارد و فرد مثبت و تحصيلكردهاي است مطلب را بهتر بيان كنيد. كه اگر ميبيني فلان كس به اين مقام رسيده به خاطر اين بوده كه به حرفهاي بزرگان گوش كرده و شنونده خوبي براي حرفهاي ديگران و محيط پيرامونش بوده است. حتي ميتوانيد به وسيله وعده پاداش و تشويق، انگيزه او را براي (خوب شنيدن، خوب ديدن) بالا ببريد و بعد او را آزمايش كنيد و بدين وسيله به ميزان درك و توجه او پي ببريد. اين كودكان لازم است بياموزند كه چگونه با كمك ديگران حواسپرتيها و آشفتگيهاي ذهني خود را به حداقل برسانند.
ب- ايجاد محركهاي قوي:
1- داشتن صبر و حوصله از سوي والدين.
2- ابراز علاقه و موفقيت تحصيلي دانشآموز.
3- استفاده از ابزارهاي آموزشي.
1- داشتن صبر و حوصله از سوي والدين:
گاه پيش آمده كه موضوعي را به كودكتان ميگوييد. اما او با بيتوجهي و سر به هوايي به حرف شما، به كار خود ميپردازد براي دومين بار و حتي چندمين بار ميگوييد و او اهميت نميدهد. و شما نيز فراموش ميكنيد. در صورتي كه عكسالعملهاي فرزندان شما نبايد باعث شود تا با بيحوصلگي ميدان را خالي كنيد و كوتاه بياييد. بلكه لازم است با دقت و حوصله و شادابي و حتي با استفاده از روشهاي كودكانه و بازي موضوع را به او تفهيم كنيد. و زمينه رضايتبخشي را براي او فراهم آوريد تا با ايجاد انگيزه و خاطره خوشي از آن صحنه به درك و فهم خود در پذيرش موضوعات بپردازد.
2- ابراز علاقه و موفقيت تحصيلي دانشآموز: والدين بايد نسبت به وضع تحصيلي فرزندشان بيتفاوت نباشند. مثلا زماني كه فرزندانتان با شادي تمام نمره بالاي خود را به شما نشان ميدهند. با استقبال و خوشرويي و تشويق از نمرهاي كه او گرفته اظهار خوشنودي كنيد. و اما زماني كه نمره پاييني گرفته به سركوب، تحقير و سرزنش او نپردازيد.
-بلكه با تشويق كلامي و ايجاد انگيزه و اميدواري او را به كسب موفقيتها در آينده كمك كنيد. و متوجه باشيد كه نبايد همسن و سالان را به رخ آنها كشيد زيرا اين مسئله به جاي اينكه سازنده باشد، مخرب است.
3- استفاده از ابزارهاي آموزشي:
بهتر است والدين در مورد آن دسته از كودكانشان كه در توجه داشتن با مشكلاتي روبهرو هستند براي يادگيري و آموزش مطالب از وسايل كمك آموزشي استفاده كنند.
- استفاده از اين وسايل درك و فهم كودك را نسبت به موضوع بيشتر ميكند.
ج- توجه به نيازهاي اساسي كودكان
نيازهاي مادي:
بايد اجازه دهيد تا كودك به ميل، علاقه و سليقه خود وسايل شخصي( از قبيل كيف، كفش و ...) را تهيه نماييد.
-سعي كنيد سليقه و نظر خود را به آنها تحميل نكنيد.
- هر وسيله معقول ديگري را كه به آن علاقه دارد و تهيه آن در توان شما است و ميتواند براي كودك شما مفيد فايده باشد براي او تدارك ببينيد تا از آن استفاده كنيد.
- اجازه دهيد كودكانتان با دوستان هم سن و سال خود معاشرت كنند البته با حسن نظارت شما بر روابط آنها. رعايت اين قبيل موارد و سايل موارد باعث ميشود كه حسن اعتماد به نفس و استقلال در او پرورش يابد و بتواند در آينده مستقل عمل كند و وابسته به ديگران نباشد.
نيازهاي غير مادي:
زمينه لازم براي عشق ورزيدن و محبت كردن را براي فرزندانتان فراهم آوريد. و متقابلا بدين وسيله او را مورد عشق و محبت قرار دادهايد. بايد توجه داشته باشيد كه فرزند شما نياز به محبت دارد و بايد وجود او را سرشار عشق و محبت كنيد. بيعلاقگي و بيتوجهي به كودك اثرات زيانآوري دارد كه غير قابل جبران است. براي جلوگيري از اين پيش آمد حداقل ميتوانيد با دستورات زير او را از محبت اغنا كرده و زمينههاي كمبود را در درون او از بين ببريد. و فكر و ذهن او را معطوف توجه به خود و اطراف خود كنيد. لازم است در طول روز چندينبار به كودكان خود بگوييد تو را خيلي دوست دارم. در طول روز چندبار او را در آغوش بگيريد و ببوسيد. به او احترام بگذاريد و به شخصيت او بها بدهيد. با الفاظي چون عزيزم او را صدا كنيد و براي پاسخ دادن به او جانم و فدايت شوم را به كار ببريد.
د- كاهش محركهاي مزاحم
1- جلوگيري از پرخاشگري:
- اگر به اين نكته توجه داشته باشيم كه فرزندان ما از ما الگو ميگيرند. و در واقع آنها آينه ما خواهند بود مسلما سعي خواهيم كرد تا بهترين و مفيدترين نقشها را در منزل ايفا و اجرا كنيم پس بياييم شيوه صحيح رفتارمان را براي تربيت فرزندانمان از جزييترين رفتارهاي شروع كنيم. در حضور او در جو خانوادگي با صداي بلند صحبت نكنيم، با صداي بلند او را خطاب نكنيم، داد و بيداد نكنيم و فرياد نكشيم.
در حضور او از دعوا كردن بپرهيزيم، به همديگر طعنه نزنيم، الفاظ نادرست و ناپسند را در منزل به كار نبريم، توهينآميز و غرضدار در حضور او صحبت نكنيم. در حضور او با همديگر مهرباني كنيم صميميت و صداقت را به او بياموزيم تا او خود را با محيط آرام و مهرباني مانوس سازد.
2- جلوگيري از خشونت:
- لازم است حتيالامكان در حضور كودكانمان عصبي نشويم.
- مضطرب نباشيم.
- نگرانيهايمان را بروز ندهيم.
- حتي چهره خود را برانگيخته نسازيم.
- خشك و رسمي برخورد نکنیم.
- درگيري فيزيكي در حضور او نداشته باشيم. زيرا خشونت روح و روان كودك شما را ميآزارد و آينده او را با مشكل روبهرو ميسازد. درست است كه شما (پدر و مادر) از سركار برگشتهايد. خسته و احتياج به استراحت داريد و در همان زمان كودكتان با شلوغ كردن سرگرم بازي است و از شما نيز انتظار بازي دارد. شما به جاي استفاده از الفاظ خشن و برخورد كردن با او، با خوشرويي و استدلال از او بخواهيد كه فعلا سرگرم بازي و كار ديگري شود تا شما استراحت كنيد. به او قول بدهيد كه بعد از استراحتتان حتما با او بازي خواهيد كرد و حتما به قول خود عمل كنيد.
3- پرهيز از جو ناملايم:
پدران و مادران بايد توجه داشته باشند كه اگر با همديگر اختلافاتي دارند اختلافات خود را براي فرزندانشان بازگو نكنند.
-در حضور آنان نبايد كنايهآميز با هم برخورد كنيد هيچ كدام نبايد نكات منفي ديگري را براي كودكتان بازگو كنيد.
-كوتاهيهاي همديگر را براي فرزندتان سهوي و اتفاقي جلوه دهيد.
- نكات منفي يكديگر را توجيه مثبت كنيد و ديگري را از برچسبهاي منفي كه فرزندتان نسبت به شما داشته مبرا و تبريه سازيد.
- در حضور فرزندانتان دعوا نكنيد، حتي اگر شده به ظاهر نشان دهيد كه با همديگر مشكلي نداريد و صميمي هستيد.
ذ- آموزش تفكر قبل از انجام كار به كودكان:
كودكان و دانشآموزان مبتلا به كمبود توجه نيز ميبايست همزمان مورد توجه اصلاح و درمان قرار گيرند.
- آنها بايد بياموزند كه قبل از ارائه پاسخ به هر سؤالي و يا شروع به انجام هر كاري لازم است ابتدا تامل كنند. بالطبع براي ايجاد چنين نگرش مثبت و عادت مطلوبي در اين قبيل كودكان لازم است اين امر با نظارت مستمر والدين صورت پذيرد. رعايت اين مسئله از سوي والدين باعث ميشود تا كودك به اين موضوع عادت كند و در واقع با تقويت خودانضباطي و خويشتندارياين رفتارها را جزو عادت فردي خود كند و بدينوسيله انديشيدن و عمل كردن به كودك واگذار ميشود.
و اما دسته سوم از كودكان بيتوجه يا كم توجه بيش فعالان هستند.
همانطور كه ميدانيم عامل ديگري كه در زمينه بيتوجهي و يا كمتوجهي كودكان موثر است بيش فعال بودن آنهاست.
استفاده از روش شبيهسازي لاكپشته در مرتفع كردن اين موضوع. والدين بايد توجه داشته باشند روشي وجود دارد به نام شبيه سازي لاكپشت به اين معنا كه به كودكانتان آموزش دهيد كه بگوييد ميخواهند آرام و با طمانيه حركت كنند آرام و آهسته همچون لاك پشت، در اين روش كودك با بهرهگيري از برنامهاي جامع، منظم و هدايت شده كه مركب از فعاليتها وتمرينات گوناگون با خونسردي و آرامش است.ميآموزد كه حركت زائد و غير ضروري خود را كاهش دهد. حركت لاك پشتي، آهنگ و هدف مطلوب اين روش محسوب ميشود.
الف- استفاده از روشهاي الگويي: رفتار مطلوب بزرگسالان را براي او الگو ونمونه قرار دهيد.
