منظورش ای بوده فکر کنم
اقا ،لیلا یا همون ریحانه فرار کرد...خوب حقم داره بچه....
Printable View
منظورش ای بوده فکر کنم
اقا ،لیلا یا همون ریحانه فرار کرد...خوب حقم داره بچه....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی باحال بود!! اما چرا شیرجه زدی؟ مگه استخره!! :18: تازه متر نکردی ببینی چند متر (یا کیلومتر) پریدی؟! یا زمان نگرفتی؟ :دینقل قول:
باحال بود! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
تاییدیه!:11:نقل قول:
اینم تاییدی! :11:نقل قول:
منم از هردوشون بدم میاد! (تایید!:11:)نقل قول:
ووکمن جون!! بعدم اگه خدا بخواد کیان! :27:نقل قول:
منم همینو میخواستم بگم! (که گفتم):31:نقل قول:
دمت کیلو گرم! (به قول بعضیها!) [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :11: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
آقایون و خانمها ( لیدیز اند جتلمن ) همه دست به سینه بشینید که اوضاع خیطه... یه سونامی اومده تو متفرقه مواظب باشید این تاپیک رو با خودش نبره....
امروز روز اول مدرسه بود دیگه!! ما هم که گل سرسبد مدرسه سف وسط ایستاده بودیم! بعد یکی از بچه ها اومد شعر بخونه که شعرش اصلا قافیه و ردیف نداشت!! بعد با اعتماد به نفس داشت میخوندش! هی هم بینش مکس میکرد. یه مکس که کرد من طبق عادت قبلی آروم گفتم به به!! بعد دوستای دورم شنیدن و اونا هم هم صدا شدن!!! خیلی باحال شده بود! 3 نفری با صدای بلند میگفتیم به به!! البته ما نشسته بودیم رو زمین که شناسایی نشیم!! کم کم همه بچه های دورمون هی میگفتن به به!!!! صدا هی بلند میشد! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه دختره هم شنید و اینطوری شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اما باز خودشو نگه داشت و ما هم از رو نمیرفتیم. بعد هم رفت!
ما پارسال یه مدیر پیر ضد حالی داشتیم که همه از دستش آسی بودن. خیلی اذیتمون میکرد! بعد امروز معاونه اومد سر صف و گفت: متاسفانه خانم نصر باز نشسته شده و رفته. بعد یهو همه دست و سوت کشیدن!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اینقدر باحال بود! بعد معاونه قرمز شد و آبی! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی هم انگار عصبانی شده بود! بعد گفت: ما که خیلی دلمون براش تنگ میشه! هنوز حرفش تموم نشده بود که همه براش هو کشیدن! من نمیدونم ریشه این قضیه کی بود! اما کار خوبی نبور هر چی بود!! دیگه معاونه انگار کم اورد و گفت: میدونم که همتون ناراحتید!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به به :دی میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.
lموافقم هنوز هيچي نشده دارن گير ميدننقل قول:
امروز همه بچه ها دور هم جمع شده بوديم امديم فتوا صادر كنيم گفتم اگر در ماه روزه اي كسي رمضون بگيره .... بقيشا بچه ها نذاشتن بگم
نقل قول:
چرا شیرجه زدی !!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه از روش میخوای بپری تو استخر !!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه هو تو هوا دیدم پریدنم تبدیل شده به شیرحه دارم با مخ می رم تو زمین گفتم حالا که تو هوا هستیم یه 2تا آفتاب بالانسی بزنیم اگه خوردیم زمین کم نیاریم ولی نمی دونم چرا ارتفاع یهو کم شد سقوط کردم.نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی باحال بود!! اما چرا شیرجه زدی؟ مگه استخره!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تازه متر نکردی ببینی چند متر (یا کیلومتر) پریدی؟! یا زمان نگرفتی؟ :دی
بعد من خنگ نگو به جای اینکه پامو بدم جلو وقتی می خواستم بپرم دادم عقب بعد هم که با دست خودمو انداختم جلو اوضاع بد تر شد
از بس اینجا سوتی خوندم که آخرش..... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیروز می خواستم زنگ بزنم برای یکی از دوستام(تازه آشنا شدم باهاش)
گوشیمو گرفتم و زنگ زدم واسش، اونور یه آقاهه گوشیو برداشت
آقاهه گفت: سلام خانم فلانی، حال شما؟ خوبین؟ بابا خوین؟!
داشتم از تعجب شاخ در می آووردم که ای خدا این کیه که منو می شناسه!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتم: ببخشید سمانه جان هستند؟؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقاهه با تعجب گفت: نه نیستن!!
منم خداحافظی کردم و گوشی و قطع کردم. بعد به شماره ای که گرفته بودم نگاه کردم
دیدم وای ی ی من به جای شماره ی دوستم شماره ی استادمو گرفتم (شماره ها تو گوشیم سیو بودن)
که اتفاقا این استادم از دوستای بابامه ( که منم واسه کارای پروژم براش زنگ می زدم)
خلاصه کلی ضایع شدم رفت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
الان دارم از محل وقوع سوتی میام
رفتم سر کلاس یه 5 دقیقه زود رسیدم اولین ردیف یه پسریی هم سن و سال خودم نشسته بود نشستم پهلوش و سلام واحوال پرسی بعد یکم چرت . پرت بافتم اونم فقط میخندید منم ذوق میکردم که یه رفیق پیدا کردم دق نکنم سر کلاس آخه کلا سه چارتا پسر بودیم بقیه کلاس دختر بودن. خلاصه از هر دری گفتیم اینکه استاد خیلی که زود بیاد نیم ساعتی بی کاریمو تازه یه ربع منبع معرفی میکنه و میگه برید حالا شانس آوردم دری وری نگفتم پسر گفت خوب تخته رو پاک کنیم تو دلم گفتم بابا بشین بچه مثبت تخته که پاک شد اومدم بگم خوب خودتم درس بده یه دفه گفت به نام خدا فلانیم استاد این درس . . . .
تا آخر کلاس فقط تو ذهنم مرور میکردم چرت نگفته باشم. حالا بماند که هراز گاهی دستمو میگرفتم جلو دهنم هو میکردم ببینم بوی سیگار میداده یا نه این ماه رمضونی.
نتایج اخلاقی :
1- سعی کنید در عرض جیک ثانیه با هرکی که میبینید پسر خاله نشید.
2- همیشه فرض رو بر خوب بودن استادتون بزارید و ازش همه جا تعریف کنید حتی اگه خلافش ثابت شد(خدا نکنه البته)
3- زودتر از استاد نرید سر کلاس ( به خدا من بار اولم بود دیگه تکرار نمیشه)
4- قبل کلاس مخصوصا در ماه مبارک مصرف دخانیات ممنوع. روزه نمیگیری نگیر روزه کشی نکن
5- درسته میگن به جوونا بها بدید ولی هرکاری حدی داره آخه نشد که
6- ایندفه بخیر گذشت همیشه باد گل سرخ نمیاره آفرین پسر خوب