-
خندھ ام میگیــــرد
وقتے پــــس از مدتــــ هآ بے خبرے
بے آنکھ سرآغے از این دل آوآرھ بگیرے
میگویے : دلم برایت تنگــــ است ..
یا مرا بھ بازے گرفتھ اے
یآ معنے وآژه هایت رآ خوب نمیدآنی
دلتنگےاتــــ ارزانے خودتــــ ...
من دگـــر دلمــــ را بھ خُـــــدا سپرده امــــ
-
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن ...
در جاده ای که , در آن هیچ بادی نمی وزد ...
-
بی خیال است ... خیلی بی خیال !!!
همان
کسی
که
تمام خیال
من است ...
-
ســــخـــت اســـت وقتـــي از شـــدت بـــغـــض
گـــلـــو درد بگـــيري
و هـــمـــه بگـــويـــند
لبـــاس گـــرم بـــپـــوش !!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
غلافش کن نگاهت را دوئل با چشمت آسان نیست
نزن هی پلک و رحمی کن که حکمم تیرباران نیست
لبت طعم غزل دارد لبت را از لبم بردار
بگو که سهم من از تو فقط یک جسم عریان نیست!
-
تویــــــی که مرا در سقوط میبینیــــــ
تا به حــــــال اندیشیده ای که شاید، تو خود وارونه ایستاده ایــــــ ؟
-
من از "ارگ بمم" خشت به خشتم متلاشی
تو "نقش جهان" هر وجبت ترمه و کاشی
در هر نفس این است دعایم همه، جانا!
در زیر و بم خاطره آزرده نباشی
-
جغرافيا را دوست ندارم ! مرزها را پُررنگ ميکند...
تـاريخ را هم ، که خاطره ها را...
احتـمال را دوست دارم...
وقتي که آمار ِتـــو را ميگيرم ،
هميشه جايي براي خطا ميگذارم بماند..
شايد روزي بخواهي برگردي...
احتمال است ديگر ...!
-
اختلاف یعنی
دختری چوب کبریت های نفروخته اش را می خورد
مردی خورشید را می خرد تا سیگارش را روشن کند
اختلاف یعنی
مردی برای اجاره خانه / کلیه اش را می فروشد
زنی برای زیبایی / کلیه بدنش را عمل می کند
دنیای عجیبی شده
یکی پول هایش را پارو می کند
یکی اشک هایش را....
-
ســـــکوت می کنم . . .
و به چـــشـمانم اجـازه می دهم تا فـــریاد بزنند
و تـــو مـــجبـور می شوی
گوشــــهایت را محــکم بگیری !
تا فــــریاد احسـاس من
پــــرده وجـدانـــت را پاره نــکنـد !!