ب- استفاده از روشهاي خوداصلاحي: كاهش يا اصلاح رفتار زائد و غير ضروري از طريق مشاوره رفتار خود در ويدئو. مثلا زماني كه كودكان شروع به حركات بيش فعالانه ميكنند توسط دوربين از آنها فيلم تهيه كنيد و در زماني كه آرام هستند فيلم را براي او به نمايش بگذاريد و از اين طريق علت رفتارهاي عجولانه و پر جنب و جوش را از او در فيلم بپرسيد و شروع به اصلاح تك تك رفتارهاي او كنيد.
ج- استفاده از روش نمايش و ايفاي نقش: فردي را كه بدان معتقد هستيد و رفتارهاي او را ميپسنديد براي كودكان نمونه و مثال بزنيد و از او بخواهيد كه رفتارهاي آن فرد را برايتان ايفا كنند. بدين طريق كمكم او عادت ميكند كه چنين رفتار كند، خصوصا زماني كه مورد تشويق نيز قرار گيرد.
همانطور كه واقف هستيد از ديگر مشكلات كودكان بيتوجه، عدم برقراري ارتباط اجتماعي متقابل با همسالان است. براي برقراري ارتباط اجتماعي مفيد كودكان ميتوان مهارتها و توانمنديهاي ادراكي اين كودكان را تقويت كرد. به وسيله تكرار برنامههاي آموزشي به نحوي كه تكاليف آموزشي بر روشهاي رفتاري استوار باشد. مثلا نمايش فيلم آموزشي( مطالعه گروهي دانشآموزان و يا مطالعه دو نفر كه در فيلم علاوه بر آموزش درسي آموزش رفتاري نيز داشته باشند) و تقويت رفتارهاي مثبت كودكان با افراد خانواده و يا دوستان و همسالان.
انتظار ميرود والدين اصول زير را رعايت كنند:
- صبر و حوصله وافر.
-كاهش تحركهاي زائد محيطي.
- طرح و تنظيم برنامههاي جامع و متنوع آموزشي.
- ايجاد نگرش مثبت.
- تقويت انگيزه توجه و تلاش.
- توجه به نيازهاي اساسي كودك.
- توجه به رغبت و علاقه كودك.
-
روان شناسی چت و کاربران چت روم ها
فضای مجازی چت روم های اینترنتی به وسیله ای برای پر کردن اوقات فراغت جوانان مبدل شده که مرزهای تازه ای در شکل گیری ارزشها و هویت یابی جوانان پیش روی آنان قرار داده است.
بررسی های محققان علوم و ارتباطات اجتماعی نشان می دهد که کارکرد غالب چت برای کاربران ایرانی جنبه فراغتی و سرگرم کننده داشته که در اشکال مثبت و منفی تسهیل کننده و جبران کننده نیازهای ارتباطی آنها در دنیای واقعی است.
گرچه در فضای چت، مرزبندی های جنسیتی روز به روز ضعیف تر می شود اما با این حال در بیشتر موارد جذابیت های جنسیتی در روابط دنیای مجازی بیش از پیش حایز اهمیت است.کارشناسان معتقدند که مجاورت طولانی با فضای مجازی می تواند به فرهنگ پذیری یکطرفه و تاثیر پذیری افراطی از هنجارها و ارزشها انجامیده و با تقویت پدیده جهانی شدن تعلقات ملی و سنتی کابران را تحت تاثیر قرار دهد.
“کامران سروش صحت” کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی “چت روم ها” را میدان های چند کاربردی و از پرطرفدارترین عرصه های مراوده در فضای مجازی دانسته و معتقد است که چت، مرزهای تازه ای در شکل گیری خرده فرهنگها،ارزشها و هویت جوانان پدید آورده است.
وی با اشاره به عوامل تسهل کننده ارتباط در فضای مجازی چت می گوید: گمنامی، سرعت ارتباط و سیال بودن از جمله علل گرایش به چت است که در روابط جنیسیتی و دوست یابی جوانان پیامدهایی به دنبال دارد که محملی برای جستجو و ارضای کنجکاوی های آنان فراهم می آورد.
این کارشناس با تاکید بر اهمیت فضای چت روم ها در پر کردن اوقات فراغت اظهار می دارد: چت کردن در فضای مجازی، مشارکت عاطفی را جایگزین مشارکت سیاسی و معاشرت رو در روی اجتماعی کرده و نوعی رابطه غیر حقیقی را بر فضای مناسبات میان افراد حاکم کرده است که این امر پیامدهایی چون کاهش سرمایه های اجتماعی،انزوا و بریدگی از مشارکت های محسوس و عینی را در بر داشته است.
وی در توصیف چگونگی جایگزینی روابط عاطفی با روابط سیاسی و علمی درفضای چت تشریح می کند: چت کننده ها از برقراری چند ارتباط همزمان با دیگران به شدت لذت می برند، این افراد درگرفتن اطلاعات خاص از مخاطب خود پیشدستی کرده و از این طریق به یک شناسایی اولیه از مخاطب دست می یابند و امکان می یابند که از این طریق توصیف های مبالغه آمیز درباره خود بکار برده و با ابزار همدردی و همسویی با مخاطب، توجه او را به خود جلب کنند. این کارشناس معتقد است که ماهیت غیر رو در روی ارتباطات الکترونیکی اینترنتی، انگیزه بیشتری را در کاربران به ایجاد یک رابطه پشت صحنه ای که ریسک شرمندگی در آن کمتر است، ایجاد می کند.
دکتر”محمد ابراهیم برزگر” استاد روان شناس اجتماعی دانشگاه علامه طباطباطی با اشاه به دو فاکتور مورد علاقه در جوانان برای برقراری ارتباط با دیگران می گوید: “ناشناس ماندن” و “تنوع گرایی” شوق گرایش به ارتباط با چندنفر را بوجود آورده است.
وی می افزاید: در نمونه های تحقیقی بدست آمده از چند کافی نت مشخص شد که ۷۱ درصد از جوانان ۱۵ تا ۳۰ سال یک بار چت کردن را امتحان کرده اند.
وی در خصوص نتایج بدست آمده از گرایش سنجی جوانان در هفت موضوع مرتبط با چت کردن، اعلام می کند:نگاه به چت به عنوان بازی سرگرم کننده ۲۴ درصد، چت به عنوان تدوام زندگی واقعی ۱۷ ردصد، چت به عنوان وسیله ای برای ارتباط دوستانه ۱۸ درصد، چت به عنوان امکانی برای جستجو گری ۹ در صد، چت به عنوان ارتباطی نامطمئن و ناکارآمد ۲۰ درصد و چت به عنوان ابزاری برای سوء استفاده ۱۲ درصد بوده است. این استاد دانشگاه می افزاید: ۷۵ درصد چت کنندگان گفته اند که در چت کردن نقش های متقاوتی را بازی می کنند که سهم پسران در ارایه نقش غیرواقعی و تصویری نادرست از خود ۸۹ درصد و سهم دختران ۱۱درصد بوده است. برزگر بدبینانه ترین نظرات در گرایش چت گنندگان را مربوط به انتخاب همسر دانست و خاطر نشان می کند: به خاطر گسترده بودن فضا و امکان نقش بازی کردن و ارایه رفتارهای دوگانه بیشتر چت کنندگان معتقدند که محیط چت فضای مناسبی برای انتخاب همسر به شمار نمی آید که در این خصوص آقایان بیشترین بی اعتمادی به چت به عنوان ابزار انتخاب همسر دارند.
وی با اشاره به تمایل پسران به برقراری ارتباط دوستانه همزمان با چند فرد غیر همجنس تصریح می کند: بیشتر پسرها با آگاهی از وابستگی عاطفی در دختران تلاش می کنند که ارتباط خود با آنها را تا مرز آنچه حقیقتا به دنبال آن هستند، تعقیب کنند.این در حالی است که دخترها اغلب با وسواس و دقت بیشتری دوستی و رابطه پا برجا با یک فرد غیر همجنس را مدنظر دارند. برزگر می افزاید: تحقیقات جامع نشان داده که نگاه دختران به چت بیشتر جنبه تفنن و بازی دارد با این حال نکته ای که در وهله نخست در تضاد با این جهت گیری قرار دارد تعهد بیشتر به استفاده صادقانه از فضای مجازی و محافظه کاری و احتیاط بیشتر دختران در برقراری ارتباط آنلاین است. “مریم رضا زاده” و” آرزو صالحی ” از محققان علوم اجتماعی در تحقیق مشترکی که در خصوص گرایش جوانان به چت های اینترنتی انجام دادند،نتایجی را که در ذیل آمده ارایه دادند: ۸۸ درصد به چت به مثابه یک بازی نگاه می کنند، ۵۳ درصد معتقدند که چت کردن فرقی با زندگی واقعی ندارد، ۴۶ درصد معتقدند که کسانی که با آنها چت می کنند خصوصیاتی مشابه با آنها دارند، ۴۰ درصد گفته اند که شخصیت شان درچت با شخصیت واقعی شان متفاوت است، ۷۶ درصد از چت کردن احساس آرامش می کنند، ۸۳ درصد شناخت شخصیت دیگران را در چت غیرممکن می دانند، ۴۴ درصد فهمیدن احساسات و نظرات واقعی افراد در چت را غیرممکن می دانند، ۷۶ درصد در چت به مخاطب خود اعتماد ندارند، ۷۳ درصد امکان انتخاب همسر از طریق چت را مناسب نمی دانند و ۴۳ درصد معتقد به وجود دردسر در دوست یابی های اینترنتی هستند. تحقیقات این دو محقق از زاویه ایی دیگر همچنین نشان می دهد که دختران درچت کردن بیشتر مایل به شیطنت و سر کار گذاشتن هستند در همین راستا پسران در چت کردن تلاش بیشتری می کنند که اعتماد دختران را بر ای تداوم رابطه جلب کنند.
“محمد سعید ذکایی” عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در بیان انگیزه اصلی از چت کردن می گوید: توجه بیشتر چت کننده ها به مسایل فراغتی و سرگرم کننده چت روم ها بوده است و انگیزه های بعدی به ترتیب شامل پیدا کردن دوست، تازگی محیط چت و مهیج بودن آن، تفاوت شخصیت در صحنه چت نسبت به زندگی حقیقی و شیطنت و ماجراجویی عنوان شده است. این کارشناس می افزاید: در پاسخ به این سوال که با چه افرادی تمایل به چت کردن دارید، بیش از ۵۰ درصد پاسخ دهندگان گفته اند که بیشتر دوست دارند با افراد متنوع و ناشناس چت کنند و کمتر از یک سوم تمایل خود را به افراد آشنا بیان داشته اند .همچنین ۹/۹۸ درصد پاسخ دهندگان تمایل به چت کردن با افراد غیرهمجنس داشته اند و بدین ترتیب می توان گفت که فضای غالب در محیط چت روم ها گفتگوهای دوستانه جوانان غیر همجنس است که با نیت ارضای کنجکاوی، آشنایی، سرگرمی و شیطنت و ماجراجویی است. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در خصوص مضمون گفتگوهای چت کننده ها اعلام می کند:بر اساس تحقیقات انجام شده، بیش از ۴۰ درصد چت کننده ها به دنبال مباحث غیرجدی و پیش پا افتاده و ۲۷ درصد به گفتگوهایی برای صمیمیت و نزدیکی بیشتر و کمتر از ۲۰ درصد موضوعاتی چون موسیقی فیلم و هنر را مد نظر داشته اند. ذکایی، درباره الگوهای قابل توجه در روابط میان چت کننده ها می گوید: بیشتر جوانان کم سن و سال تر به خصوص پسرهای جوان در گفتگوهای اینترنتی مایل به صمیمیت و نزدیکی بیشتر با دوستان غیر همجنس خود هستند.
همچنین پسران بیش از دختران مایل به گپ همزمان با بیش از دو یا چند فرد غیرهمجنس بوده و تبحر و مهارت پسران درچت کردن بیش از دختران است. همچنین پسرها ترس و نگرانی کمتری از کنترل ها و شناسایی های غیرمحسوس در خلال چت کردن داشته اند.
وی اولویت سایت های مورد مراجعه پاسخگویان برای چت کردن را به ترتیب ۸۵ درصد یاهو، ۷% درصد سایت های فارسی زبان مثل بدهی دات کام و روزی دات نت و ۵/۶ درصد msn دانست.
کاریزما مشاور
-
مهار اضطراب
مثل یک چشم به هم زدن، ۳ ماه از سال تحصیلی گذشت، کتابها بوی تازگیشان را از دست دادند. دفترها سیاه شد و... روزهای امتحان فرا رسید. با همان حال و هوای همیشگی، انگار اضطراب و دلهره یار جدانشدنی امتحان است و درسخوان و غیر درسخوان هم نمیشناسد که وقتی از هر دانشآموزی سؤال میکنید، اولین مشکل را اضطراب امتحان میداند. یکی از اساسیترین مشکلات دانشآموزان، خانههای کوچک، جمعیت زیاد خانوادهها و عدم وجود محیطی آرام و مناسب برای درس خواندن خصوصا در روزهای امتحان است. آیا در این خانههای کوچک و با تلویزیون دائما روشن و احیانا بارفت و آمد مهمانان، میتوان برای درس خواندن تمرکز داشت؟ به راستی در خانههایی با یک یا ۲ اتاق، چگونه میتوان شب امتحان با چراغ روشن تا صبح درس خواند؟
در این گزارش به مشکلات دانشآموزان یکی از مدارس، در روزهای امتحان پرداختیم. در یکی از مدارس راهنمایی دخترانه به سراغ چند دانشآموز که در هوای سرد پاییزی در حیاط مدرسه دور هم جمع شدهاند و مشغول درس خواندن هستند میروم و از امتحاناتی که پیش رو دارند، از چگونگی آماده شدن برای امتحان و مشکلاتی که در این روزها با آن روبهرو هستند، سؤال میکنم. سهیلا جعفری، دانشآموز کلاس دوم راهنمایی که زودتر به مدرسه آمده تا اشکالات درسی دوستانش را برطرف کند، میگوید:« من دوست دارم تنهایی درس بخوانم، به همین دلیل میروم در اتاق و تنهایی بلند بلند مطالب درسی را برای خودم تکرار میکنم، فکر میکنم دارند از من فیلمبرداری میکنند و من بهعنوان معلم یک کلاس، درس را برای بچهها توضیح میدهم یا اینکه به پشت بام خانه میروم و تو هوای آزاد درس میخوانم، آن موقع فکر میکنم یک نفر روبهرویم نشسته. مثلا اگر تاریخ میخوانم فکر میکنم یک تاریخدان روبهرویم نشسته است، من از خودم سؤال میکنم و بعد جواب میدهم و خیلی خوب درسهایم را یاد میگیرم.» از سهیلا میپرسم،خیلی از دانشآموزان در خانههایی کوچک زندگی میکنند و شاید بعضیها فقط یک اتاق داشته باشند، فکر میکنی آنها برای درس خواندن چه مشکلاتی دارند و برای مقابله با این مشکلات چه باید بکنند؟
با لحن شیرینی میگوید: «درست است که ما در خانه چند تا اتاق داریم اما من هم چند تا خواهر و برادر دارم که آنها هم مثل من درس میخوانند، پدرم تلویزیون را که روشن میکند، سر و صدا زیاد می شود، اما به هر حال، آدم باید از هر امکاناتی که دارد خوب استفاده کند. یکی از معلمهای ما میگفت:« من یک شاگرد داشتم که در حمام خانه درس میخواند.» البته مدرسه ما هم سعی کرده به بچههایی که مشکل دارند کمک کند، پارسال موقع امتحانات گفتند هر کس در خانه نمیتواند درس بخواند، جمعهها میتواند به یاد مدرسه بیاید و در حیاط و کلاسهای مدرسه درس بخواند.» سهیلا که شاگرد زرنگی است، راه حلی هم برای مقابله با اضطراب شب امتحان پیشنهاد میکند:«من هم اضطراب داشتم اما یک بار خواهرم به من گفت: وقتی برگه امتحان را میگیری، یک دفعه همه سؤالها را نگاه نکن، بلکه یکی یکی از بالا به پایین سؤالها را بخوان و جواب بده، این طوری وقتی میبینی میتوانی سؤالها را جواب بدهی، اضطرابت کمتر میشود.»
فائزه کوچکی همکلاسی و دوست سهیلا که کنارش ایستاده در باره نحوه خواندش میگوید:«من قبلا همینطوری درس میخواندم، مطالب را برای امتحان حفظ میکردم، ولی بعد از امتحان، زود از یادم میرفت، اما خواهرم یک روش خوب به من یاد داد، حالا مطالب درس را کمکم میخوانم و خلاصهنویسی میکنم و با این روش مطالب خیلی خوب یادم میماند، مثلا درس هفته پیش، الآن خوب یادم هست. فائزه برای درس خواندن در خانه مشکلی ندارد:«ما دو تا اتاق داریم، یکی بزرگ، یکی کوچک. در خانه ما فقط من محصلم، برای همین برای خواندن به اتاق کوچک می روم. معمولا هیچکس به آن اتاق نمیآید، وقتی درسم را خواندم، میروم آن یکی اتاق تا خواهرم ازمن بپرسد.» و در ادامه میگوید:« خانه ما هم شلوغ بود، هر چه درس میخواندم، یاد نمیگرفتم، اما حالا با روشی که یاد گرفتهام، حتی اگر خانه ما شلوغ هم باشد، درسم را خوب یاد میگیرم.»
مهشید مظفری که تا حالا شنونده حرفهای ما بود، میگوید: « آدم هر جا که باشد باید درسش را بخواند، حتی اگر خانه کوچک باشد، بعد اگر کسی بخواهد، میتواند به آن چیزی که دوست دارد برسد.» مهشید از قانون جالبی که در ایام امتحان در خانهشان اجرا میشود، میگوید:« مادرم موقع امتحانات، تلویزیون راتعطیل میکند.» بعد از خداحافظی از بچههای درسخوان و صمیمی مدرسه راهنمایی به دبیرستان و پیش دانشگاهی که دیوار به دیوار آن مدرسه است، میروم و با دانشآموزان این مدرسه هم در مورد مسائل مربوط به ایام امتحانات همصحبت میشوم. فرزانه صبری دانشآموز مقطع پیشدانشگاهی رشته تجربی در حالی که عجله دارد به کلاسش برسد، میگوید: «مشکلات ما در ایام امتحانات زیاد است؛ مثل کمبود وقت و مراعات نکردن خانوادهها بعضی از خانوادهها رعایت حال بچههای محصلشون را نمیکنند، تلویزیون دائماً روشن است ، مهمان دعوت میکنند، بچهها را مجبور میکنند همراه آنها به مهمانی بروند.
خانهها هم کوچکند و تعداد اتاقها کم. بعضی از ما شبهای امتحان یا با چراغ مطالعه درس میخوانیم، یا چراغهای اوپن را روشن میکنیم. البته مدرسه هم کار خوبی کرده و برایمان خوابگاه تدارک دیده و هر کسی مشکل دارد میتواند برای درس خواندن از خوابگاه مدرسه استفاده کند. اما یکی از مشکلات اساسی ما، حجم زیاد درسها و تعداد زیاد امتحانات است ، اعتراض هم که میکنیم، میگویند شما پیشدانشگاهی هستید و باید زحمت بکشید. ما شبها در خوابگاه بیدار میمانیم و درس میخوانیم، بعد فردایش سر کلاس چرت میزنیم و از درس چیزی نمیفهمیم. اساسیترین مشکل، بیبرنامگی است. ما در یک روز ۴ تا امتحان داریم. ما وقتمان کم است، چون از صبح تا ساعت ۶ و ۷ بعدازظهر به خاطر کلاس فوقالعاده و تست در مدرسه میمانیم و اینجوری نه به تستهایمان میرسیم و نه به درسهای فردا. برنامهریزی درسی هم نداریم.بعضی از معلمها میگویند به روش قلمچی درس بخوانید، بعضی میگویند با برنامهریزی آموزش و پرورش پیش بروید. مجبوریم براساس هر دو روش درس بخوانیم، به همین دلیل هیچ کدام را کامل نمیتوانیم اجرا کنیم.» اما به عقیده ما یکی از بهترین راههای مقابله با مشکلات امتحان، مراجعه به مشاور مدرسه و استفاده از تجربیات و راهنماییهای او است، به همین دلیل دقایقی با خانم (فاطمه حمزهلو) مشاور دبیرستان و پیشدانشگاهی همکلام شدم.
خانم حمزهلو که ۱۲ سال است به عنوان مشاور فعالیت میکند، دلیل اصلی مشکلات دانشآموزان در ایام امتحان را طریقه نادرست مطالعه آنان در طول ایام تحصیل میداند: «بچهها عادتهای غلط و روشهای مطالعه نادرستی دارند. اگر این روشها و عادات نادرست را اصلاح کنند بسیاری از مشکلات درسی آنان حل میشود، به طوریکه بچهها عادت دارند به روش «جز به کل» مطالعه کنند به این صورت که یک قسمت درس را خوانده و حفظ میکنند و بعد به سراغ مطلب بعد میروند. در حالی که این روش نادرستی است و ما عکس این روش، یعنی روش «کل به جز» را به آنها پیشنهاد میکنیم تا با این روش، یک مطالعه ماندگار داشته باشند.» وی در توضیح این روش میگوید: «در اولین مرحله روش (کل به جزء) پیش از آنکه دانشآموز شروع به درس خواندن کند باید کل مطلب را از نظر بگذارند، بدون آنکه مطلب را بخواند، فقط ورق بزند و سرفصلها را نگاه کند. در دومین مرحله قبل از آنکه شروع به خواندن کند، در مورد آن درس برای خودش سؤالاتی را مطرح کند و هنگام مطالعه، جواب آن سؤالات را جستوجو کند.
در سومین مرحله به طور دقیق خواندن درس را شروع کند و هر مطلبی را که به نظرش مهم میرسد یادداشت کند. نوشتن نکات مهم باعث میشود مطلب یکبار دیگر در ذهن دانشآموز تکرار شود.» وی به دانشآموزان توصیه میکند: «از هیچ نکتهای بدون یادداشت کردن، نگذرند؛ البته برای یادداشتبرداری خوب و کامل و دقیق هم رعایت نکاتی لازم است، مثلا در یادداشت باید نکات اصلی را نوشت و برای کامل کردن یادداشت، از اشکال، رنگها و علامتها استفاده شود.» خانم حمزهلو در مورد مراحل بعدی این روش مطالعه، میگوید: «دانشآموز در چهارمین مرحله که دیگر یادداشتبرداری هم تمام شده، برای مرور درس، دیگر کتاب یا دفتر را نمیخواند، بلکه فقط مطالب یادداشتهای خود را به دقت مطالعه میکند و در مورد هر نکتهای که یادداشت کرده، خوب فکر میکند.
در مرحله پنجم، اگر بخشی از یادداشت خود را نمیتواند درک کند یا سؤالی برایش پیش آمده میتواند دوباره به کتاب مراجعه کرده و آن نکته را دوباره دقیق و درست یادداشت کند.
در ششمین مرحله، دانشآموز برای اینکه نکات یادداشت شده به طور دقیق و کامل در ذهنش ثبت شود، باید این نکات را با صدای بلند برای خودش تکرار کند و اینطور تصور کند که معلم کلاس است و باید درس را برای شاگردانش توضیح دهد، بنابراین اگر در خانه، تخته دارد، مطالب را روی تخته بنویسد و روی دیوار بچسباند وقتی توضیح درس تمام شد، تصور کند دانشآموزان سؤالاتی دارند و او باید به آنها پاسخ دهد. در این مرحله هیچ سوالی نیست که نتواند به آن پاسخ دهد.» حمزهلو معتقد است: مطالعه درس، قدم اول است و برای تثبیت مطالب درس در ذهن، اقدامات دیگری هم لازم است. برای اینکه دانشآموزان مطالب خوانده شده را فراموش نکنند، باید یادداشتهای خود را در زمانهای معین مرور کنند، در غیر این صورت تمام زحمتهایی که برای تهیه این یادداشتها کشیدهاند، به هدر میرود.
نگارش یافته توسط محمود قوچانی
ایران سهراب
سایت آفتاب
-
راهکارهايي براي تقويت اراده
رسيدن به آرامش و درك زندگي پاك، يكي از مهمترين اهداف آفرينش انسان است. خداي رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهمتر از همه ، پيامهايش را عنايت فرمود تا « آرامش و زندگي پاك » را تجربه كنيم:
«ألا بذكر الله تطمئن القلوب». (1)
بدون خدا، زندگي رنجي است بي پايان ، « وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَه ضَنْكاًً». (2)
«كساني كه به خدا ايمان آورده و ايمان خود را به ظلم نيالودهاند ، داراي ايمني و مصونيتند و آنان هدايت يافتگان واقعي هستند» (3)
بنيامين راش، پدر روانپزشكي آمريكا ميگويد: « دين آن قدر براي پرورش و سلامت روح آدمي اهميت دارد كه هوا براي تنفس». (4)
يونگ، روانكاو ميگويد: «در مورد بيماران روحي كه از 35 سال به بالا داشتند ، حتي يك نفر يافت نميشود كه مشكل رواني او در آخرين مرحله تحليل، به ايمان مذهبي مربوط نگردد و بهتر است بگوييم كه هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه كه دين به اشخاص ميدهد ، بيمار شدهاند و هيچ كس از آن ها كه نظر ديني و مذهبي خويش را باز نيافتند ، واقعاً درمان نشدهاند». (5)
امام علي عليه السلام ميفرمايد: « تقوا، داروي بيماري دلهاي شما و شفاي مرض بدنهاي شماست». (6)
امام كاظم عليه السلام ميفرمايد: « لقمان به پسرش گفت: دنيا ، درياي ژرفي است كه افراد بسياري در آن غرق شدهاند و تقوا و پرهيزكاري، كشتي توست. آن كشتياي كه آكنده از ايمان باشد ، بادبانهاي آن، توكل به خدا و پاسدارش، عقل و ناخدايش، علم و فرمان آن، بردباري و تحمل است». (7)
زندگي، قانون دارد. خوشبختي، با فهم و رعايت قانون زندگي و سيهروزي، با ناديده انگاشتن قانون زندگي، حاصل ميشود.
موفقيتها به بخت و اقبال وابسته نيست، بلكه زندگي پاك را با احترام به قوانين، ميتوان در آغوش کشيد.
جوانان، دانشجويان و استادان بزرگوار، بايد بدانند كه دنياي بيخداي امروز، براي کسب موفقيت کامل و آرامش واقعي، حرف زيادي ندارد و طي دو يا سه قرن گذشته ، برخي از دانشمندان تربيتي و روانشناسان غربي توانستهاند به برخي از قوانين آن – به گونهاي ناقص – پي ببرند اما (قرآن و عترت)، ???? سال قبل، آن هم با رعايت همه عرصههاي زندگي و باور به سراي ابدي، دقيقترين قواعد را براي درك يك زندگي پاك، بيان كردند ، « من عمل صالحاً من ذكر و أنثي فهو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه». (8)
اينك براي اين كه دچار « روابط و دوستيهاي ويرانگر» نشويم ، چند قاعده را به اختصار بيان ميكنيم که در اين مقاله به اولبن مورد که تقويت اراده است مي پردازيم :
1 - تقويت اراده در انجام برنامهها
شخص با اراده كسي است كه وقتي درباره ي كاري، به خوبي تأمل كرد و آن را نافع دانست، تصميم به انجام آن ميگيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در ميآورد (9) و در مقابل، فرد سست اراده ، با كمترين مشكلي، از انجام دادن كار، دلسرد شده ، دست از تلاش برميدارد.
شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نميايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نميزند و از پيشرفتش، جلوگيري نميكند.
كسي كه ارادهاي قوي دارد ، آن چه را خواسته است، با كوشش و ثبات قدم، به دست ميآورد. شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نميايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نميزند و از پيشرفتش، جلوگيري نميكند.
آسمان
راهكارهاي تقويت اراده
الف) تعيين هدف يا اهداف
انسان بايد ابتدا هدف و يا اهداف خود را در زندگي و يا كاري كه ميخواهد انجام دهد ، به طور دقيق و مشخص، ترسيم كند. طبيعي است كه اين هدف، بايد شفاف، معقول، قابل دستيابي، بدون افراط و تفريط ، مطابق توان و استعداد خود و واقعبينانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از تواناييهاي شخص. در غير اين صورت، وقتي با مشكلات و موانع سختي روبهرو شود ، نااميد و دلسرد شده ، از ادامه كار، منصرف ميشود و خود را ناتوان و بياراده ميبينيد.
ب) شناخت تواناييها و استعدادها
همه ما در وجود خود ، از استعدادهايي برخورداريم . كافي است اين نيروها را بشناسيم و براي رسيدن به هدف، آنها را به كار گيريم.
ج) برنامهريزي
بايد براي تمام كارها و فعاليتهاي شبانهروزي، برنامهاي مدون و منظّم داشته باشيد .بدين منظور از جدولي استفاده كنيد كه در ستون افقي آن، ساعات شبانهروز و در ستون عمودي، ايام هفته را يادداشت و تمام كارهاي روزانه – خواب، استراحت، ورزش، مطالعه - را در آن درج كنيد و هر فعاليتي را در زمان خاص خود ، در جدول بنويسيد و هيچ زماني را بدون كار ، خالي نگذاريد. هر روز صبح با نگاهي به آن برنامه ، به اجراي دقيق آن بپردازيد و شبها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزيابي كنيد. شايسته است همچون يك محاسبهگر جدي و قاطع ، فعاليتهاي روزانه و ميزان موفقيت خود در انجام دادن آن ها را بررسي كنيد و در صورت موفقيت، خود را تشويق و در صورت تخلّف و سهلانگاري در اجرا، خود را تنبيه كنيد.
آجرهاي بناي هستيمان را، طرز تفكرمان ميسازد و اگر بخواهيم در دنيايمان اتفاق زيبايي بيفتد ، گام اول ، تغيير در نگاه و بينش ماست.
د) اصل تلقين يا خودگوييهاي مثبت
گفتن، باور داشتن است. وقتي ميگوييم من آدم شكست خوردهاي هستم، بياستعدادم و عوض شدني نيستم، در واقع، حكم محكوميت خود را صادر ميكنيم. روانشناسي شناخت، به ما چنين ميگويد: دستور دادن، فرايند شدن است و ما را دستورات ميسازند. ما همواره با خودمان حرف ميزنيم و هفتاد درصد (70%) وقتمان با گفتوگو سپري ميشود حتي زمان خواب و ما همان ميشويم كه با خود حرف ميزنيم. سعي كنيد دستورات خوبي به خودتان بدهيد. شما با خودتان چه ميگوييد؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نيروزا و يا منفي است و نيروبر؟
آجرهاي بناي هستيمان را، طرز تفكرمان ميسازد و اگر بخواهيم در دنيايمان اتفاق زيبايي بيفتد ، گام اول ، تغيير در نگاه و بينش ماست. با تغيير نگاه ، ايدهآلها و اهداف زندگيمان به درستي شكل ميگيرند و آن گاه گام دوم، يعني تلاش مستمر و انتخابهاي عالي و فرداساز، در دنياي ما رخ خواهد داد . «إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم».
نگرشها و انديشههاي ما، مهمترين عامل تغيير به شمار ميآيند. نود درصد (90%) تغييرات خوب و بد زندگيمان، به نوع نگرش ما به رخدادهاي زندگي بستگي دارد و ده درصد (10%) آن به وقايع بيروني وابسته است.
اديسون ميگويد: « مشكل افرادي كه شكست خوردهاند و دست از تلاش برداشتند ، اين بود كه نميدانستند كه در يك قدمي پيروزياند » و ميگفت: راز توفيقم اين بود كه هرگاه براي باز كردن دري تلاش ميكردم و باز نميشد ، بارها و بارها تلاش ميكردم و با خود ميگفتم: حتماً اين كليد ، درب را در صدمين بار، باز خواهد كرد.
ه) تدريجي بودن تقويت اراده
براي به دست آوردن ارادهاي قوي و محكم، بايد به تدريجي بودن آن و نياز آن به تمرين، توجه داشت. گمان نكنيد ميتوانيد به طور دفعي و بدون تلاشي درخور، به آن دست يابيد. بنابراين، به راهكارهاي عملي زير توجه كرده، به آنها پايبند باشيد:
- هر روز صبح حداقل بيست دقيقه ، به طور مرتب و در ساعتي معين ، ورزش كنيد.
- صبحگاهان، هر زمان كه بيدار شديد ، بيدرنگ برخيزيد و از رختخواب بيرون رويد ، حتي اگر خوابآلودگي مزاحمتان است، از اتاق بيرون رويد و قدري نرمش كنيد تا خوابآلودگي از بين برود.
- در صورت امكان، چند دقيقه قبل از اذان صبح از خواب بيدار شده، نماز شب بخوانيد و اگر در آن وقت بيدار نشديد ، قضاي آن را به جا آوريد.
- مقيد باشيد هر روز تعداد آيات معيني از قرآن را تلاوت كنيد (حداقل 30 تا 50 آيه) و در صورت تمايل، در هفتههاي بعد، بر ميزان آن بيفزاييد.
- ترك گناه و مخالفت با هواهاي نفساني، نقش بسيار مؤثري در تقويت اراده و نهادينه كردن آن در درون انسان دارد.
- هرگز در كارها، نااميد نشويد و با حالتي تهاجمي، براي پيگيري و به انجام رساندن كارهاي ناقص و ناموفق، تلاش كنيد.
- كارهايي را كه به عهده ميگيريد، ناتمام رها نكنيد و آن ها را به نحو احسن و تا رسيدن به نتيجه مطلوب، ادامه دهيد و از پراكنده كاري و آشفتگي در كارها كه موجب به هم ريختگي نظام فكري ميشود ، بپرهيزيد و به فعاليتهاي خود ، تمركز و انسجام ببخشيد.
- همواره بر خداوند ، توكل كرده و در همه امور، از او استمداد جوييد. (10)
پينوشت:
1. رعد، آيه 28.
2. طه، آيه 124.
3. انعام، آيه 82.
4. مجله پيوند، ش 257، ص 34.
5. موسوي لاري، رسالت اخلاق در تكامل انسان، ص 170.
6. نهج البلاغه، خ 198.
7. كليني، اصول كافي، 1، 19.
8. نحل، آيه 97.
9. نيروي اراده نيرويي باطني براي اتخاذ تصميمات، اقدام به كار، اداره و انجام اهداف و وظـايـف است.
10. محمدرضا احمدي، پرسشها و پاسخها، دفتر هفتم .
منبع : بر گرفته از نشريه ي پرسمان
سایت تبیان
-
از كليد طلائي ارتباطات
مترجم: محمد رضا آل ياسين
هر كار ما نوعي ارتباط است
ما هر روز، به گونههاي مختلف با يكديگر در ارتباطيم تا انديشهها، احساسات و تمايلات خود را به يكديگر منتقل كنيم، ميزان علاقه و احترام خود را نشان دهيم و رنج و اندوه، شادماني و خرسندي و شك و دودلي خود را ديگران در ميان گذاريم.
يك ارتباط ساده يا يك مجموعه ارتباطات، خواسته يا ناخواسته، از پيش تعيين شده يا اتفاقي، فعال يا منفعل به هرحال يكي از ابزارهاي كليدي ارضاء نيازها، كسب نتايج و متجلي ساختن آرزوهاي ماست. روابط ما، مطلوب يا نامطلوب، شكل دهندهي بخش عمده اي از اوقات روزانهي ماست.
ما ارتباط برقرار ميكنيم تا: كسب اعتبار كنيم، شكوه و گلايه كنيم، به يكديگر كمك كنيم، عقايد خود را ابراز كنيم، به توافق برسيم، ناسزا بگوييم، ادب خود را نشان دهيم، هشدار دهيم، ترغيب و تشويق كنيم، فرمان دهيم، با ديگران دوست شويم، ديگران را به بفريبيم،تقلب كنيم تحسين كنيم، گپ بزنيم، معاشرت كنيم، مبادله و معامله كنيم، دست نياز به سوي ديگران دراز كنيم
از بحرانها جان سالم به در بريم، اطلاعات و اخبار را رد و بدل كنيم، از ديگران پذيرايي كنيم باز جويي كنيم، چيزي بخريم، چيزي بفروشيم.
-
چرا مردها بی احساس می شوند؟
اغلب مردهایی كه در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سكوت میكنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شكلی حل كنند.
از آن جایی كه طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذكر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد كه خود را از معركه عقب بكشد و مدتی را به تنهایی بگذراند.
از آنجایی كه طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذكر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد كه خود را از معركه عقب بكشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میكند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واكنشهای عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میكنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد كنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط كند باید به قدری ناراحت باشد كه بخواهد كسی را رد كند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیكند در حالیكه مردها خود به خود در واكنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میكنند.
مرد
مرد توانایی آن را دارد كه در لحظهای در خود فرو برود و سكوت اختیار كند به همین شكل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینكه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود.
وقتی مرد از دنیای سكوت و تنهایی بازمیگردد ممكن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممكن است به این نتیجه رسیده باشد كه دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سكوت و انزوا خارج میشود و میگوید كه همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان كند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
همسر
زنها را درك كــنید
وقتی مرد ، زمان كافی برای درك كردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمیكند ، زن به سادگی سردرگم میشود و امكان اینكه واكنشی شدید و بیتناسب نشان دهد ، افزایش مییابد.
وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان میگذارد اگر شوهر به حالت انفعالی به صحبتهای او گوش فرا دهد و امیدوار باقی بماند كه به زودی حرفهای زنش تمام خواهد شد ، روی او اثر میگذارد و بر ابهامات یا ناراحتیهایش میافزاید.
وقتی زنها تصمیم میگیرند مانند مردها رفتار كنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند ، گیج و سردرگم میشوند. به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیمگیری باشند. معمولا وقتی زنی سردرگم است، میخواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور كند. در این زمان است كه میتواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درك كردن زنش به حرفهای او گوش میدهد خود به خود متعادلتر میشود و زن زمانی متعادلتر میشود كه بتواند حرفها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است كه مردها بتوانند زبان تكلم زنها را بیاموزند و زنها هم به طریقی سخن بگویند كه مردها میل به شنیدن داشته باشند.
منبع : بر گرفته از سایت سیمرغ – با تغییر
-
با اعتدال رفتار کنید
اندیشیدن به جنبههای مثبت زندگی، کمتر فکر کردن درباره مسائل منفی، از هر لحظه خود لذت بردن و... از جمله راههای درمان تفکر منفی است.
تفکر منفی بیماری مهلکی است که ذهن، احساسات و جسم انسان را مبتلا میسازد اما در مقایسه با بیماریهای لاعلاج یا مهلک، درمان پذیر است.
آیا تاکنون برایتان پیش آمده که با صدای کشیده شدن ناخن بر روی تخته تا چند لحظه احساس ناراحتی کنید. افکار منفی نیز مانند همان صدای ناخن بر روی تخته است. افکار روی احساسات ما تاثیر میگذارند. نسبت به چیزی که آن را دوست دارید یا از آن متنفرید چه احساسی دارید؟
مجبور نیستید که آگاهانه احساسات خود را تغییر دهید. کافی است افکارتان را تغییر دهید تا احساساتتان به سرعت از آن تبعیت کند. به درستی که افکار روی ذهن، جسم و احساساتمان تاثیر میگذارد. افکار مثبت خوشی و خوشبختی را برای ما به ارمغان میآورد و افکار منفی برایمان از خود احساس بیارزشی و شوربختی به جای میگذارد.
این نوشتار در پی برون رفت از افکار منفی و راههای رسیدن به زندگی مثبت است .
برای بسیاری از اشخاص تفکر منفی یک عادت است؛ عادتی ناپسند که به مرور به اعتیاد میانجامد این هم مانند الکلیسم، پرخوری یا مصرف موادمخدر، نوعی بیماری است. بسیاری از مردم از این بیماری رنج میبرند. زیرا تفکر منفی برای جسم، ذهن و احساسات اعتیادآور است. اگر یکی از آنها به شما نرسد، دیگران در صف انتظار میکشند. بدن به هجوم موادشیمیایی که در اثر واکنش جنگ و گریز به جریان خون وارد میشود اعتیاد پیدا میکند گاه ارتعاش و تحریک ناشی از تفکر منفی بسیار زیاد و پرمقدار است. بعضیها در اثر هجوم آدرنالین بیهوش میشوند. ذهن به درست بودن و انجام دادن کارها معتاد میشود و بسیاری از اشخاص دوست دارند که بدانند در جواب به این سؤال که از میان خشنودی و کار درست کدام را باید انتخاب کنند؟ مدتها فکر میکنند و جواب به این سؤال برایشان آسان نیست. احساسات انسان، تحت تاثیر افکار منفی به آن معتاد میشود. ممکن است احساسات خوشایندی نباشد. با این حال از ملامت و دلتنگی هنوز فاصله دارد. در معرض تحریک بر شدت تقاضای احساس اضافه میشود و دیری نمیپاید که حتی بیش از اندازه هم کفاف نمیدهد. مانند هر اعتیاد دیگر، با تفکر منفی نیز باید با تعهد در قبال زندگی، با صبر و شکیبایی، با نظم و انضباط برای بهبودی مصمم بود. البته با علم به اینکه بهبودی تنها با رعایت اصول امکانپذیر میشود.
● قدرت خلاقه فکر
افکار، قدرت زیادی دارند. ساختهها و پرداختههای انسان، با شکوه یا وحشتناک، در ذهن و با اندیشیدن شروع میشوند. بدون اندیشه، بدون فکر و تفکر اتفاق نمیافتد. موقعیت کنونی ما ناشی از عمری اندیشیدن منفی یا مثبت است. اگر میخواهید از کیفیت اندیشههای خود باخبر شوید به زندگی خود رجوع کنید و ببینید که در چه موقعیتی هستید. نتیجه را ببینید؛ اگر از بخشی از زندگی خود راضی هستید، تفکری که در آن بخشی از زندگی به کار بردهاید مثبت بوده است، اگر از بخشهایی از زندگی خود ناراضی هستید در این صورت احتمالش است که اندیشه شما در آن بخش منفی بوده باشد.
افکار مثبت، نتایج مثبت تولید میکند مانند؛عشق، توجه، محبت، سلامتی، ثروت، خوشبختی، موفقیت، تنعم و غنا. افکار منفی نیز نتایج منفی بر جای میگذارند مانند؛ بیتوجهی، بیتفاوتی، ناراحتی، فقر و فلاکت، ترس، فقدان و بیزاری.
درباره اینکه چگونه اندیشههای منفی به بیماریهای خطرناک منجر میشوند، نمونههای زیادی وجود دارد. همه ما در زندگی فهرستی از ناکامی و مصیبت داریم که تحت تاثیر آن به این نتیجه میرسیم که زندگی دیگر ارزش زیستن ندارد. بعضیها در معرض یک یا دو مصیبت و تراژدی در زندگی به این نتیجه میرسند که زندگیشان را فایدهای نیست. جمعی دیگر، در برخورد با مسائل و مشکلات روزانه اینگونه واکنش نشان میدهند که« چه فایدهای دارد؟»، «چرا این قدر زحمت بکشم؟»، «چه کسی اهمیت میدهد» انباشته شدن طرز تلقیهایی از این قبیل به مرور و طی سالها به این باور منتهی میشود که زندگی زحمت بیفایده است.
با توجه به خلاقیت اندیشهها، نگرانی ما درباره یک بیماری به خصوص میتواند آن بیماری را در ما ایجاد کند. از قدیم ضربالمثلی هست که میگوید: «از هرچه بترسی به سرت میآید.» دانشجویان پزشکی و روانشناسی اغلب نشانههای بیماری بیمارانشان را در خود احساس میکنند و در مواقعی عیناً به بیماری آنها مبتلا میشوند. اندیشه «بلای جان من سرطان است» هر بار که سرفه میکنید ممکن است به عنوان یک دعوت یا یک دستورالعمل هدایتکننده به حساب آید.
● ببین هرچه گفتم درست بود!
راه دادن افکار منفی به ذهن و جسم، روش بسیار فلاکتباری برای زیستن است. شبیه آن است که بمبی به سر خود ببندیم و به ما بگویند که این بمب ممکن است هر لحظه منفجر شود. زندگی با افکار منفی و اندیشه مرگ کردن هم چنین مفهومی را دارد.
آیا وقتی اندیشه منفی به بیماری مهلک فرصت ورود به بدن را میدهد دیگر نمیتوان فکری به حال آن کرد؟ آیا میتوان مانعی بر سر راه پیشرفت بیماری قرار داد؟ کارشناسان روانشناسی معتقدند میتوان پیشرفت بیماری را سد کرد. البته مسئله خوشبینی عاجزانه نیست، اما آنها بر این باورند که میتوان اقداماتی صورت داد.
در این مورد پی – دی – اسپنسکی روانشناس میگوید: «عجیبترین و جالبترین حقیقت درباره احساسات منفی این است که مردم به راستی آنها را ستایش میکنند.»
چرا از قدرت ذهن برای ایجاد یک واقعیت منفی استفاده میکنیم؟ اگر ذهن ما بتواند سلامتی، تنعم و شادی و یا به همان سادگی بیماری، فقر و نومیدی بیافریند، چرا در همه لحظات زندگی سلامتی، تنعم و شادی را برنمیگزینیم؟
وقتی به خود میگوییم که نمیتوانیم به خواسته خود برسیم، احساس ناشایسته بودن میگوید «بله حالا واقعبینانه فکر میکنی.» وقتی اتفاق ناگواری برای ما میافتد، احساس ناشایسته بودن قبل از همه در مقام توجیه میگوید: «ببین هرچه گفتم درست بود.»
● «اخطار منفی» را از «تفکر منفی» جدا کنید
ما مسئول همه اندیشههایی که به ذهنمان خطور میکند نیستیم؛ ما مسئول آن اندیشههایی هستیم که در ذهنمان مستقر میشود. اندیشه «چه آدم بیملاحظهای» ممکن است لحظهای در ذهنمان جاری شود و احتمالاً اشکالی هم تولید نکند. وقتی این اندیشه را با اندیشه دیگری تکمیل کردیم (و از آن گذشته...) آن وقت به زحمت میافتیم.
شاید شخص مورد نظر ما بیملاحظه بوده است. احتمال دارد که نظر ما درست باشد و مشاهده درستی کرده باشیم، ممکن است او را در حال انجام کاری دیده باشیم که بیملاحظه بودن او را برایمان تداعی کرده باشد. اما دایره تفکر منفی وقتی شروع میشود که ما عبارتی نظیر «من این کار را دوست ندارم» را به مشاهدات خود اضافه میکنیم.
اگر شما، پدر، مادر، یا مدیر هستید، با توجه به اصول و دستورالعملهای در اختیار خود میتوانید افراد تحت نظر را هدایت کنید.
اگر با آنها مطابق این معیارها رفتار نکنید، در واقع وظیفه خود را انجام ندادهاید. ما در دنیایی زندگی میکنیم که باید در اغلب اوقات با نشانههای منفی روبهرو شویم. توجه به این نشانهها اندیشه منفی نیست، دست به کار شدن و اقدام اصلاحی انجام دادن رفتار مثبت است، اما نگران و ناراحت شدن اندیشه منفی است. در نهایت ما با اندیشه و تدبیر خود سلامتی جسم و روح خود را میتوانیم دستکاری کنیم. این مطلب درخصوص پدیدههای ذاتاً فیزیکی نیز مصداق عینی پیدا میکند مثلاً زمان در حین برگزاری مسابقه تحریف میشود به نحوی که گذشت وقت برای طرفداران تیم برنده و بازنده متفاوت ارزیابی میشود و یا زمانی که اشخاص تحت هیجان خاصی قرار میگیرند موضوعات عادی متفاوت و به شکل دیگری مورد قضاوت قرار میگیرد. بنابراین انسانها پیوسته تحت تأثیر ذهنپردازی قرار دارند که برخی مطالب را مثبت و برخی دیگر را منفی استنباط میکنند. راه بهتر زیستن، رفتار کردن در رعایت اعتدال است.
● راهی برای فرار
و پایان سخن اینکه، اخیرا مؤسسه بینالمللی بیماریهای روانی، بروز افکار منفی در شخص را شروعی برای بیماری افسردگی دانست. کارشناسان این مؤسسه برای جلوگیری از تخریب ناشی از هجوم افکار منفی به ذهن، روزانه ۲۰ دقیقه پیادهروی را توصیه میکنند زیرا پیادهروی یا حتی انجام کارهای روزمره منزل و مطالعه،یک ماده بیوشیمیایی در بدن به نام آندرومین تولید میکنند که مانع بروز افکار منفی و درنتیجه بیماریهای مختلف روانی میشود.
نگارش یافته توسط ابوالفضل قوچانی
ایران سهراب
-
خود بيمارانگارى
شايد براى همگى ما اتفاق افتاده باشد كه با ايجاد كوچك ترين دردى در يكى از اعضاى بدنمان به اين فكر كنيم كه دچار يك بيمارى خطرناك شده ايم؛ نوعى بيمارى كه شايد هيچ راه علاجى نداشته باشد.
«خود بيمارانگارى» اختلالى است كه خيلى از افراد را در دوره اى از زندگى درگير خود مى كند و شروع آن به اين صورت است كه علائم بسيار جزيي درد از قبيل تپش قلب، گرفتگى عضلات، رگ هاى دردناك، سرفه هاى گهگاهى، يك زخم كوچك و... باعث مى شوند كه فرد فكر كند دچار يك اختلال شديد قلبى، سرطان و... شده است. اين تفاسير نادرست باعث مى شوند كه افراد مبتلا به اين اختلال مدام انواع هراس ها و اضطراب ها را تجربه كنند. هزينه كردن مقدار زيادى پول براى انواع آزمايش ها و معاينات پزشكى براى اطمينان بيمار و همچنين تصديق پزشكان مبنى بر اين كه هيچ خطرى فرد را تهديد نمى كند و او كاملاً سالم است نيز او را از شر اضطراب ها و وسواس هاى فكرى راحت نمى كند.
خود بيمارانگارى اختلالى است كه خيلى از افراد را در دوره اى از زندگى درگير خود مى كند و شروع آن به اين صورت است كه علائم بسيار جزئى درد از قبيل تپش قلب، گرفتگى عضلات، رگ هاى دردناك، سرفه هاى گهگاهى، يك زخم كوچك و... باعث مى شوند كه فرد فكر كند دچار يك اختلال شديد قلبى، سرطان و... شده است.
اين اشتغال ذهنى بيمارگونه باعث مى شود كه اين افراد در روابطشان با خانواده دچار مشكلات فراوانى شوند، زيرا آنها مُصر هستند كه خانواده به دنبال پيگيرى هاى پزشكى اين افراد باشند و آنها را تنها نگذارند، براى همين خانواده اين بيماران بعد از مدتى با اين افراد مشكلات جدى پيدا مى كنند. سواي مشكلات خانوادگى، اين افراد در محيط شغلى نيز دچار مسائل زيادى مي شوند و كاركردهاى شغلى آنها كاهش مى يابد. «خود بيمارانگارى» در هر سنى ممكن است بروز كند ولى بيشتر كسانى كه با آن درگير مى شوند، بزرگسالان هستند. اگرچه ممكن است بعضى از آنها بهبود يابند ولى ادامه روند آن تا دوران ميانسالى و پيرى، باعث بروز انواع اختلالات خلقى مثل افسردگى در اين بيماران مى شود. البته نگرانى در مورد بيمارى در دو جنس زن و مرد متفاوت است. امروزه اكثر زنان نسبت به بيمارى سرطان سينه استرس شديدى دارند، در حالى كه بيشتر مردان ترس از ابتلا به سكته قلبى و سرطان پروستات دارند. ترس از مرگ و پيرى زودرس نيز ممكن است تمامى افراد (چه زن و چه مرد) را تهديد كند.
اين بيمارى حداقل به مدت شش ماه طول مى كشد و ميزان شيوع آن در كل جمعيت، يك تا پنج درصد است. طبق گزارش هاى كلينيك هاى درمانى ? تا ? درصد بيماران سرپايى مراجعه كننده به بخش هاى مراقبت هاى اوليه، مبتلا به خودبيمارانگارى هستند. البته بيمارى هاى ديگرى در نتيجه اين بيمارى ممكن است فرد را تهديد كند. از قبيل وسواس، اضطراب، اختلال وحشت زدگى و افسردگى. انواع توهم ها و حملات توأم با وحشت زدگى اين افراد را تهديد مى كنند. راه كمك به اين افراد بايد در قدم اول اقدامات پيشگيرى كننده براى آنها باشد. اولين قدم اين است كه نبايد در كنار آنها راجع به بيمارى هاى جدى و تهديد كننده صحبت كرد، زيرا اگر سابقه از دست دادن يكى از والدين يا يكى از اطرافيان را داشته باشند يا در كودكى دچار يك بيمارى سخت شده باشند، صحبت در مورد اين بيمارى ها بر نگرانى و اضطراب آنها مى افزايد.
يكى ديگر از اقدامات حمايت كننده در مورد درمان اين افراد، روانكاوى است. دكتر منصور بهرامى روان شناس و عضو هيئت تحليل رفتار متقابل در اين رابطه مى گويد: «به وسيله روش روانكاوى، مشخص مى شود كه سرچشمه اين بيمارى از كجا ناشى مى شود. ممكن است اين بيماران در كودكى مورد نوازش هاى مكرر والدين قرار گرفته باشند و با احساس كوچك ترين دردى توجه همه را به سوى خود جلب كرده باشند. اصولاً تمارض و جلب كردن توجه ديگران باعث مى شود كه اين بيماران رفته رفته خود به اين باور برسند كه دچار يك بيمارى وخيم شده اند. از طريق روانكاوى و پيدا كردن منبع اين اختلال مى توان به اين بيماران كمك كرد تا از طريق بينش منطقى به اين نتيجه برسند كه افكار آنها در مورد يك بيمارى بيشتر به توهم نزديك است تا واقعيت.»
منبع:سایت تبیان
-
نحوه کنترل احساسات بعد از شنیدن خبری بد
اخبار بد—مرگ یکی از عزیزان، بیماری، اخراج شدن از کار و ...—مثل شوک می مانند، وحشت می کنید و همه زندگیتان ناگهان تغییر می کند.
جای تعجب نیست که در تحقیقی مشخص شده است که تقریباً همه خانم هایی که به تازگی ابتلا به سرطان سینه شان به آن گزارش شده است، دچار پریشانی و اضطراب می شوند. اما جدی تر اینکه، این وضعیت در تقریباً نیمی از آنها آنقدر پیشرفت می کند که منجر به اختلالات روانی شدید مثل افسردگی می شود.
کاملاً بدیهی است که شنیدن خبر بد چندان آسان نیست. اما واقعیت این است که باید با آن کنار بیایید، شما فرزندانی دارید که باید از آنها حمایت کنید و زندگی که باید آنرا ادامه دهید. اما چطور؟
بااینکه به نظر غیرممکن می رسد اما راه هایی هست که می توانید بااستفاده از آنها به خودتان برای کنار آمدن با این اخبار بد و شروع یک زندگی جدید، کمک کنید.
کمک بگیرید
بعد از شنیدن یک خبر بد، ساده ترین راه این است که فکر کنید تنها و بی کس هستید و یا آنقدر خودتان را غرق در فکر کردن به جزئیات آن مسئله می کنید که دیگر نمی توانید از زندگی لذت ببرید. باید سعی کنید با افراد خوشبین و مثبتی که در اطرافتان دارید صحبت کنید و از آنها کمک بگیرید. و حتماً انجام کارهایی که سابقاً از آنها لذت می بردید را ادامه دهید.
اطلاعات بگیرید
در شرایطی که اخبار بد، خبر ابتلای شما به یک بیماری باشد، یا مواردی مثل این، تا می توانید در آن زمینه اطلاعات جمع کنید. در اینترنت برای گرفتن اطلاعات درمورد آن بیماری جستجو کنید، کمی تحقیق کتابخانه ای انجام دهید و حرف های بیماران مبتلا به آن بیماری را بشنوید. وقتی حس کنید که کاری انجام می دهید اضطراب و ترستان تاحدودی تسکین می یابد.
درمورد احساساتتان قضاوت نکنید
بااینکه ممکن است از دهان دوستان و آشنایان بشنوید که باید سرتان را بالا بگیرید و قوی باشید، اما لزومی ندارد درمورد احساسی که دارید حس بدی داشته باشید. ترسیدن و ناراحت بودن کاملاً طبیعی است و هیچ اشکالی ندارد. وقتی کم کم سعی می کنید که با آن خبر بد و تاثیری که در زندگیتان دارد کنار بیایید، به خودتان اجازه بدهید که هر احساسی را آزادانه و بدون قضاوت و انتقاد تجربه کنید.
به خودتان فرصت دهید
در زمانهای سخت، نباید از خودتان انتظار داشته باشید که نظم و روال عادی زندگی را داشته باشید یا با همان سرعت قبل در زندگیتان پیش روید. درصورت نیاز از دیگران کمک بگیرید، تعهداتی که انجام آن در آن زمان به نظرتان دشوار است را لغو کنید و از خودتان مراقبت کنید. خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و ورزش کنید. و بالاتر از همه اینها به خودتان سخت نگیرید.
احساسات منفی را بیرون بریزید و کم کم شرایط را بپذیرید
مهم نیست که شوک احساسی که به شما وارد شده، چیست، مراحلی هست که بعد از هر شوک احساسی باید طی کنید. شاید اول آن اتفاق را نپذیرید یا سعی کنید نادیده اش بگیرید و دوست داشته باشید که به زندگی که قبلاً داشتید برگردید. در مرحله بعد ممکن است از آن وضعیت عصبانی شوید و مدام بپرسید که "چرا من؟" و همه چیز را زیر سوال ببرید و آخر سر هم به طریقی افسرده و مغموم شوید.
بااینکه همه این مراحل کاملاً نرمال وطبیعی هستند اما شما را از پذیرفتن واقعیت دور می کنند. قبول واقعیت از نظر احساسی خیلی دشوار است اما باید به خودتان اجازه دهید که کم کم به آن سمت بروید. وقتی آن اتفاق را پذیرفتید آنوقت می توانید به آن با آرامش بیشتری نگاه کنید، نه با ترس و عصبانیت و ناراحتی.
منبع : mardoman.net
-
فقط دختر پسرای دم بخت بخوانند!
چگونگی طرح سوالات در جلسه خواستگاری
چه سئوالاتی در جلسات آشنایی دختر و پسر جهت خواستگاری و ازدواج باید مطرح شود:
ما در این مقاله سعی داریم تا نحوه ساختن سئوال را در این جلسات برای شما بازگو کنیم .
در طرح سئوالات جلسه خواستگاری و شناسایی دختر و پسر، که به آن ها کمک می کند تا نسبت به طرف مقابل شناخت عقلانی ( نه احساسی) کسب کنند شرایطی حائز اهمیت است که بعضی از آنها به قرار ذیل است:
1 - فکر نکنیم که سئوالات باید استاندارد شده و از پیش تعیین شده و با جوابهای مشخص باشد، باید هنگام گفتگو سعی کنیم سئوالات را در همان جلسه نسبت به هرمسئله مبهم، طرح کنیم.
2 - سئوالات کلی برای شروع خوب است ولی فایده های آن اندک هستند. مثلا نظر شما در مورد حجاب چیست؟ شما چه توقعی از همسر آیند ه ات داری؟ شما نظرت در مورد اخلاق و ایمان چیه؟ میعارهای شما برای ازدواج چیست؟ شما چه نقشی برای زن در خانواده ، یا چه نقشی برای مرد در خانواده قائل هستید؟سئوالات کلی، حتما جواب کلی دارد و جوابهای کلی چون مبهم و ناشفاف هستند ، مفهوم شناخت از یکدیگر را با تحریف روبرو می سازد.
3 - به جای سئوالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به زودی به طرف مصداق ها و مثالهای عینی بکشانید، و با طرح مسئله فرد را در موقعیت قرار دهید. موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند. به عنوان مثال به جای این سئوال کلی که "نظرتان در مورد حجاب چیست؟" سئوالات جزئی زیر را بپرسید؟ آیا آقایان هم باید حجاب داشته باشند؟ آیا شما خانواده ای را دیده اید که به خاطر رعایت نکردن حجاب از طرف مرد گسسته شده است؟ حدود حجاب برای خانم ها چقدره؟ آیا نوع پوشش خانم در خانواده با جمع های فامیلی تفاوتی داره؟ آیا به فرض پذیرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محیط هایی که کاملا مردانه هست ، مثل یک کارخانه یا معدن یا ...، اشکالی داره؟ خانم یا آقا در ارتباط با نا محرم چه حدودی را باید رعایت کنن؟
(این به شما بستگی دارد که چه سئوالهای جزئی را متناسب با احوال خود طرح کنید)
اما .... این سئوالات جزئی و دقیق و عملیات را حول چه محورهایی تهیه کنیم.
مسئولیت پذیری و انجام وظایف فرد
شغل، تحصیلات، وظایف دوستی و خانوادگی از جمله مسئولیت های فرد محسوب می شود و ما به جای سوال "آیا شما مسئولیت پذیرید یا نه" ، سئوالات دقیقی را نسبت به زندگی قبلی فرد طرح می کنیم تا از میزان مسئولیت پذیری او مطلع شویم. مثل: شما در چه تاریخی سرباز شدید، کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشتید؟
آیا در انجام کارها در خانواده با پدر و مادرتان مشاجراتی داشتید، آیا آنها کارهایی را به اجبار از شما می خواهند؟ رفتار همکارانتان با شما چگونه است؟ ( معمولا افرادی که با خانواده و همکار و ...، دیگران مشاجره دارند و ناسازگارند کسانی هستند که نسبت به انجام وظایف و مسئولیت های خود کوتاهی می کنند)
موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند، بهترین مبنا برای شناخت شخص مقابل است.
ثبات فکری و احساسی فرد
شما می توانید با سوالاتی متوجه شوید که آیا او شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابجا کرده؟ آیا با دوستان هر چند وقت یکبار قطع رابطه می کند؟ آیا به تناسب سنش چه چیزی اندوخته ؟ مثلا یک آقای 27 ساله چه میزان تحصیلات داره ، چه میزان سرمایه داره ، چه میزان تخصص داره و ....؟ چون این فرد که حداقل 7 سال از بهترین زمان جوانی را در اختیار داشته در ازای آن چه اندوخته است؟ ( این سئوال با سئوالات سنتی که فقط به داشته های فرد توجه دارند متفاوت است، مثلا ممکن است شخصی 7 سال کار کرده و سرمایه خود را خرج درمان پدر بیمارش کرده و اکنون هیچ ندارد ، ولی این فرد با ثبات است. چون چگونگی گذران عمر و ثبات در کار و زندگی برای ما مهم است)
انعطاف پذیری
ما باید با طرح سئوالاتی متوجه بشویم این فرد تا چه میزان حاضر به انعطاف و تغییر در نظراتش است. به این سئوال توجه کنید:اگر ما آماده شده ایم به یک مسافرت راس ساعت 18 برویم، ناگهان تلفن زنگ می زند و یکی از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقیق منزل ما هستند که به منزل ما بیایند، در این هنگام شما چه کار می کنید؟
نحوه پاسخگویی به این سئوال مهم است نه خود جواب. اگر فرد بگوید به آنها می گوییم برنامه مسافرت داریم و نمی توانیم در خدمت شما باشیم.( این نشانه عدم انعطاف است)
اگر فرد بگوید به آنها می گوییم قدمتان روی چشم بفرمائید( این هم نشانه عدم انعطاف است)
در حالیکه فرد منعطف به راههای دیگری به غیر از بلی یا خیر نیز توجه دارد. مثلا می گوید: باید ببینم سفر ما چقدر اهمیت دارد؟ آنها چه نسبتی با ما دارند؟ ضرورت میهمانی چیست؟ تاثیر رفتن به این سفر روی ما چقدر هست؟ و ....، یعنی بررسی همه جوانب و جوابی شبیه این: به او می گوییم قصد سفر داریم، اما خیلی دوست داریم در خدمت شما باشیم، لذا تا ساعت 18 که وقت حرکت ماست می توانیم در خدمتتون باشیم. یا اینکه ما می توانیم هفته آینده این سفر را برویم لذا خوشحال می شویم در خدمتتون باشیم. ( فراموش نکنید ، حتی گذشته فرد هم نشان می دهد که او در برابر مشکلاتی که در حوزه شغلی ، تحصیلی و خانوادگی داشته هست تا چه اندازه انعطاف پذیر و سازگار بوده است).
نکته مهم اینست که از نشانه های عدم انعطاف پذیری، عدم رابطه صحیح فرد با خانواده ، دوستان، همکاران و ...است. یعنی کسی که نتوانسته است نسبت به خواسته های خود در قبال والدینش انعطاف نشان دهد، حتما در برابر همسر هم دارای انعطاف نخواهد بود.
تقسیم وظایف و نقش زن و مرد
شما می توانید با مثالهایی مسئولیت هایی را مطرح کنید و از او بپرسید چه کسی این کارها را باید انجام دهد. خرید، تصمیم گیری، کارهای منزل ، نگهداری بچه ، ادامه تحصیل، تفریحات و ....
مسائل اقتصادی خانواده
این بند هم باید با سئوالات جزئی همراه باشد. مثلا "میزان هزینه ای را که جهت مراسم ازدواج در نظر دارید چقدر است؟ محل مسکونی مد نظر چگونه است ، کجاست؟" و یا "درآمدهای زن و مرد چگونه در خانواده هزینه می شود؟ تصمیم گیرنده کیست؟ "
میزان استقلال یا وابستگی فرد
شما با طرح سوالاتی در مورد زندگی در شهر دیگر، نوع عکس العمل در قبال نصایح دیگران، میزان معاشرت با خانواده، و دوستان می توانید در مورد استقلال شخصیت وی تصمیم بگیرید.
صفات شخصی و روانی
افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوء ظن و .... جزء مهمترین مسائلی هست که باید بررسی شود،( شاید بررسی این بند یکی از ضرورتهایی هست که دختر و پسر باید به روانشناس مراجعه کنند). اما اگر خودشان قصد بررسی داشتند باید نشانه های این اختلالات را بشناسند، و با سئوال و دقت در نشانه ها و علائم این اختلالات پی به مشکل ببرند. همچنین صفاتی مثل حسابگر (خساست) یا ولخرج بودن، اجتماعی بودن و یا منزوی و بی علاقه به تفریح، (اهل تفکر و مطالعه بودن) و پشتکار و ....، جزء مسائلی هست که می تواند با مثالهای عملیاتی پرسیده شود. فراموش نکنید در سئوالات باید معادل مثبت صفات را بپرسید، چون ممکن است فرد موضع بگیرد. مثلا شما به فرد بگوئید شما بیشتر حسابگر هستید یا دست و دلباز ؟ تا فرد هر کدام را انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.
مسائل اعتقادی و اخلاقی
این سئوالات را بر اساس آنچه خود هستید، باید طراحی کنید، اگر به مواردی اعتقاد ندارید، باید با طرح سئوالهای متناسب بررسی کنید تا فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما نباشد.
برای مثال "آیا وجود اعتقادات دینی درون انسان کافیست یا باید حتما در رفتار نمود داشته باشد؟
آیا خانمها برای بیرون رفتن از منزل باید از شوهرشان اجازه بگیرند؟
در صداقت به خود چه نمره ای می دهید؟
دوستان
تحقیق در مورد دوستان فرد و شناسایی آنها ، مسائل زیادی را در مورد همسر آینده برای شما باز گو می کند.
سئوالاتی از این قبیل چند تا دوست صمیمی دارید؟ ( تعداد زیاد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشاندهنده حساسیت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)
با کدام دوست صمیمی هستید و او چه خصوصیت مثبتی دارد؟ ( پیش بینی اینکه اگر بخواهی در آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)
با کدام دوستت ارتباط کمتری داری ؟ ( مهم از این نظر که اگر چنین هستی، در زندگی با این فرد مشکل دار خواهی شد)
بیماریهای جسمی، معلولیت ها
این مورد باید مستقیم سئوال شود. چون برخی افراد، صداقت دارند اما ملزم به گفتن موارد سوال نشده نیستند. ( البته اگر سلامتی جسمی همسر آینده تان در تصمیم گیری شما موثر هست)
همچنین سوالاتی در مورد خانواده و کیفیت روابط اعضای خانواده و تفریحات و سرگرمی های شخص نیز از جمله زمینه های مفید در جهت شناخت بهتر افراد است.
منبع: همدردی